لینک پارت اول رمان در حال تایپ✍...
#جدال_شاهزاده_وشبگرد
https://eitaa.com/koocheyEhsas/4753
◇ لینک پارت اول رمان بسیار زیبای #دلارامِمن 💚🍃
https://eitaa.com/koocheyEhsas/3205
♡لینک پارت اول رمان پر خاطره ، هیجانے و عاشقانہ
💕 #رؤیاے_وصــــال💕
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
☆لینک پارت اول رمان #مدافع_عشق
👇👇👇👇
https://eitaa.com/koocheyEhsas/414
مرا آشفته کرده حال تو
دیده و جان و دلم دنبال تو
عزم وصل حق تعالی کردهای
ترک جان یا ترک بابا کردهای
روح من با این شتاب از تن مرو
ای تمام عمر من بی من مرو
صبر کن بابا تماشایت کنم،
سِیرِ حُسنُ و قدّ و بالایت کنم
راه غم بر قلب تنگم باز شد
غربتم با رفتنت آغاز شد
#شب_هشتم
#علیاکبر
•┈┈••✾•🕯•✾••┈┈•
@koocheyEhsas
•┈┈••✾•🕯•✾••┈┈•
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
قابل توجه دوستان بزرگوار اطلاعیه رمان #جدالشاهزادهوشبگرد برای دو روز آینده در کانال نویسنده قرار گرفت.
جهت اطلاع از زمان قسمت گذاری رمان به کانال زیر مراجعه فرمایید
👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
آیت الله وحید خراسانی در درس خارج فقه می گفتند :
ریاضتی هست که من از بعضی از اهل ریاضت این را دارم که اگر کسی این ریاضت را تحمل کند تمام عاشورا را به او نشان خواهند داد جز سه ساعت آن را که احدی تحمل دیدن آن را ندارد .
آن سه ساعت از زمانی بود که : سیّدالشهدا از اسب افتاد تا آن زمانی که شمر با اسب بر روی بدن مبارکش رفت این سه ساعت را احدی تحمل دیدنش را ندارند .
اما این سه ساعت را امام زمان (عج) می بیند ،همه را !
برای همین است که می گوید : جد غریبم صبح وشب برایت خون گریه می کنم.😭
#آجرڪاللہیاصاحبالزمان
#السلامعلیڪیاشیبالخضیب
•┈┈••✾•🌿🏴🌿•✾••┈┈•
@koocheyEhsas
•┈┈••✾•🌿🏴🌿•✾••┈┈•
💚💚💚💚💚
عزیزان
امروز دوتا پارت جدید تقدیمتون کردیم.
امیدوارم که راضی باشید.
✳️نویسنده پیرامون قسمت های بعدی رمان نکاتی گفتن .
در کانالشون ملاحظه بفرمایید.👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
یه بار وقتی کلاسم تموم شده بود داشتم وسایلم رو جمع می کردم که علی اقا وارد اتاق شدند وتعدادی ماژیک و تخته پاک کن روی میز گذاشتن.
تشکر کردم اون هم با همون سر پایین پرسیدند :
ایران خوش گذشت؟تونستید برید مشهد؟
منم گفتم : بله خیلی خوب بود.به لطف امام رضا زائرشون هم شدیم .نائب الزیاره شما هم بودم.
همون موقع یادم به تسبیح افتاد و اونو از کیفم
در آوردم و بهشون دادم و گفتم :بفرمایید
این هم سوغاتی مشهده متبرک شده.
وقتی تسبیح رو دید چشماش برق زد.یه حالی شد و اونوبه چشماش گذاشت و بعد بوسید و گفت : بهترین هدیه است.
از این خلوت یه کم ترسیدم و...
برای ادامه این خاطره زیبا همراه ما باشید
هر روز با یک قسمت از خاطره های ناب و عاشقانه همراهتون هستیم. 😍
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
ڪوچہ احساس
یه بار وقتی کلاسم تموم شده بود داشتم وسایلم رو جمع می کردم که علی اقا وارد اتاق شدند وتعدادی ماژیک و
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍂🍃🍂🍃
عزیزان همراه همیشگی ما
جهت اطلاع از نحوه پارت گذاری امروز به کانال نویسنده مراجعه کنید
همه ی اطلاع رسانی های رمان اون جا قرار داده میشه
لینک کانال نویسنده #جدالشاهزادهوشبگرد
http://eitaa.com/joinchat/3496869910C9218c295b9
خاطره زیباو عاشقانه ♡《زهرا وعلی》♡ با قلم✍🏻 خانم صادقی رو از دست ندید😊😊