چرا فرزندم شاد نیست؟
بدرفتاری با فرزند، طرد کردن او و غافل شدن از او گرچه خیلی شایع هستند ولی دلیل اصلی عدم شادی خانواده ها نیستند. بخش اعظم شاد نبودن خانواده ها حاصل عملکرد پدر و مادرهای خوش نیتی است که فرزندان خود را مجبور می کنند کاری را که دوست ندارند انجام بدهند. و فرزندان به خصوص نوجوان ترها برای دستیابی و رسیدن به آزادی در برابر تلاش های پدر و مادرشان مقاومت می کنند. سال ها بعد این اختلاف و تعارض بار دیگر نمایان می شود و آن وقتی است که کودکان دیروز، پدر و مادر سالخورده خود را به کارهایی وامی دارند که دوست ندارند انجام بدهند؛ مثل رانندگی نکردن، نقل مکان به خانه آنها و یا رفتن به خانه سالمندان.
چیزی که این تعارضات و اختلاف ها را وخیم تر می کند این است که پدر و مادرها و فرزندان همیشه در دنیای کیفی(تصوری که از همان ابتدا از یکدیگر در ذهن خود شکل داده اند) یکدیگر باقی می مانند. من جواب خوبی برای والدین سالخورده ندارم؛ شاید مسئله آنها بی جواب باشد. ولی هر چه سالمندان و فرزندان در زمانی که سالمندان هنوز روی پای خود ایستاده اند بهتر با هم کنار بیایند، این مشکل دیرتر پیش می آید.
اصل بدیهی نظریه انتخاب در فرزندپروری این است که اگر می خواهی فرزندت شاد، موفق و با تو صمیمی باشد، کاری نکن که فاصله بین تو و او زیاد شود. معنای این اصل بدیهی آن است که اگر می خواهید فرزندانتان با شما صمیمی بمانند از آنها انتقاد نکنید و آنها را تهدید، تحقیر، تنبیه یا تطمیع نکنید. هر چقدر سعی در کنترل کردن دیگران داشته باشید فاصله شما با آنها بیشتر می شود.
"کتاب نظریه انتخاب. اثر ویلیام گلاسر"
Join @koodak_tarbiaat
درک انتزاعی
مادری می پرسد که پسر دو سال و نیمه ای داریم که گاهی روی کاری که می خواهد انجام دهد، ما موافق نیستیم، مثلا بالا رفتن از کابینت یا ریختن مواد روی فرش، و می گوییم این کار درست نیست، به هیچ وجه به حرف ما عمل نمی کند، رفتار درست ما چیست؟
این پسر دو سال و نیمه ی شما، دانشجوی چه رشته ایه؟ ببینید بچه ها درک انتزاعی ندارند. درک انتزاعی می دونید چیه؟ مفاهیم انتزاعی رو میشناسید؟ یکی از شما 2 رو به من نشون بده. این دو تا انگشته، 2 رو به من نشون بدهید. این دو انگشت سنبل و نشانه ی 2 هست و خود 2 نیست.
شما نمیتونید 2 رو نشون بدهید، دو مفهوم ریاضی است، مفاهیم ریاضی انتزاعی اند. مفاهیم انتزاعی با حواس پنجگانه درک نمیشن. کودک زیر 6 سال مخصوصا زیر 3 سال، غیر از حواس پنجگانه، هیچی نداره. یک چیزی رو باید بهش بگید که اون بتونه ببینه یا لمس کنه یا بو کنه. به بچه دو سال و نیمه میگه این کار درست نیست.
2 رو که نتونستید نشون بدهید، آبرو رو به من نشون بدهید. مادری میگفت به بچه ام گفتم آبروی منو ریختی، گفت کجا من ریختم ، همه جا خشکه. "قول" رو به من نشون بدهید، چقدر قول می گیرید، "درست و غلط" رو به من نشون بدهید. درست و غلط مفهوم انتزاعی است. بچه دو سال و نیمه را منتظرید بگید این کار تو عزیزم اشتباهه بگه معذرت میخوام مامان، دیگه اشتباه نمیکنم، بعد کار درست رو انجام بده!! این مثل این می مونه که از این ستون توقع داشته باشید بره پهلو اون ستون سلام کنه.
این کودک دو سال و نیمش هست بابچه دو سال و نیمه تون کیف کنید، حظ کنید. اگر میخواد چیزی رو، رو فرش بریزه دو تا بوسش هم بکنید قربون قدت برم اینجا میخوای بریزی رو فرش، بیا بریز عزیزم بیا، یک دقیقه صبر کن، دم دستتون فوری گلیمی، زیلویی، یک چیزی پهن کنید. عزیزم بریز حالا، اصلا منم میام. چی میخواد بریزه؟ خوراکی اش رو میخواد بریزه، اصلا سفره اش رو پهن کنید، خوراکی بزارید جلوش. حسابی بریزه سر و کله اش، هر کاری دلش میخواد، بعد هم جمع کنید برید بشورید.
ببینید به بچه هاتون نه بگید، بچه ای که نه نشنوه، وجدان اخلاقی درش شکل نمیگیره. ما هیچوقت نمیگیم به بچه ها نه نگید، بچه ها از یکسالگی باید درک محدودیت پیدا کنند، ولی وقتی نه میگیم جایگزین بدهیم. اینجا میخوای بریزی؟ اینجا نه قربون شکلت، با خوشحالی ها، نه با اخم و تخم. اههه صد دفعه گفتم اینجا نه. اینطوری نه
بگید؛ عزیزم اینجا میخوایی؟ قربون قدت برم، بیا بریم اینجا نه. بیا اینو پهن کنیم اینجا بریزی. اینجا نه، اینجا. اینطوری نه، اونطوری. الان نه، یک زمان دیگه. یک نه که میگیم، پنج تا آره خوشمزه بگید. بچه اعتماد پیدا میکنه به پدر و مادر. هر وقت اینا میگن نه، چقدر به قول فرنگی ها آفرهای قشنگی هم میدن. پیشنهاد های خوبی میدن. پس نه هاشون رو گوش میکنم.
(استاد سلطانی)
Join @koodak_tarbiaat
ايمان يعني گرفتن امنيت از يك نقطه ي نگاه. وقتي ايمان نداريم يعني امنيت نداريم و چيزي را كه به ما امنيت مي دهد را نمي شناسيم، مركز امنيت برايمان شفاف نيست در نتيجه ايمان نداريم. در دين خودمان مي گوييم كه به خدا ايمان داريم. ولي اگر صادقانه به عمق وجودمان نگاه كنيم مي بينيم كه حتي اين نقطه ي نگاه هم برايمان شفاف نيست و نمي دانيم كه بايد به چي ايمان داشته باشيم. در نهايت توكل نداریم.
توكل از وكالت مي آيد يعني واگذار كردن. ما هيچ چيز را واگذار نمي كنيم و مي خواهيم خودمان همه چيز را نگه داريم، در نتيجه زير بار يك فشار سنگين ذهني قرار مي گيريم. منظور ما لفظ معمولي با ايمان و بي ايمان نيست بلكه منظور اين است كه وقتي ما به يك نقطه ي اوج ايمان نداريم و نمي توانيم توكل داشته باشيم، همه چيز را بايد خودمان به عهده بگيريم در نتيجه سطح نگراني هايمان بالا مي رود. اين تجربه را داشته ايد كه مواقعي در زندگي پيش آمده كه بايد به فكر همه چيز باشيد؟ چند نفر دختر اول خانواده هستيد؟ چه قدر نگران خانواده و پدر و مادرتان هستيد؟ و چه قدر نگران فرزندان و .... هستيد؟ همه ي اين مسائل و دغدغه ها به اين دليل است كه بار همه را ما به شانه مي كشيم و خودمان را مسئول همه مي دانيم چون وقتي ايمان و توكل نيست، نمي توانيم واگذار كنيم و وقتي واگذار نمي كنيم، فشار تحمل مي كنيم.
ريشه ي اين روند در ناامني هاي كودكي است. كودكي كه امنيت را تجربه نكند، در بزرگسالي ايمان قوي نخواهد داشت. در مبحث كودك آرزوها غريب به اتفاق فرزند با ايمان مي خواستيد؛ كودك باايمان كودكي است كه امنيت دارد. حاصل ترس، بي اعتمادي است.
#خشونت
[استادسلطانی]
@koodak_tarbiaat
کودکان به سن مدرسه که می رسند مخصوصا پسر بچه ها، به دلیل اهمیتی که برای تایید دوستانشان قایلند ممکن است از بوسیده شدن یا در آغوش گرفتن والدین خود در جمع خجالت بکشند!
این احساس به دلیل بی احترامی یا دوست نداشتن والدینشان نیست، آنها از مسخره شدن در جمع توسط دوستانشان گریزان هستند.
اگر با چنین مشکلی مواجه شدید از فرزندتان نرنجید. تایید گرفتن از دوستان در این سن برای کودکان و نوجوانان بسیار مهم است.
@koodak_tarbiaat
"من هرچى بهش ميگم گوش نميده" "تمام مدت مجبورم باهاش بحث كنم" "هرچى تكرار ميكنم انگار نه انگار مجبورم داد بزنم يا تهديدش كنم" "هرچقدر بيشتر بهش ميگم لجباز تر ميشه"
اشتباه بسيارى از والدين اين است كه پرورش و تعليم و تربيت را با نصيحت كردن دستور دادن بحث كردن اشتباه ميگيرند.
هيچ بچه ايى با بكن و نكن والدينش تربيت نميشود بلكه يا لجباز ميشود يا از كار مى افتد.
براي آموزش كودكانتان از بازى و تكرار استفاده كنيد و خودتان هم الگوى خوبى باشيد.
Join @koodak_tarbiaat