eitaa logo
کودکانه
45.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4.7هزار ویدیو
324 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
ریاضی علامتهای کوچکتری و بزرگتری 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلنشین این قسمت: من امام میشوم ♥️این قصه دلنشین در ایام مبارک تقدیم به همه شما کوچولوهای مهربون 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه 🌼 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
11.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترانه شاد سفر به استانهای ایران 💁‍♀ ✈️🚀 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
نقاشی با حروف 🎨🎉👌🏽🌞🌜🎈🖍 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
khar_avazeh_khan.pdf
1.75M
- خر آوازخوان و چند داستان کوتاه دیگر 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با وسایل بازیافتی یک کاردستی زیبا درست کنید.😍 🌷 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
11.mp3
3.93M
👼🏻🌜 🐭موش دانا 🐭 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
22.mp3
653.2K
⭐️🌙🌙⭐️ ‍ ❤️🍃لالایی ۱۴ معصوم🍃❤️ لالا لالا گل داوود گل بخشنده و پر جود جواد ای رهبر دینم به درگاه تو مسکینم لالا لالا گل شادی تو هستی حضرت هادی تو حسن یوسف و پروین هدایتگر به سوی دین لالا لالا گل عنبر گل عطر و گل ساغر امام عسکری جانم تو هستی نور ایمانم 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
ســـــــــلام صبح قشنگ تون بخیر♥️💭 صبحتـون شــاد و پـر انـرژی ♥️💭 روزتـون مـعطر بـه نـور الهی♥️💭 سـرآغاز روزتـون سـرشار از عـشق و شـادی♥️💭 وخبرهای خوش و عالی♥️💭 صبح تــون زیبــا♥️💭 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
#‍قصه_متنی 🍃🐺 نمکی و گرگی 🐺🍃 مادر نمکی، می‌‏خواست برود خانه‏‌ی خاله‌ی مریض. به بچه ‏ها گفت: «در را برای هیچ‏کس باز نکنید. مواظب گرگ بد گنده باشید. گولش را نخورید!» مادر رفت و خواهرها نشستند به دوختن لحاف چهل تیکه. ناگهان صدای در آمد. تق تق تق خواهرها: «کیه کیه در می‏زنه؟» گرگ: «منم منم مادرتون!» نمکی رفت در را باز کند، اما خواهرها نگذاشتند. خواهرها: «صدای مادر ما نازکه» گرگ سرفه کرد. صدایش را نازک کرد. گرگ: «گرد و خاک پریده بود تو گلوم.» خواهر بزرگ‌تر: «باید از زیر در، دست و پاهاتو نشون بدی» گرگ: «وا خب مگه باید چه جوری باشن دست و پاهام؟» نمکی از دهانش در رفت و گفت: «باید سفید و نرم باشه.» گرگ توی کوله‏‌ی حیله‏ گری، آرد داشت. دست و پایش را آردی کرد و از زیر در نشان داد. بچه‏ ها گول خوردند و در را باز کردند. گرگ هم پرید تو همه را خورد؛ اما نمکی کوچولو، توی خمره قایم شد. مادر نمکی که آمد، نمکی همه چیز را برایش تعریف کرد. مادر و نمکی، دنبال رد پای گرگ رفتند تا رسیدند به خانه ‏اش. گرگ با شکم‌ گنده خوابید بود. مادر یواش قیچی را از زیر چارقدش در آورد. به نمکی گفت: «چند تا سنگ جمع کن!» مادر، شکم گرگ را پاره کرد و خواهرها را نجات داد. به جای خواهرها، سنگ‏‌ها را گذاشت. همگی فرار کردند. گرگ از خواب پرید، خواست دنبال‏شان بدود، ولی سنگین بود و افتاد توی برکه. نمکی و خانواده برگشتند به خانه. آن‏ها چه‏ کار کردند؟ یک رمز عبور برای آمدن توی خانه، گذاشتند. 🐺 🍃🐺 🐺🍃🐺 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیبای پلنگ صورتی « جزیره صورتی» 👶🏻 @Koodakane1 👧🏻