#قصه_شب
☘ سیر تنها
گلنار خانم که مقداری سیر خریده بود، وارد آشپزخانه شد. بعد سیرها را به هم بافت و به دیوار آویزان کرد. سیر از آنجا می توانست همه ی آشپزخانه را ببیند، برای همین خیلی خوشحال بود. قابلمه و ماهی تابه را دید. یک کدو حلوایی زیر پایش دید. روبرویش هم، سبد پیاز و سیب زمینی بود. سیر به آنها گفت: «چه جای بدی دارید، نمی توانید جایی را ببینید.»
پیاز گفت: بالا و پایین ندارد. همه ی ما برای استفاده در غذا هستیم. سیر خندید و گفت:« این قدر بزرگی که نمیشه تو را به دیوار زد. »
سیر هر روز می دید که چه طور گلنار خانم با سبزیجات غذا درست می کند. یک روز بادمجان ها را دید که خورشت بادمجان شدند. روز بعد سیب زمینی ها را دید که کوکو شدند. پیاز هم در همه ی غذاها بود.
سیر خیال کرد او را در یک غذای مهم می خواهند بریزند، برای همین منتظر آن روز بود.
روزها گذشت، اما کسی با او کاری نداشت. یک روز با خودش گفت: پس چرا از من استفاده نمی کنند؟
سیر دیگر خوشحال نبود. یک روز گلنار خانم سبد گوجه ها را روی کابینت گذاشت. سیر از گوجه فرنگی پرسید: تو می دانی گلنار خانم چرا از من استفاده نمی کند؟
گوجه گفت: شاید به خاطر این است که بو می دهی.
سیر گفت: خوب پیاز هم بو می دهد. گوجه گفت: نمی دانم. بالاخره یک دلیلی دارد. شاید برای قشنگی تو را به دیوار زدند.
سیر ناراحت شد و دیگر با کسی حرف نزد، پوستش از ناراحتی خشک شده بود.
کدو حلوایی که زیر پای سیر بود، متوجه شد که سیر دیگر مثل همیشه نیست و با کسی حرف نمی زند. به او گفت: سیر کوچولو چرا ناراحتی؟
سیر گفت: فکر کنم من به درد نخور هستم. کدو حلوایی گفت: « از من هم در غذایی استفاده نکرده اند اما بخاطر این نیست که بدمزه و بدرد نخورم.» سیر چیزی نگفت و چشم هایش را بست.
گلنار خانم وارد آشپزخانه شد و سیرها را از دیوار برداشت و به حیاط برد. سیر که تعجب کرده بود، به این طرف و آن طرف نگاه کرد. حیاط خیلی شلوغ بود. چند تا خانم سبزی پاک می کردند. چند نفر هم پیازهای خرد شده را سرخ می کردند. گلنار خانم سیرها را داخل سینی جلوی دخترش نرگس گذاشت و گفت:«سیرها را پوست بکن و خرد کن برای سیر داغ روی آش نذری می خواهم.»
وقتی نرگس پوست اولین سیر را کند، یکی از همسایه ها گفت: «چه سیر خوش عطر و بویی. آش رشته با این سیر ها خیلی خوشمزه می شود.»
گلنار خانم گفت:«بله سیر خوبی است برای آش نذری نگهش داشته بودم»
✍ نويسنده: خانم مريم فيروز، از اعضاء خوب و فعال کانال کودک خلاق🌸
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#کاردستی
ایده تزیین دیوار مهد کودک و اتاق کودک
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ زهرا خانم غلامی
❤️ آقا محمد غلامی
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa
سلام
عزیزان از اینکه مدتیه به موقع پستهای کانال را نمیگذارم عذرخواهی میکنم. درگیر اسباب کشی بودیم و به شهر زیبای کرمان نقل مکان کردیم.
از طرفی یکی از بستگان خیلی نزدیکم حال مساعدی نداره و نیازمند دعای خیر شماست. خواهش میکنم به نیت سلامتی ایشون یه حمد شفا بخونید.🤲
🌸 ذکر روز جمعه
جمعه ها با صلوات
تو می رسی به حاجات
دعا دعا، دعا کن
خدا رو تو صدا کن
خدا ظهور آقا
نزدیکتر بفرما
🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#شعر_کودکانه
🌸 امام زمان (عج)
سلام سلام بچه ها
سلام سلام غنچه ها
روی زمین زیبا
یه گوشه ای همین جا
امام آخر ما
آقا و سرور ما
مهدی صاحب زمان
رهبر کل جهان
مارو نگاه می کنه
همش دعا می کنه
او صاحبِ زمونه
اما چرا پنهونه
چون بیشتر آدم ها
غافل از یاد خدا
با کارهای زشت شون
شدند اسیر شیطون
آقا امام زمان یار
همه شیعیان
وقتی که زشتی رو دید
از دست آنها رنجید
گفت که هنوز یار ندارم
عاشق و غم خوار ندارم
بچه ها بیدار بشیم
با هم دیگه یار بشیم
با هم بگیم حرف خوب
انجام بدیم کار خوب
با هم بخونیم دعا همه
بخواهیم از خدا
و عجل فرجهم و عجل فرجهم
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#نقاشی
آموزش مرحله به مرحله نقاشی دختربچه
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گیف_مذهبی
آیتی از خداست معصومه 🌸
لطف بی انتهاست معصومه 🌸
جلوه ای از جمال قرآنی 🌸
چهره ای حق نماست معصومه🌸
یا فاطمه المعصومه
اشفعی لنا فی الجنه
✨سالروز ورود #حضرت_معصومه سلام الله علیها به شهر مقدس قم گرامی باد.✨
❀ @stiker2 ❀
#دقت_تمرکز
#کاربرگ_هوش
#هماهنگی_چشم_دست
#افزایش_مهارت_دیداری
شکل های بالای کاربرگ را پیدا و رنگ کن.
✔️ مناسب ۵ تا ۱۰ سال
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#کاردستی
ایده کاردستی زنبورکه با پوست گردو درست شده
🆔 @koodakemaa
〰〰〰〰〰〰〰
#ارسالی
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸
❤️ نازنین خانم رحمننژاد
❤️ آرینا خانم رحمننژاد
ادمین ارسالی اعضا👇
🆔 @Admin_koodakemaa