eitaa logo
کودک خلّاق (بازی، کاردستی...)
103.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
18 فایل
کپی مطالب فقط برای مربیان مهد و والدین مجاز است. 📚 کتابفروشی ما: @child_book 🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ⬅️ ادمین ارسالی اعضاء: @Admin_koodakemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاردستی های ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ حلما سادات خانم حسینی نژاد ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  ♒️ آموزش قرینه و تطبیق اشکال کافیه یک تقویم رومیزی سال گذشته رو بردارین، شکل موردنظر را انتخاب کنید، به تعداد صفحات و طبق سایز برگه های تقویم روی برگه بکشید سپس روی صفحات تقویم بچسبونید و در مرحله آخر صفحات تقویم رو دقیقا از وسط برش بزنید و از کودک بخواین که نیمه های هم شکل را کنار هم قرار بده تا شکل کامل بشه. این بازی عیناً میتونه برای رنگ ها هم انجام بشه برای بچه های کوچیکتر. 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تصویری از فیلم بالا👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکارچی های ترسو قورباغه توی برکه ای در کمین نشسته بود تا حشره ای را شکار کند. حشره از این طرف به آن طرف می پرید و قورباغه هم بی صدا می جهید و حشره را دنبال می کرد. ولی خبر نداشت که یک لک لک هم قصد شکار او را داشت، حشره می رفت و قورباغه هم دنبال او، لک لک هم بی صدا به دنبال قورباغه. هر سه تای آنها بدون آن که دیگری بداند به دنبال هم بودند. روباهی لک لک را دید و هوس خوردن او را کرد. پس روباه هم به قصد شکار لک لک دنبال او راه افتاد. هر چهارتای آنها بی خبر از همدیگر به دنبال هم می رفتند تا به یک جنگل رسیدند. یک شکارچی با تفنگ خود در جنگل به دنبال شکار بود تا چشمش به روباه افتاد. او هم می خواست یک روباه را به خاطر پوست و دم زیبایش شکار کند، پس به دنبال او به راه افتاد. تفنگش را به سوی او نشانه گرفت و تیری به طرفش شلیک کرد. گلوله به خطا رفت. روباه از ترس جیغ بلندی کشید و از روی لک لک پرید و فرار کرد و رفت. لک لک هم از دیدن روباه وحشت کرد و سروصدایی کرد که قورباغه متوجه حضور او شد. قورباغه هم از ترس جستی زد و لای بوته ها پنهان شد. این وسط حشره آزادانه و بدون ترس پرواز کرد و رفت و مرد شکارچی هم از شکار خود بی نصیب 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکل های مشابه را به هم وصل کن. ✔️ مناسب ۳ تا ۷ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی ماهی 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
نقاشی خلاق ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ فاطمه خانم سلیمانی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
تصویر کاردستی پروانه که در فیلم بالا آموزش داده شده👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃 علی کوچولو توی شهر قصه ها یه پسر کوچولو بود که اسمش علی بود. علی کوچولو دوست نداشت بره مدرسه وقتی موقع مدرسه رفتنش میشد می گفت من دوست ندارم برم مدرسه خوابم میاد، خسته می شم حوصله ندارم. طفلک مامان چقد اذیت میشد تا علی را راضی کنه بره مدرسه. مامان بهش می گفت عزیزم اگه مدرسه بری با سواد میشی، می تونی همه چیز و بخونی و تو یادت نگه داری. اما مگه علی گوش می کرد. یه روز که با مامان و بابا  رفته بودن بیرون دیدن یه پسر کوچولو که هم قد علی کوچولو بود داره زار زار گریه میکنه  و همه دارن با دلسوزی نگاش می کنند. علی کوچولو رفت جلو گفت: چرا داری گریه می کنی؟ پسر کوچولو گفت: من با بابا و مامانم اومده بودم اینجا که یه دفعه گمشون کردم. مامان علی کوچولو بهش گفت  عزیزم شماره بابا یا مامانتو بگو تا من باهاشون تماس بگیرم بگم بیان پیشت. پسر کوچولو با گریه گفت من که شمارشونو بلد نیستم، تازه مامانم شماره خودش و بابا را برام نوشته بود و تو جیبم گذاشته بود اما الان نیست، نمیدونم چی شده. مامان علی کوچولو گفت عزیزم کلاس چندم میری؟ پسر کوچولو گریه کرد و گفت من مدرسه نمیرم. علی کوچولو و مامانش با تعجب نگاش کردن و پسر کوچولو ادامه داد من مدرسه را دوست ندارم آخه اونجا خسته میشم. مامان علی بهش گفت ببین عزیزم اگه الان مدرسه می رفتی و خوندن و نوشتن یاد می گرفتی می تونستی شماره بابا و مامانتو حفظ کنی.  پسر کوچولو سرشو انداخت پایین  مامان علی کوچولو دست علی کوچولو را گرفت بردش پیش خانم فروشنده و گفت که اگه میشه اعلام کنید این پسر کوچولو گم شده. خانم فروشنده هم پشت میکروفون اسم پسر کوچولو را چند بار گفت مامان و بابای ساسان کوچولو که خیلی نگرانش شده بودن با سرعت خودشون و رسوندن پسر کوچولو تا مامانش و دید با گریه به مامانش گفت مامان جونم دیگه قول می دم برم مدرسه مامان ساسان کوچولو بغلش کرد و بوسش کرد  و از مامان علی کوچولو تشکر کرد و بعد رفتن موقع رفتن  ساسان با علی کوچولو خدا حافظی کرد. وقتی علی و مامانش اومدن خونه  و بعد از غذا خوابیدن صبح که شد علی کوچولو زودتر از مامانش از خواب بیدار شد و مامانشو بیدار کرد و گفت: مامان جون بیدار شو مدرسم دیر میشه. مامان با خنده نگاه علی کرد و گفت: نه عزیزم دیر نشده و بلند شد و علی کوچولو را بوسش کرده  و بعد از صبحونه  آمادش کرد تا بره مدرسه. ✍ منبع: dastanak.niniweblog.com 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
چرخه آب 🌦 ✔️ مناسب ۵ تا ۸ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تمرین ضرب اعداد کاردستی گل ✔️ مناسب ۸ تا ۱۰ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
تفاوت ها از کودک بخواهید شکل متفاوت در هر ردیف را پیدا کند. این کاربرگ به کودک شما کمک می کند تا تمرکز و فکر کند و یاد بگیرد که جزئیات را متوجه شود. ✔️ مناسب ۶ سال به بالا 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰
کاردستی ارسالی اعضای کانال 😊🌸 ❤️ آقا محمد پارسا بهدانی ادمین ارسالی اعضا👇 🆔 @Admin_koodakemaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با مداد نقطه چین ها را ادامه بده تا حشره به گل برسد. ✔️ مناسب ۴ تا ۶ سال 🆔 @koodakemaa 〰〰〰〰〰〰〰