کودک یار مهدوی مُحکمات
#آموزش_مربی #قسمت_پانزدهم ⏪درونی سازی مفاهیم و فعالیت رمزی: کودک برای تصورات خود در عالم واقع ما به
#آموزش_مربی
#قسمت_شانزدهم
5⃣:زمینه سازی ذهنی جهت تقلید از الگوی پنهان:
🔺تقلید در کودکان ازیک الگوی حسی -حرکتی تحول یافته وتا سطح تقلید از الگوی پنهان به صورت تصویر ذهنی تحقق می یابد.
مثلا:کودک💭 می تواند فردی را در ذهنش تصور🧒 کند و حتی از حرکات چشم👀 و بینی 👃این فرد خیالی هم الگو بگیرد و تقلید کند با وجود نامرئی بودن و فقط در ذهنش بودن.
۶:خود محوری :🙇♂
کودکان ؛خود محور یا خود میان بین هستند،( خود را محور کائنات پنداشته و تصور می کنند همه چیز در حول حوش خودشان اتفاق می افتد و جهانی که می نگرند همان جهانی است که دیگران می نگرند) حاصل چنین پنداشتی
🔹 جاندار پنداری:(همه چیز را دارای فهم و شعور دانستن)و
🔹 ساخته پنداری:(همه چیز را محصول خلاقیت انسان دانستن است نه حاصل فعالیت های دیگر)و
🙅♂عدم درک نظرات دیگران و قرار ندادن خود در نظرگاه آنان است که باعث داوری کردن صرفا از نقطه نظر خود وپافشاری در نظر خود و دفاع از آن حتی با تناقض گویی است.
◽️با این توضیح که وقتی دیدگاهی برگزید نمی تواند از آن دست بردارد زیرا نمی تواند همه داده ها و اطلاعات اطرافش را درست ارزیابی کند ودچار اشتباه می شود جلب توجه او به همه داده ها امکان پذیر نیست وبی آنکه ناراحت شود به تناقض گویی می پردازد و به همین دلیل قادر نیست نظریات دیگران را درک و خود را در نظرگاهشان قرار دهد.
✅آگاهی از نظریات دیگران مستلزم [چرخش روانی] است که کودک در این سن هنوز از آن بی بهره است.
☑️کودکیار مهدوی محکمات
(تخصصی ترین کانال مهدی باوری در کودکان)
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#قصه_شب #قسمت_پانزدهم موتور برقی🏍 با شنیدن صحبت های دوچرخه🚲 نتوانست جلوی خنده اش را بگیردوکلی بال
#قصه_شب
#قسمت_شانزدهم
وقتی به بالای آسمان 🌫رسیدند تمام شهر دیده می شد. خیابان ها🛣، پارکها⛲️ با تمام زیبایی هایش ! اما در گوشه ای از شهر، کوه سیاه رنگ وحشتناکی⛰ به چشم
خورد. کاوه 👦خیلی تعجب 😳کرد، چون تا آن لحظه به غیر از زیبایی✨ چیز دیگری در آن شهرندیده بود. به همین خاطر با خودش گفت: «این کوه زشت و ترسناک در اینجا چه کار می کند؟! » دوچرخه 🚲وقتی متوجه نگرانی 😨کاوه شد، به آرامی گفت: «نترس، چیزی نیست. کوه که ترس نداره . بیا نزدیک تر بریم، حتما اونجا هم چیزهای جالبی می بینیم». دوچرخه این را گفت و به سمت کوه سیاه حرکت کرد. کوهی با تکه سنگ های بزرگ و نوک تیز. کاوه از ترس چشم هایش را بسته 😣بود و چیزی نمیگفت. بعد از چند دقیقه، دوچرخه🚲 آرام بر روی زمین فرود آمد. پسرک همان طور که آرام آرام چشم هایش را باز می کرد؛ تعداد زیادی تانک سیاه رنگ جنگی را دید که مثل یک کوه بزرگ، روی هم ریخته شده بودند. او تا به حال چنین چیزی را ندیده بود.
🍃🍂🌹🍃🍂🌹🍃🍂🌹
☑️کودکیارمهدوی محکمات
(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان)
🆔https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#قسمت_پانزدهم طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا ...🕊 به اینجا رسیدیم که همینطور شهرها را یکی پس از دی
#قسمت_شانزدهم
طوقی🕊 کبوتر همسفر اسرای کربلا
....🕊براتون گفتم، در اون شهر فرشته ها✨ رو دیدم که برای امام حسین(علیه السلام) ☀️ عزاداری می کردند. فقط من و اسرا آنها را می دیدیم.
ما هم همراه آنها عزاداری کردیم☀️🏴 بعد از مدتی کاروان را به سمت شهر دیگری حرکت دادند. 🕊من هم از بالای سرشان پرواز میکردم. رفتیم و رفتیم تا به شهری به نام لَبنا رسیدیم.
لشکریان ابنزیاد ستمگر👺 میخواستند وارد این شهر شوند. اما مردم شهر که امام حسین(علیهالسلام)☀️ را خیلی دوست داشتند، اجازه ندادند که قاتلان امامشان به شهر وارد شوند. آنها همه با هم بر پیامبر مهربان☀️ و امام علی(علیهالسلام)☀️ صلوات فرستادند.
همه یکصدا گفتند:
ای یزید👺 ای ابنزیاد👹 و ای لشکریان ابنزیاد👿 لعنت خدا بر شما باد.
لشکریان ستمگر و آدم های بد👺 تا این را شنیدند، حمله کردند و از خانههای مردم🏚 دزدی کردند و خانههای مردم را خراب کردند. اما مردم همچنان بر پیامبر خدا☀️ و امام علی(علیهالسلام)☀️ صلوات میفرستادند.
بعد از آن آدمهای ستمگر که یکی از آنها شمر سیاهدل👺 بود، خانوادهی پیامبر مهربان☀️ را شهر به شهر بردند و من هم همراه آنها حرکت میکردم.
دلم برای رقیه سه ساله☀️ می سوخت. او نور دیده بابا حسینش☀️ بود. همیشه بابا حسین مهربانش☀️ او را روی دوشش می گذاشت و با او بازی می کرد. اما آدم های ظالم و ستمگر👺 به این دختر کوچک هم رحم نمی کردند...
#ادامه_دارد...
☑️کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#والدین_بخوانند 🐝🐝🐝🐝🐝🐝🐝 #ادامه_مبحث #قسمت_پانزدهم ✅ باید بدانیم، بزرگ ترها، تصور می کنند کودکان
#والدین_بخوانند
🦆🦆🦆🦆🦆🦆🦆
#قسمت_شانزدهم
📛ناکامی و نا امیدی❗️
♻️تصور کنید پسر هشت ساله و دختر ده ساله شما، مشغول بازی هستند. بعد از اتمام بازی، وقتی پسرتان می بازَد، شروع به گریه کرده، و خواهرش را متهم به تقلب در بازی می کند. شما پیشنهاد می کنید آن ها یک بازی دیگر را شروع کنند.
بعد از مدتی دخترتان می گوید؛ مامان، من کاری کردم تا برادرم برنده بشه❗️
این حرف، موجب ناراحتی پسرتان می شود 😔
یا مثلا؛
دختر نُه ساله شما، بازی مِنچ را به هم می ریزد چون فکر می کند که احتمالا به خواهرش می بازد.
و یا:
پسر دوازده ساله شما از اضطراب بازنده شدن، ترجیح می دهد اصلا، بازی نکند.
💠 در این شرایط شما ممکن است:
❌ او را نصیحت کرده و بگویید؛ مطمئنم دفعه دیگه برنده میشی❗️
❌ یا مثل اکثر مادران، بگویید؛ نگران نباش ❗️فردا همه چیز یادت میره❗️
❌ می توانید او را آرام کنید و بگویید؛ خیلی متاسفم که بازی را باختی. می دونم که احساس بدی داری.
⭕️ اما هیچ کدام از این این راهبردها، کار ساز نیستند. چون هیچکدام عملکرد مناسبی نداشته و نمی توانند به طور ریشه ای مشکل فرزند شما را حل کنند. چرا که در واقع مسئله، برنده یا بازنده شدن او نیست.
✅ نکته مهم، در این جا چگونگی در نظر گرفتن احساسات او پس از این واقعه است.
🌀ادامه دارد...
☑️ کودکیار مهدوی محکمات (تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان ):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
#حدیث_گراف #قسمت_پانزدهم 🌱پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: ✨یَنزِلُ رُوحُ اللهِ
#حدیث_گراف
#قسمت_شانزدهم
🌱امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
✨اَصحابُ المَهدیِّ شَباب [اصحاب حضرت مهدی علیه السلام، جوان هستند]
📚بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶
✨یارانِ اویند
بیدار و دین دار
🌟بی شکّ و تردید
پاکند و هُشیار
✨اصحابِ مهدی
جمعاً جوانند
🌟هم با شهامت
هم مهربانند
🦋کودکیار مهدوی محکمات(تخصصی ترین کانال مهدی باوری درکودکان):👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/1945305120C076ae4f3ce
کودک یار مهدوی مُحکمات
📖#رمان_مهدوی 👱♂#محمد_مهدی 📌#قسمت_پانزدهم 🔰چندماه بعد... 🌀روز نیمه شعبان اون سال فرا رسید. همه غرق
📖#رمان_مهدوی
👱♂#محمد_مهدی
📌#قسمت_شانزدهم
🔰بعد خوب شدن خانم و انجام مراحل بیمارستان، اومدن خونه که یک مرتبه دیدن آقا و خانم رحمتی، دم درب منتظر اونها هستند و حتی یه گوسفند چاق و چله هم آماده کردن برای قربانی به سلامتی آقا#محمد_مهدی
💠آقا هادی داشت از شرمندگی آب میشد!
آقای رحمتی هم که احوال هادی رو فهمید رفت جلو و باهاش روبوسی کرد و گفت عزیز من، پسرم، من و حاج خانم از دار دنیا یه پسر داشتیم که اونم رفت پیش خدا، آرزوی نوه داشتن به دل ما موند...حالا اگه شما اجازه بدین، این آقا #محمد_مهدی رو هم مثل نوه خودمون می دونیم و هرکاری از دستمون بر میاد براش انجام میدیم
این قربانی کردن هم تنها کاری بود که گفتیم همین اوایل به دنیا اومدن براش انجام بدیم تا صحیح و سالم باشه انشاءالله
👈اما شما عقیقه کردن رو فراموش نکنین...هم مستحبه، هم ضامن سلامتی بچه...فقط یادتون باشه مستحب هست در روز هفتم به دنیا اومدن بچه این کار صورت بگیره
💠اون شب تو مسجد که هنوز حال و هوای جشن های نیمه شعبان رو داشت، آقا هادی هم به نیت فرزندش و هم به نیت تولد حضرت، شیرینی داد
حاج آقا عسکری بعد دو نماز که عادت داشت کمی حرف بزنه، باز هم داستان شیخ صدوق رو تکرار کرد...احتمالا هدفش آقا هادی بود که ایشون هم فرزندش رو در راه امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) تربیت کنه و بدونه این فرزند اگر متولد شده، قطعا با دعا و توسل به محضر امام عصر ارواحنافداه بوده
🌀از اونجا به بعد دیگه زندگی آقا هادی و نرگس خانم شیرین تر شده بود...احساس مسئولیت بیشتری می کردن...تمام توانشون رو می ذاشتن تا این بچه به خوبی تربیت بشه...تمام محیط خونه رو جوری آماده کرده بودن که خدای نکرده در تربیت فرزند، اثر بدی نگذاره
مثلا نرگس خانم همیشه با وضو بچه رو شیر میداد و تا جایی که می تونست، رو به قبله
تو خونه گاهی اوقات مخصوصا موقع خواب بچه، با صدای آروم میزدن شبکه قرآن تا بچه هنگام خواب با صدای قرآن بخوابه و تو ذهنش بمونه تا وقتی بزرگ تر شد انس بیشتری با قرآن بگیره
✳️آقا هادی هم سعی می کرد تمام حساب و کتاب مالی خودش رو سر وقت انجام بده تا هیچ مال بدون خمس داده شده ای در منزلش نمونه تا در معنویت خودش و خانمش و روحیات فرزند تاثیر بد بگذاره
👈طبق همون نذری که کرده بود داشت عمل می کرد...تربیت مهدوی فرزند جهت آماده سازی یک سرباز برای حضرت مهدی(عجلالله تعالی فرجه الشریف)
🌸پایان فصل اول🌸
✍️احسان عبادی
#ادامه_دارد
✅کودکیار مهدوی محکمات:👇
🆔@koodakyaremahdavi