فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤تاسوعا ..
🥀آغاز عطشناک نهضت حسینی است
🖤و خط سرخ عاشورا
🥀باواژه های تاسوعا بہ حقیقت پیوست
🖤تاسوعای حسینی
🥀 تسلیت باد🏴
#التماس_دعا🙏
#محرم
#خادمالشهداء
@koolebar_farahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غریب مثل حسنم😓
#شھادت_امام_مجتبی 'ع'🖤
🛑 فردا، راهپیمایی مردم فراهان همزمان با سراسر کشور در محکومیت حادثه تروریستی حرم شاهچراغ
🔹 بدون شك این حادثه با پشتوانه مالی و اطلاعاتی امریكا و اسرائیل و ایادی منطقهای آنان با استفاده از شرایط پیش آمده داخلی صورت پذیرفت.
مردم همیشه در صحنه فراهان فردا پس از نماز جمعه با راهپیمایی این اقدام تروریستی را محکوم خواهند کرد.
👊وعده ما فردا ششم آبانماه ۱۴۰۱ مسجد جامع شهر فرمهین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مهم مهم مهم مهم مهم مهم مهم
سوخت موشکهای ایران در حمله به پایگاه آمریکایی عین الاسد، خروش میلیونها ایرانی در تشییع پیکر شهید سلیمانی بود.
جمعیت حاضر در بزرگداشت ۱۳ آبان در کشور، بخشی از معادلات آینده را رقم خواهد زد.
۱۴۰۱/۸/۱۱
این جملات دیروز حضرت آقا خیلی مفهوم دارد. ایشان در واقع از مردم ایران خولستند راهپیمایی ۱۳ آبان را بصورت ویژه ای برگزار کنند...
بجنبیم تا زمان نگذشته و مقدمات را فراهم کنیم
همه رو دعوت کنید
بسم الله ...
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاقیت یک معلم برای تدریس
استفاده از اسم حاج قاسم و آقا و کلمات مذهبی برای یادگیری حروف الفبا در کلاس اول😍👌
@koolebar_farahan
🔸 مقام #خادم به جايي مي رسد كه منا #اهل_البيت مي شود
#اطلاعیه_مهم
💠 5 روز تا شروع #ثبت_نام سراسری #خادمی_افتخاری_شهدا (ویژه #داوطلبان_جدید)
#برادران و #خواهران
15 لغایت 22 آذرماه 1401
ثبت نام فقط از طریق آدرس:
khademin.koolebar.ir
💠 در صورت داشتن سوال به آی دی @shahidanekhodaiy110 در پیام رسان ایتا و یا سروش پیام دهید و از تماس با شماره های کمیته های استانی خودداری فرمایید.
🔰 صاحب تصویر:
#خادم_الشهدا #شهید #مدافع_حرم حجت اسدی
#راهیان_نور
#خادم_الشهدا
#منا_اهل_البیت
#خادم_مثل_قاسم
🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@koolebar_farahan
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅
یہعالمیبودتوایران
بہاسمآقایراشد...قبلازانقلاب..
ایشونخیلیبزرگواربودن
اهلدین و ...
هیچوقتسرمنبرحرفناحقنمیزدن
همیشهوقتیسخنرانیمیکردن
تایهمطلبیقطعینبودنمیاومدنراجبشحرف بزنن
ایشون ..
یهشبتورادیو
یه داستانیوتعریفمیکنه
میگفتیکی از رفقایمن
تودادگستریمشهدکار میکرده
یکی ازقاضی های بزرگمشهدبود
یه شب تو عالم رویا
خواب حضرتمادر رو میبینن
میگه حضرتزهرا تو عالم خواب
نگاه کرد به من
با اون شکوه و عظمت باصلابت
گفتن که قاتل و آزاد کن!
مادر به ایشون
اسم و شماره پرونده اون قاتل و داد ..
و باتحکم باز تکرار کردن که این قاتل و رهاش کن از زندان...آزادشکن
ازخوابمیپره
تمومتنش میلرزه
صدای محکمحضرت هنوز تو گوشش بوده
ایشون میره زندان
واسم و شماره پروندهای کهحضرت مادر بهشون داده بود و میگرده دنبالش
می بینه
بهبهچه پروندۀ قَطوری ...
هر نوع جرمبگی این آقا کرده بود
کوچیکترین جرمش قتل بود
ازدزدیگرفته تا قتل و شربودن و..
هرخلافی کهبگی !
اینا رو میبینه
با خودش میگه من چجوری این و نجات بدم
این همه خطا و جرم کرده !
صدا میزنه میگه بیارینش اینجا
اون قاتل و میارن پیشش
بهش میگه
تو قتل کردی؟!
قاتلمیگهبله
میگهتودزدیکردی؟قاتلمیگهبله
هرجرمی که نام میبره رو تایید میکنه و میگه بله من این کارو کردم
بهشمیگه
جریان قتل و تعریف کن بگو چیشده
قاتل تعریف میکنه میگه
آقا من ازبچگی دزدی میکردم
یه روز
میریم جلوی یه مدرسه دخترونه
یه دختریو به زور سوار ماشین میکنیم...
دو تا دوستم چاقو میزارن گردنش و تهدیدش میکنن که اگه داد بزنی میکشیمت...
دختر پونزده شونزده سال داشت
نزدیک غروب بود هوا تاریک تاریک
بردنش خارج از شهر
برای گناه!
پیادهش کردیم .
دیدم دختره هی گریه میکنه
هی میلرزه ؛
همه مونو نگاه کرد
یهو رو کرد سمت من
گفت من سیدم...من دختر فاطمهیزهرام!
به حرمت مادرم نزار آلوده بشم ـ
سه تا رفیق بودیم
یکی از یکی بدتر
کارمون دزدی و مزاحمت برا ناموس مردم بود
کارمون دختر بازی بود !
قاتل میگه
تا اسم حضرت و شنیدم
تموم تنم لرزید
انگار یکی با پتک زد تو سرم غیرتی شدم...
حالا اصلا نه حضرت زهرا رو دیده بود نه هیچی
فقط اسمشو شنیده بود ...
رو میکنم سمت اون دوتا رفیقم میگم
با این دختر کاری نداشته باشین
از این لحظه به بعد
نزدیک این دختر بشید مثل این میمونه که نزدیک خواهر من شدید .
اون دوتا گفتن
بابا تو هم ولش کن
یه دختر خوشگل گیرموناومده
حالا خشک مذهب بازیت گل کرده!
گفتم ن
دست بهش نمیزنید
عصبانی شدن اومدن سمتم !
دیدم دارن میرن طرف اون دختر
بلافاصله چاقو رو کردم تو شکمش ،
اون یکیشون اومد
بازم چاقو رو زدم بهش
خودش هم مجروح میشه ها...
تعریف میکنه میگه
انقد اون لحظه زور و توانم زیادشده بود و غیرتی شده بودم که انگار اون دختر و دختر حضرت زهرا می دیدم !
و نمیخواستم کسی بهش دست بزنه ...
اون دو تامیمیرن
و این آقامیشه قاتلشون..(:
خلاصه ؛
میگه اون دختر و سوار ماشین کردم رسوندمشخونهشون
ایشون تا قصه رو میشنوه
شونه هاش میلرزه
میگه پس حضرت زهرا به خاطر همین اومد سفارششو به من کرد و با تحکم گفت نجاتش بدم...
فرداش قرار بود اعدامش کنن
دادگاه تشکیل میده
پرونده رو میبره پیش قاضیه اصلی
اون خوابو تعریف میکنه ...
قاضی تا میشنوه داستانو
میگه فعلا اعدام منحلمیشه
و نباید اعدامشه این شخص
پرونده رو میدن تهران
پروندهی جدید تشکیل میشہ
اون دختر رو هم میارن...
خلاصه یه بار دیگه
بازجویی و اعترافات شروع میشه
دختره هم میاد شهادت میده که حرفای این مرد درسته ..
حکم اعدامش لغومیشه
وقاضی میگه این آقا بخاطر حفظ ناموس آدم کشته
حضرت زهرا شفاعتش کرده...
آزاده...
میرن بهش خبر میدن
تا میشنوه
تموم شونه هاش میلرزه
سجده میکنه رو زمین
بلند داد میزنه تو زندان :
یازهرا..مادر
قسم میخورم به عصمتت ...
فهمیدی چیشد دیگه نه ؟!
اصل قصه رو گرفتی ؟!
بابا طرف قاتل بوده..
کارش دختر بازی بوده...
دله دزدی میکرده...
از جیب این و اون میزده...
بازاری ها میشنون خبر آزادیشو ...
یکی میگه
من یه مغازه دارم بگین بهش بیاد کار کنه
مغازه رو به نامش میکنم
یکی دیگه از اونا میگه
من دخترمو میدم بهش !
فقط خواستم بهت یاداوری کنم که ..
باشه ..
ما گناهکار ..
یه نوکر بی لیاقت ..
ولی خب ؛ یه روزی میرسه که بشیم همون چیزی که اهل بیت میخوان ..
حر بشیم براشون ..
خواستم بگم که ..
در نا امیدی بسی امید است ..
منبع : یاوران انقلابی
@koolebar_farahan