هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
گفت:«حیف است آدم این دعا را بخواند، بدون اینکه بداند دارد چه میگوید.»
توقع این جواب را نداشتم
سنی نداشت آن موقع .
این حرفش از همان شب در گوشم مانده، هر وقت نوای دعای کمیل را می شنوم، همیشه به یاد محمود رضا و این جمله اش می افتم.
کتاب «تو شهید نمیشوی»، روایتهایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم #شهید_محمود_رضا_بیضائی به قلم برادرش احمدرضا است.
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر دعوت کننده حضرت زینب(س) است
پس سلام بر شهادت...
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
📖 یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان متولّدین دههی ۷۰، مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند!
به نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند.
پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) میشود؛
گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر ــ به خانمش ــ میگوید که
"گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد" و آن خانم میگوید که
«من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا سرافکنده باشم!»
تعریف رهبر معظم انقلاب از یک کتاب
📚یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی 🌷
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
دست نوشته #شهید_حججی در روز عرفه: خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم و حسینی قربانی ات...
شهید آوینی: «در عالم رازی هست كه جز به بهای خون فاش نمیشود!»
#کلنا_عباسک_یا_زینب 🌷
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
دوست دارم نزدیک امام باشم
اواخر دهه ۶۰، در بهمن_ماه انقلاب_به دنیا آمد. اسمش را هادی گذاشتند چرا که آغاز زندگی اش گره خورده بود با امام هادی علیهالسلام؛ شاید هیچ کس آن زمان نمیدانست که پایان زندگی دنیایی هادی نیز به آقا ختم میشود، در آن روزهایی که باز هم در بهمن ماه و در سامرا به شهادت رسید🕊
هادی طلبه بود ، به نجف رفته بود تا درس طلبگی بخواند؛ نجف، همان شهر دوست داشتنی که پر از راز های مگو برای عاشقان این دیار است!
به قول هادی:
«نجف شهری است که مثل تصفیهکُن است که گناهها را به سرعت از آدم میگیرد و جای گناهان ثواب میدهد این مولای ما خیلی مهربان است.»
هادی رفته بود نجف که بماند؛
برای همین وصیت کرده بود که در وادی السلام دفنش کنند؛ گفته بود:
دوست دارم نزدیک امام باشم
آری! او علی شناس خوبی بود...
میگویند بعد از شهادت، یکی از نشانه هایی که سبب شناسایی هادی شده بود عکس «آقا» روی لباسش بود.
اما ولایت مداری هادی فقط به عکس ختم نمیشد؛ این را از سابقه فعالیت فرهنگی و جهادی و پای کار بودنش در مراحل مختلف انقلاب میفهمیم.
نمیدانم هادی اگر الان بود و امر ولایت را برای جهاد انتخاباتی میدید دقیقا چه کار میکرد؟
اما میدانم که هادی الان هست و مؤثرتر از قبل پای کار انقلاب...
این ما هستیم که باید انتخاب کنیم در این جهاد، همسنگر شهید ذوالفقاری و دیگر شهدا باشیم...
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#شهید_هادی_ذوالفقاری 🌷
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
شهید سید مصطفی صادقی یکی از شهدای مدافع حرمی است که پیکر او بعد از گذشت ۶ سال از شهادتش در جریان تفحص سوریه پیدا شد و هویتش شناسایی گردید.
سیدمصطفی دو دختر دارد؛ او وقتی ۳۷ ساله بود و دخترهایش ۷ ساله و ۴ ساله بودند به شهادت رسید.
حالا اما دخترها بزرگتر شده اند و قد کشیده اند. حالا ۱۳ ساله و ۱۰ ساله هستند؛ و وقتی خبر بازگشت پدر را
می شنوند سراسیمه راهی معراج شهدا می شوند تا پیکر او را در آغوش بگیرند. پیکر پدر کفن پوش شده و حالا در آغوش دخترکانی است که شش سال پیش پاهای او را در آغوش می گرفتند تا دیرتر برود و بیشتر پدر را ببینند.
حالا اما قد و قواره پدر کوچک شده و در آغوش دختر نوجوانش جا شده است.💔
#شهید_مصطفی_صادقی
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
حضرت آیتالله خامنهای:
«ارادهی قوی، فهم درست، روحیهی ایثار، شجاعت، خستگیناپذیری، ادب، دلِ انباشته از محبت و صفا، و بسی دیگر از خصوصیات برجسته، بخشهائی از شخصیت این جوان فداکار و انقلابی نسلهای دوم و سوم انقلاب است.»
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌷
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
پسرم بابا رفت که حضرت زینب(س) تنها نماند. خانم زینب(س) در کربلا تنها ماند و در کربلا ماها نبودیم ولی حالا چی
اکنون کربلای دیگر آغاز شده، اگر من باز جا بمانم...
#شهید_محمد_اتابه
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
﷽
مسجد اگر مسجد باشد کارخانه انسان سازی میشود...🌱
شبیه مسجدالنبی در صدر اسلام و شبیه مسجد امیر المؤمنین در انقلاب اسلامی که تداوم اصیل راه انبیاست✨
"مسجد امیر المؤمنین" جایی است حوالی شهریار در شهرکی به نام کهنز.
گوشهای از ایران که شاید خیلی هایمان حتی اسمش را نشنیده باشیم اما با اهالی اش آشنا هستیم...
اهالی همچون
مصطفی صدر زاده
سجاد عفتی
محمد آژند
و جوانان زیادی که با اینکه دوران پیروزی انقلاب را ندیده بودند اما علمدار انقلاب شدند.
حالا سهم مسجد امیر المؤمنین از حماسه دفاع از حرم حداقل سه شهید و دو جانباز است...
بله!
انقلابی که عطرش تا کوچکترین جمع های مردمی منتشر میشود و قلب ها را مجذوب آرمان های الهی میکند.
قلب هایی شبیه قلب محمد آژند.
مداح خوش صدای جمع های کوچک و بزرگ محله کهنز که برای فدا کردن ارزشمندترین داراییاش، راهی کوه و بیابان میشود...🕊
چون میداند که بهای دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام بیش از این جان میارزد؛
پس میرود و جان نثار می کند و شبیه اربابش بیابان مهمان پیکرش میشود.
وقتی بعد از پنج ماه برمیگردد پدرش اینگونه با او درددل میکند.
«محمدم! شبیه همان روضه هایی که میخواندی شهید شدی...»
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
داستان کربلا
گفته بودیم که هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند!
داستان فدا شدن و فدا کردن هست و نیست ها در راه آرمان ها...
داستان ابراهیمی که پسرش را قربانی میکند و اسماعیلی که شوق فدا شدن دارد🕊
مادر مصطفی و مجتبی بارها داستان کربلا را در روضه ها شنیده بود برای همین اینقدر بی عیب و نقص نقشش را بازی کرد...
مادر پسرانش را برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها هدیه کرده بود؛ میدانست اینگونه بهترین مادر دنیا، برایشان مادری میکند...
آن روزها سوریه رفتن برای ایرانی ها راحت نبود، اما مصطفی و مجتبی تصمیمشان را برای رفتن گرفته بودند؛عجیب نبود، آنها هم داستان کربلا را خوانده بودند و میخواستند کربلایی باشند.
جالب آنجاست که بعد از شهادت هم به علت مجهول بودن هویتشان به قم برگشتند و در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها طواف داده شدند
وقتی برای مراسم تشییع به مشهد برگشتند و نام شهیدان را گفتند خیلی ها متعجب شدند، برایشان عجیب بود که هر دو برادر با هم در سوریه شهید شدند.🌷
مادر آمده بود برای آخرین بار صورت فرزندانش را ببیند و گونهشان را ببوسد اما چند قدمی که جلو آمد دوباره برگشت
علت را که پرسیدند پاسخ همان داستان کربلا بود
مادر میخواست شبیه زینبی باشد که پسرانش را برای حسین فدا میکند و حتی از خیمه ها بیرون نمیآید تا بیاموزد اینگونه باید در راه خدا فدا کرد.
بله! به قول شهید آوینی «هر كس می خواهد ما را بشناسد داستان كربلا را بخواند...»
همان داستان اصلی زندگی تک تک ما که برای عاقبت بخیری باید پیدایش کنیم
#شهید_مصطفی_بختی
#شهید_مجتبی_بختی
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
همیشه میگفت:
نباید به گناه نزدیک بشیم!
بـاید برای خودمون تـرمـز بذاریم،
اگر بگیم فلان کار که به گنـاه نزدیکه
ولی حروم نیـسـت رو انـجام بدیم،
تا گناه فاصله نداریم..!
#شهید_مسعود_عسگری
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
شهیدِ قدس
در مهارت رضا همین بس که بارها این ماجرا تکرار شده بود که رضا تجهیزات فرسوده میگرفت و نه تنها احیا میکرد که قابلیت های جدیدی هم به آنها اضافه میکرد...
خلاصه ذهن و دست های رضا آنقدر ماهر بودند که هیچ دستگاهی نباید از درست شدنش ناامید میشد.
می گویند خیلی اهل کتاب بود.
و مهندسی معکوس رضا فقط در حوزه تجهیزات نظامی نبود!
رضا خوب میدانست که از کجا آمده و برای بازگشت باید مسیر زندگیاش را چگونه تنظیم کند.
راستی میدانستید رضا نظر کرده بود؟!
نوجوان که بود به طور ناگهانی فلج میشود و پدرش وقتی تمام درها را بسته میبیند متوسل به عمه سادات میشود تا برای پسرش مادری کند🥀
رضای ۱۵ ساله آن روزها شفا گرفت تا سالها بعد فرمانده نخبهای بشود که به مدافعین حرم درس رزم دهد و آخر سر هم خودش در سوریه به شهادت برسد.
درست در آخرین جمعه ماه رمضان،
روز قدس!
«رضا کارگربرزی» در روز قدس به شهادت رسید به هزار و یک حکمتی که نمیدانیم...
#کلنا_عباسک_یا_زینب
@koolebar_azsh