بسم رب الشهدا والصدیقین
شب سی و هشتم چله زیارت عاشورا هدیه به روح پاک و مطهر شهیدوالامقام سردار سرافراز حسین حدادی
برای آنکه در آسمان زندگیت ستاره ای بکارم تصویر یک مرد آسمانی را برایت هدیه آوردم، مردی که راه صدساله کهنسالان سپید موی عرفان را یک شبه پیمود و در عملیات بیت المقدس، نشان سرداری را از روح خدا دریافت کرد.
#شهادت
#امام_حسین
هدایت شده از کوله بار خادم الشهدای آذربایجان شرقی
27.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش تصویری صدا و سیمای مرکز استان همدان از ورود کاروان پیاده امام علی (ع) تبریز به همدان و اسکان در حسینیه شهداء کوی فرهنگیان
@koolebar_azsh
43.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه ای دلنشین از خانم ام البنین با نوای دلنشین مداح اهل بیت برادر کربلایی عباس گروسی
بسم الرب الشهدا والصدیقین شب سی و نهم چله زیارت عاشورا هدیه به روح پاک و مطهر شهیدوالامقام علی اصغراتحادی
چهار دختر و سه پسر داشتم...
اما باز باردار بودم و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشم.
دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم ، همان شب خواب دیدم بیرون خانه همهمه و شلوغ است ، درب خانه هم زده می شد!!
در را باز کردم ، دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد.
نوزادی در آغوش داشت، رو به من گفت:
این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم!!
آن آقای نورانی فرمود:
حتی اگر علی اصغر امام حسین (ع) باشد!
بعد هم نوزاد را در آغوشم گذاشت و رو چرخاند و رفت...
گفتم: آقا شما کی هستید؟
گفت: علی ابن الحسین امام سجاد (ع)!
هراسان از خواب پریدم ، رفتم سراغ ظرف دارو ، دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم خدمت شهید آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم.
آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است ، آن را نگه دار!
آخرین پسرم ، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!
علی اصغر، در عملیات محرم سال ۶۱ ، در روز شهادت امام سجاد(ع) ، در تیپ امام سجاد (ع) شهید شد
گریه کن امام حسین عليه السلام بود.
از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد.
کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه امام حسین عليه السلام برسه. هر جا روضه بود می دیدیش. زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار. همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهید می شم.» حرف اون شد. تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده..😭
روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند:
«هذا محب الحسین عليه السلام »
#روحانی_شهید_مرتضی_زندیه
📎به روایت #حاج_حسین_کاجی
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#شهيد_كربلايى_بدنش_را_برهنه_كرد ....
🌷پدر شهید غلامرضا زمانیان نقل می کرد که: قبل از عملیات بدر غلامرضا جلو من و مادرش بدنش را برهنه کرد و گفت: نگاه کنید! دیگر این جسم را نخواهید دید. همان طور شد و در عمليات بدر مفقود گردید. پدر شهید اضافه کرد: دوازده سال در انتظار بودم و با هر زنگ درب منزل می دویدم تا اگر او برگشته باشد اولین کسی باشم که او را می بینم. تا اينكه یک روز خبر بازگشت او را دادند ....
🌷فقط یک جمجمه از شهید برگشته بود كه مادرش از طریق دندان فرزند را شناخت. در نزد ما رسم است بعد از دفن، سه روز قبر به صورت خاکی باشد مردم در تشیع جنازه او با شكوه شرکت کردند.
🌷شبی در خواب دیدم که چند اسب سوار آمدند و شروع به حفر قبر کردند.
گفتم: چه کار می کنید؟
گفتند: مأمور هستیم او را به کربلا ببریم.
گفتم: من دوازده سال منتظر بودم چرا او را آوردید؟
گفتند: مأموريت داریم و يك فرد نورانی را نشان من دادند. عرض کردم: آقا! این فرزند من است.
فرمود: باید به کربلا برود. او را آوردیم تا تو آرام بگیری و بعد او را ببریم.
🌷پدر شهید از خواب بیدار می شود با هماهنگى و اجازه، نبش قبر صورت می گیرد می بينند، خبری از جمجمه شهید نیست و شهيد به کربلا منتقل شده است!!!
راوی: پدر شهید غلامرضا زمانیان
📚 به نقل از سایت افلاکیان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
Koolebar_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| خبری نیست مگر آهِ دلِ ما |
#پنجشنبه_شهدایی 💗
@koolebar_tabriz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 هیهات منا الذله
🔸 مردم تبریز با تجمع در میدان ساعت، جنایت ترور شهید اسماعیل هنیه را محکوم کردند.
@koolebar_tabriz
🔹دل نوشته شهید #اسماعیل_هنیه، خطاب به شهید #حاج_قاسم سلیمانی:
هنگام دیدار رسیده است.برادرت اسماعیل #هنیه.
🥀یادهمه شهدا باذکرصلوات
🌷@koolebar_tabriz
آیتالله بهجت رحمتالله :
حتی اگر با دعا برای ظهور حضرت حجت
به مصالحی فرج عام حاصل نشود، قطعا
برای خود دعا کننده فرج شخصی حاصل
میگردد.🎋
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبری🕊
شبتون شهدایی
@ koolebar_tabriz
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخصِ فقیری که ابتدای کوچه بود کمک میکرد. به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد.
وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی