eitaa logo
کوله بار کرمان
2.9هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
114 فایل
"کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان کرمان" |مرجع اخبار و اطلاعیه های راهیان نور استان کرمان| سایر شبکه های اجتماعی🔻 zil.ink/koolebarkerman تبلیغات🔻 @koolebarkerman_ad پاسخگویی سوالات برادر🔻 @ye_mahdi کانال خواهران‌ 🔻 @khademinkerman
مشاهده در ایتا
دانلود
*ماجرای شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد 😱‼️* دوست علی نیری می گوید : یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من…😰😔‼️ لبخندی زد و می‌خواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟!😊 با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم‼️. نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند‼️ . شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند.😔 یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. 🤧 راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!😔 بدنم شروع به لرزیدن کرد نمی‌دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم.😰 من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.😔😔 ادامه دارد..... *با یک صلوات دهان تو خوش بو کن* ادامه ماجرا.... من همان جا خدا را صدا کردم😰 و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی‌شود اما به خاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.»‼️‼️ بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم😊 . بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.😰‼️ یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»🌹 من همینطور که اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه می‌کنم.🌱 حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم.💗 همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…»🥺🌹 به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت‌ها صدا می‌آمد. همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند.💗 من در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.💗💗💗 *و اما من و تو چی* اگر جای احمد علی بودیم نگاه میکردیم یانه؟؟ ما هایی که گوشی هامون پر از عکس و فیلم های نامحرمان. یه وقت هایی یه جاهایی بعضی آدم ها یه کارایی میکنند که خدا خوب خریداری شون میکنه درست مثل همین شهید پس چه خوبه ماهم یوسف خدا بشیم. پاک باشیم بی آلایش بدون ناخالصی. *بیاییم این کار خوب رو نشر بدیم اگر برات مقدوره یه صلوات بفرست و بفرست برای بقیه* یاعلی 🇮🇷کمیته مرکزی خادم الشهداء استان کرمان 🌐zil.ink/koolebarkerman
📸 💠 همراه با و ، تابستان۱۴۰۱ 🔰 عکاس : حجت صادقی 🇮🇷کمیته مرکزی خادم الشهداء استان کرمان 🌐zil.ink/koolebarkerman