هدایت شده از کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
📸 #گزارش_تصویری
✳️ مراسم وداع با پیکر مطهر #خادم_الشهید سردار #شهید_مدافع_حرم "حاج رضا فرزانه"
🌷شهید فرزانه شش سال پیش در سوریه به شهادت رسید. پیکر مطهر او در منطقه ماند و پس از گذشته ۶ سال در سوریه کشف و هویت شهید از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
✅ شهید فرزانه معاون بازرسی ستاد مرکزی راهیان نور و فرمانده قرارگاه مشترک راهیان نور بود.
💐شادی روح پرفتوح #شهید حاجرضا فرزانه #صلوات
#خادم_مثل_قاسم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#راهیان_نور
🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇
@khademinekoolebar
هدایت شده از هادیان نور استان کرمان
خادمین
یعنی عشق
عشق یعنی شهدا
مکتب یعنی خادمین الشهدا
دمام زنی خادمین الشهدا کرمان
🔴به کانال ما بپیوندید :
@khademinkrman313
سلام خادم گرامی...
ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) مراسم عزاداری هر روز از ساعت ۵ تا ۷ صبح به صورت مجازی برگزار می گردد
جهت شرکت در مراسم :
http://koolebarkerman.ir/page/tv
کمیته مرکزی خادم الشهداء کرمان
کمیته مرکزی
#خادم_الشهدا استان کرمان
▪️پیرمرد جوان ...
🔳خبر را که شنیدم، اشک در چشمانم حلقه زد: حاجی دوست محمدی فوت کرد. پیرمرد با صفایی بود. مهربان و دوست داشتنی.اگر می خواستی او را ببینی، صبح های زود باید به گلزار شهدا می آمدی. در بین زائرین کاملا مشخص بود. تنها او بود که با سرو رویی سفید بور از دیگران مشخص می شد. راوی گلزار بود. با اطلاعاتی جامع و کامل. خیلی از شهدا را می شناخت. برای زائرین روایتگری می کرد. با تعدادی از شهدا زمان حیاتشان هم نشین بود. شهید مغفوری، شهید شیخ بیگ، شهید ...
🔳اما امروز صبح خبر رفتنش بین شهدای گلزار هم پیچید... حاجی دوست محمدی پیرمرد جوان، آسمانی شد ...
شادی روحش الفاتحه ...
☑️ @khademinkrman313
💠قسمت دویست و بیست و پنجم
«باشگاه سید»
ادامه...
دلم می خواست عید نوروز زودتر از راه برسد و من همشهری ام را ببینم.
آن شب، وقت آمار، استوار عراقی، مثل همیشه، اول به صف پیرمردها سلام داد و گفت: «اشلونکم شباب؟» و بعد برگشت به طرف ما و گفت: «اشلونکم شباب؟» آمار را که گرفت، کاغذ کوچکی را از جیبش بیرون آورد و به کاظم گفت: «کسانی که اسمشان را می خوانم وسایلشان را جمع کنند و بروند بیرون.»
دل هایمان لرزید. نمی دانستیم موضوع چیست و کداممان باید آماده رفتن باشیم و اصلا به کجا می برندمان؟ استوار عراقی از روی کاغذ خواند:
_ منصور محمود آبادی، حمید مستقیمی، حسن مستشرق، یحیی کسایی نجفی.
محمد بابا خانی، اگر چه خوشحال بود که بهترین رفیق و همشهری اش، احمد علی حسینی، را جدا نکرده اند، دلش طاقت نیاورد و به کاظم گفت: «آقا کاظم، بپرس کجا می برنشون؟» کاظم از استوار پرسید و گفت: «می گه باید برن آسایشگاه ۲۴.»
دلمان آرام گرفت. سواشده ها دیگر نه تنها نگران نبودند که خوشحال هم به نظر می رسیدند. آسایشگاه ۲۴جای آدم های مهم اردوگاه بود.
با این حال جدایی از دوستانمان برای ما تلخ بود. در آغوشتشان کشیدیم و با آن ها خداحافظی کردیم. آن شب، دیدن جای خالی منصور و حمید و حسن و یحیی حسابی دلتنگمان کرد.
منصور، با همان هیکل کوچولویش، خدای شوخی و خنده و روحیه بود. حسن مستشرق دیگر نبود که مرشدبازی دربیاورد و بزند پشت غصعه و نواهای زورخانه ای بخواند.
به حسن می گفتیم «بچه مرشد»...
✅ کمیته مرکزی خادم الشهداء استان کرمان
🌐http://koolebarkerman.ir
🔸@khademinkrman313
✅ در سخنی از امام صادق علیه السلام هم امده است:
🔸برای هر مؤمنی لازم و شایسته است که اگر شیعه ما است #سوره_جمعه و #سوره_اعلی را در #شب_جمعه بخواند و در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و #سوره_منافقون را بخواند که اگر چنین کند مانند آن است که همسنگ عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و ثواب های او فقط بهشت است.
‼️با #استوری کردن در این کار خیر سهیم شوید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@khademinkrman313
کمیته مرکزی خادم الشهداء استان کرمان