🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع | مجازات ارسال فیلم برای مسیح علی نژاد
🍃🌹🍃
🔻حجتالاسلام سیدعلی خانمحمدی سخنگوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر: هرگونه همکاری و همچنین فیلم گرفتن در رابطه با کشف حجاب و یا اتفاقاتی که علیه نظام است مشمول ماده ۵۰۸ قانون مجازات اسلامی خواهند بود و بین ۱ تا ۱۰ سال حبس برای آنها در نظر گرفته میشود.
🔹البته این موضوع فقط در حوزه کشف حجاب نیست،بلکه هر فیلمی که علیه نظام جمهوری اسلامی باشد و برای این خانم (مسیح علی نژاد) ارسال شود، مشمول این ماده خواهد بود.
🔺معصومه علینژاد معروف به مسیح علینژاد از سال ۲۰۲۱ عضو سرویس اطلاعاتی آمریکا CIA است، پس لازم است مردم بدانند با چه کسانی طرف هستند و آنها منافعشان ایجاب میکند که مردم را فریب داده و آنها را مقابل هم قرار دهند.
#روشنگری | #ثامن | #حجاب
🆔 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
🔴 #زنان_و_مردان_بخوانند!
💠 همسر شما همانی میشود که مدام در گوشش میخوانید! به صورت مستقیم یا غیر مستقیم! پس همیشه او را 👇
سلطان دل... ❤️
با گذشت.. 💪
مدیر و مدبّر .. 😌
فداکار ☺️
خانواده دوست🍀
مهربان 💓
دست و دل باز 👌
با ایمان 🌹
دوستداشتنی ❤️
و ...
بنامید.
🆔 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بحرانهایی که با مدارا و صبر برطرف میشود!
👤 #استاد__تراشیون
🆔 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋﷽🦋
عشقم امام زمانم💕
اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
💚🌿السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ
💚🌿یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران
💚🌿ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان
#صبحانتظار
#صبح_مهدوی
#سه_شنبه_های_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
#سهشنبههاے_امامزمانی🌷
#سه_شنبه_های_امام_زمانی💚
💚💚💚🌷🌷🌷
#سیاستهای_زنانه
حتما بخونید 👇👇👇
🔵پدر و مادرت یا یکی از اقوامت رو دعوت کردی خونه خودتون
حالا همسرت هنوز نیومده خونه!
هر چی هم بهش زنگ میزنی میگه الان میام، الان میام 🙂
ولی عین خیالش نیست
خلاصه همسرت میاد و مهمونی تموم میشه!!! 😞
اخر شب شده شما میگی
❌همیشه کارات همینه ،آبروم رو بردی،مسولیت سرت نمیشه،کجا بودی ؟،تلافی میکنم و........😡
🔵شروع یه دعوا و تنش شدید و مطمئن باش دفعه بعدی بدتر میشه ،یا وقتی میگی دعوت کنم میگه نمیخواااااااد ،لازم نیست !!!!! 😠
✅نحوه درست برخوردت چیه؟؟👇👇👇
🔵با حالت ناراحت میگی
عزیزم ،شما مرد خونمونی!
سایه سرمی😉
میدونی چقدر دوست داشتم قبل مهمونها بیایی خونه؟😊
میدونی مامانم همش میگفت دلمون واسه همسرت تنگ شده !😊
کاش زودتر میومد و بیشتر میدیدیمش!!😃
🔹خلاصه بگم برات
🔵کار از کار گذشته و دیر اومده دیگه!
پس دعوا و بحث بی فایده است و باعث اختلاف میشه، پس سعی کن با #سیاست و محبت کاری کنی دفعه دیگه این کار رو انجام نده....
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
⭐️
💍⭐️
💞💍⭐️
#همسرانه
در جریان قرار دادن خانواده ها
😐دلیلی نداره شما بعد از دعوا زنگ بزنید یا برید پیش خانوادتون کل ماجرا رو تعریف کنید
✅اولاً که اونا خیلی یک طرفه قضاوت میکنن
✳️دوماً همسرتونو پیش خانوادتون خراب میکنید
🙂شما بعد از یه مدت کوتاه آشتی میکنید و همه چی رو فراموش میکنید
اما خانوادتون یادشون نمیره و دیدشون نسبت به زندگی شما عوض میشه و از این به بعد منتظر باشید تو زندگی دونفرتون دخالت کنند چون شما خودتون این اجازه رو بهشون دادید
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
⭐️
💍⭐️
💞💍⭐️
#کوثر(18)
💠 یــادت باشد @Part_12 با هم خودمانی تر شده بودیم. دوست داشتم به سلیقه خودم برایش لباس بخرم. اول
🌷
💠یــادت باشد
#Part_13
دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز و زمستان خورده بود. لحظات دلنشینی بود .تنها اشکال از این بود که روزها خیلی کوتاه بود. سرمای هوا هم باعث میشود بیشتر خانه باشیم تا اینکه بخواهیم بیرون برویم .فردای روز عقدمان حمید را برای شام دعوت کرده بودیم. تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکو ها که زنگ خانه به صدا در آمد. حدس میزدم که امروز هم مثل روزهای قبل حمید خیلی زود به خانه ما بیاید. از روزی که محرم شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوتش کرده بودیم .زود تر می آمد .دوست داشت خودش هم کاری بکند .
این طور نبود که دقیقاً وقت ناهار یا شام بیاید .بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به آشپز خانه امد و گفت:《 به به... ببین چه کرده سرآشپز !》گفتم:《 نه بابا ! زحمت کوهها رو مامان کشیده من فقط می خوام سرخشون کنم. 》روغن که حسابی داغ شد شروع کردم به سرخ کردن کوکوها.
حمید گفت :« اگه کمکی از دست من بر میاد بگو » گفتم :« مرغ پاک کردن بلدی ؟» بابا چنتا مرغ گرفته ، میخوام پاک کنم .» کمی روی صندلی جابجا شد و گفت :« دوست دارم یاد بگیرم و کمک حالت باشم.» خندیدم و گفتم :« معلومه تو خونه ای که کد با نویی مثل عمه من باشه و دختر عمه ها همه کارها رو انجام بدن ، شما پسر ها نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین.» گفت :« این طور ها هم نیست فرزانه خانوم . باز من پیش بقیه آقایون یه پا آشپز حساب میشم. وقت هایی که میرم سنبل آباد ، من آشپزی میکنم. برادرهام به شوخی بهم میگن یانگوم! »
صحبت با حمید حواسم را پرت کرده بود . موقع سرخ کردن کوکوها روغن روی دستم پاچید . تا حمید دید دستم سوخته ، گفت :« بیا بشین روی صندلی . بقیه اش رو من سرخ میکنم باید سری بعد برات دستکش ساق بلند بخرم که روغن روی دستت نریزه.»
روی صندلی نشستم و گفتم :« پس تا تو حواست به کوکوها هست ، من مرغ هارو پاک کنم. توهم نگاه کن یاد بگیر که وقتی رفتیم خونه خودمون توی پاک کردن مرغ ها کمکم کنی. » بخاطر اینکه علاقه داشت در امور خانه کمک حالم باشد،سریع صندلی گذاشت و کنار من نشست . دوربین موبایلش را روشن کرد و گفت :« فیلم برداری میکنم چون میخواهم دقیق یاد بگیرم و چیزی از قلم نیفته! » گفتم :« از دست تو حمید!»
شروع کردم به پاک کردن مرغ ها وسط کار توضیح میدادم . اول اینجا رو برش میدیم. حواسمون باشه که پوست مرغ رو اینطوری باید جدا کنیم. این قسمت به درد بال کبابی میخوره و ......»
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم از استدلال فیلیپ
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
#کوثر(18)
#نان_زنجبیلی 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
#نان_زنجبیلی
یه نون بسیار خوشمزه و عالی و پرطرفدار 🤗👌. اون دوستانی که طعم زنجبیل رو دوست ندارن می تونن حذف کنن ، دوست دارن شکرش و شیرینیش زیاد بشه می تونن سه چهار قاشق شکر بریزین البته این نون به کم شیرینیش معروفه و خوشمزه است .
بخواین بدون فر درست کنن توی تابه روی گاز یا توی فر دست ساز می تونن درست کنن .
آرد تقریبا ۳۷۵ گرم (حدودا ۲.۵ لیوان) ( فرقی نداره آرد گندم نانوایی یا آرد سفید قنادی )
تخم مرغ ۱ عدد
شیر ولرم ۱۲۰ میلی (نصف لیوان)
ماست ترجیحا پرچرب یا خامه ای ۱۲۰ گرم (نصف لیوان)
کره ۲۵ گرم
روعن مایع ۶۰ میلی (۱/۴ لیوان)
پودر خمیر مایه ۵ گرم (۱ ق م)
شکر ۱ ق غ
نمک ۱ ق چ
زنجبیل ۱ تا ۲ ق غ
داخل ظرفی شیر ولرم و شکر رو مخلوط کردم ، پودر خمیر مایه رو ریختم توش یه کوچولو هم زدم ، در ظرف رو گداشتم تا خمیر مایه به عمل بیاد ، حدود ۱۰ دقیقه .
داخل یه ظرف بزرگ تخم مرغ رو شکستم و کمی زدم تا از لختگی در بیاد . کره و ماست هم از قبل توی محیط قرار بگیره.
کره ، روغن مایع ، نمک ، ماست ، زنجبیل رو بهش اضافه کردم . خمیر مایه به عمل اومده رو هم ریختم .
آردرو الک کردم و کم کم به موادم اضافه کردم . این خمیر چسبندگی داره و نباید چسبندگیش رو با اضافه کردن آرد برطرف کنیم ، باید چسبندگی رو با ورز دادن برطرف بشه و الا بعد از پخت این نون خشک میشه . خوب ورز دادم ، صد بار هم خمیر رو کوبیدم.
خمیر رو داخل طرف تمیز گذاشتم و روش رو خوب پوشوندم توی جای نسبتا گرم به مدت یک ساعت استراحت کنه .
بعد از استراحت پف خمیر رو با ورز دادن گرفتم . از خمیر چونه هایی برداشتم ، و با کف دستم روش فشار دادم و به شکل گرد در آوردم ، میتونین با قالب هم کاتر بزنین .
بعد این خمیر های گرد رو داخل سینی فر چیدم ، با یه قالب گرد مثل در نوشابه روش مهر زدم . روی خمیر ها رو با یه پارچه پوشوندم و گذاشتم ۲۰ دقیقه استراحت کنه .
بعد از استراحت روی نون ها رو با یه زرده تخم مرغ و زعفران و یه ق م شیر رومال زدم .
نون ها رو توی فر ۱۸۰ درجه که از یه ربع قبل فر رو روشن کردم به مدت ۲۰ تا ۲۵ دقیقه قرار دادم .
در ضمن ظرف حاوی آب هم درون فر فراموش نشه که باعث رطوبت میشه و نون ها خشک نمیشن
🌟🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
کودک مقتدر
⭐️بگذارید کودک مشکل خود را حل کند
برخی از والدین عادت دارند که بگذارند کودکشان مشکلات خود را حل کنند.
این والدین شاید برای راحتی و رفاه بیشتر کودک این کار را انجام می دهند اما در واقع این کار باعث می شود تا کودک نتواند روی توانایی های خود تکیه کند و در آینده هم ممکن است نتواند مشکلات خود را حل کند زیرا مطمئن است کسی هست که او را از این وضعیت نجات دهد. این عادت تا ابد با او همراه خواهد بود و او فردی می شود که در مقابل مشکلات تلاشی نمی کند و منتظر یک ناجی است تا او را نجات دهد.
.
─━━━━⊱🐣⊰━━━━
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
⭐️از تحسین و تمجید زیاد خودداری کنید
درست است که کودکان نیاز دارند تا از آنجا تحسین و تمجید شود اما این تحسین و تمجید همیشه به صورت مثبت جواب نمی دهد.
کودک شما باید خودش به توانایی های خود ایمان داشته باشد تا بتواند عزت نفسش را تقویت کند و بتواند مدیر و مدبر باشد.
کودکان را باید به خاطر تلاش ها و توانایی هایشان تشویق کنید نه اینکه بیهوده آنها را یک فرد موفق تلقی کنی در صورتی در حقیقت این گونه نیست
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
#کوثر(18)
🌷 💠یــادت باشد #Part_13 دوران شیرین نامزدی ما به روزهای سرد پاییز و زمستان خورده بود. لحظات دلنش
💠| یــادت باشد
#Part_14
پاتوق اصلی ما «بقعهٔ چهار انبیاء» بود؛ مقبرهٔ چهار پیامبر و امامزاده که مرکز شهر قزوین دفن شدهاند. آن قدر رفته بودیم که کفشدار آنجا مارا میشناخت. کفش هایمان را یکجا میگذاشت. شماره هم نمیداد.
زیارت که کردیم،ترک موتور سوار شدم و گفتم: «بزن بریم به سرعت برق و باد!» معمولا روی موتور از خودمان پذیرایی میکردیم؛ مخصوصا پفک، چندتایی هم به حمید دادم. پفک ها را که خورد گفت: «فرزانه! من با این همه ریش،اگه یکی ببینه این طوری روی موتور پفک میخوریم و ریش وسبیل ها همه پفکی شده آبروی ما رفته ها» گفتم: «با همه باش و با هیچ کس نباش، خوش باش حمید از این پفک ها بعدا گیرت نمیاد»
مسیر همیشگی را از خیابان سپه تا گلزار شهدا آمدیم. محوطه گلزار فروشگاه محصولات فرهنگی زده بودند.
درحالی که نگاهش به ویترین قسمت انگشتر ها بود پرسید: انگشتر دُرّ نجف دارید؟ فروشنده جواب داد: سفارش دادیم، احتمالا برامون بیارن. از فروشگاه که بیرون آمدیم، دستش را جلوی چشم من بالا آورد و گفت: این انگشتر رو می بینی خانوم؟ دُرّ نجفه. همیشه همرامه. شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن روز قیامت حسرت نمی خورن. باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم. یه رکاب بخرم که توهم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی. دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری ...
نیم ساعتی تا نماز مغرب زمان داشتیم. به قبور شهدا که رسیدیم، حمید چند قدمی جلوتر از من قدم بر می داشت. تنها جایی که دوست نداشت شانه به شانه هم راه برویم مزار شهدا بود. می گفت: ممکنه همسر شهیدی حتی اگر پیرهم شده باشه ما رو ببینه و یاد شهیدشون و روزایی که باهم بودن بیفته و دل تنگ بشه. بهتره رعایت کنیم و کمی با فاصله راه بریم. اول رفتیم قطعه ی یک، سرمزار شهید(براتعلی سیاهکالی) که از اقوام دور حمید بود. از آنجا هم قدم زنان به قطعه ی هفت ردیف دهم امدیم؛ وعده گاه همیشگی حمید سر مزار شهید(حسن حسین پور) این شهید رفیق و هم دوره ای حمید بود ؛
از شهدای عملیات پژاک که سال نود شهید شده بود. حمید در عالم رفاقت خیلی روی این شهید حساب باز می کرد. سر مزارش که رسیدیم، گفت: فاتحه که خوندی، برو سر مزار بقیه شهدا، من با حسن حرف دارم! کمی که فاصله گرفتم، شروع کرد به درد دل کردن. مهم ترین حرفش هم همین بود: پس کی منو می بری پیش خودت ؟!
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
#کوثر(18)
فیله استریپس 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
#فیله_استریپس
ابتدا به فیله مرغ مقداری پودر سیر+نمک+فلفل+کمی پودر زنجبیل+پودر پیاز(به دلخواه)+کمی ادویه کاری افزوده و نصف لیوان آب بیفزایید و خوب فیله ها را به مواد أغشته کنید و حداقل 3ساعت در یخچال قرار دهید تا مزه دار شوند.
در کاسه ای حجم زیادی آرد سفید سه صفر بریزید و کمی نمک و پودر سیر و قرص عصاره مرغ(به دلخواه)اضافه و مخلوط کنید.
فیله ها را دانه دانه از مواد در آورده ابتدا در آرد بغلتانید و بلافاصله در آب یخ بیندازید و با کفگیر دو لب از آب در آورده و دوباره در آرد بغلتانید.
این عمل را دوبار تکرار کنید.
مواظب باشید به هیچ عنوان نباید دستتون خیس بشه وگرنه آرد گوله و خراب میشه.
سپس بعد از مراحل بالا فیله را با حجم زیادی آرد در دست دورانی مالش دهید تا مخلوط آب و آرد به صورت پولک در بیاید.
و بلافاصله در روغن داغ شناور برای 4 دقیقه سرخ کنید.
بیشتر از دوبار در آب و ارد نزنید و طولانی تر از 5 وقیقه هم در روغن سرخ نکنید تا کاملا ترد بشه وگرنه ممکنه سفت بشه لایه دور فیله ها
روغن کاملا داغ و حرارت ملایم باشه تا فیله مغزپخت بشه
حرارت متوسط و روغن کاملا داغ باشه.
🌟🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
هدایت شده از فروشگاه تنگه اُحد ایران(سیستان)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴راهی برای برآورده شدن حاجات در کلام امام زمان عجل الله
✔️ #لـطـفـا_نـشـر_بـدهـیـد ✔️
♡ همدلی برای ظهور
به نیت سلامتی امام زمان(عج)♡
💃بانوی قرررری💃
دکتر #هلاکویی
🔺هرگز تصور نکنید
که توي خونه بالاخره یکی باید رئیس باشه.
این پرت و پلاها هیچ ارتباطی به یه زندگی سالمی که مساله خوشبختی اساس کارشه نداره....
هیچ کس قرار نیست قدرتی داشته باشه.......
آنچه که وجود داره و اهمیت داره این هست که محبت است و حرمت است و مشورت است که اساس روابط انسانی است ....
به همین جهت است که قدرت رو بايد بگذارید کنار.....
یادتون باشه ما در دنیایی هستیم که فرمانبرداری و اطاعت جایی نداره ....
همکاری .....
بنابراین جای فرمانبرداری همکاری نشسته .
در نتیجه رها کنید ....
شما قرار نیست به کسی دستور بدید.
بچه ها قرار نیست از کسی فرمان ببرند ....
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
⭐️
💍⭐️
💞💍⭐️
#حل_تعارض
♻️تکنیک فن بیان در دعواها
تاجایی که میشه احترام بزارید، حتی اگر احترام نبینید!
فراموش نکنید دعوا لحظه ایه و بزودی تموم میشه پس تامیتونید سعی کنید از گفتن حرفای نامربوط پرهیز کنید!
این رو مطمئن باشید که تمام حرفها از رو خصومت نیست و بعضی حرفها رو بی منظور خواهید شنید!
آرامش خودتون رو حفظ کنید و قبل از زدن هر حرفی تکنیک ٣ثانیه مکث رو اجرا کنید تا کلمات اشتباهتون تا جای ممکن کمتر بشه!
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
⭐️
💍⭐️
💞💍⭐️
#کوثر(18)
💠| یــادت باشد #Part_14 پاتوق اصلی ما «بقعهٔ چهار انبیاء» بود؛ مقبرهٔ چهار پیامبر و امامزاده که
💠| یــادت باشد
#Part_15
هوای آن شب به شدت سرد بود، در کوچه و خیابان پرنده پر نمی زد، حمید زنگ زده بود صحبت کنیم. از صدای گرفته ام فهمید حال چندان خوشی ندارم. نمی خواستم این وقت شب نگرانش کنم، ولی آن قدر اصرار کرد که گفتم: حالم خوش نیست. دل پیچه عجیبی دارم. تونگران نشو، نبات داغ می خوردم خوب میشم. گرفتگی شدیدی گرفته بودم. به خودم تلقین می کردم که یک دل درد ساده است، ولی هر چی می گذشت بدتر می شدم. حمید پشت تلفن حسابی نگرانم شد. از خداحافظی مان یک رب نکشیده بود که زنگ در را زدند. حمید بود ...آماده شدم و به اورژانس بیمارستان ولایت رفتیم . . .
تشخیص اولیه این بود که آپاندیسم عود کرده است. دستم را آنژیوکت زدند. خیلی خون از دستم آمد. تمام لباس ها و کفش هایم خونی شده بود. حمید با گاز استریلی که خیس کرده بود دستم را می شست و کفش هایم را تمیز می کرد. عین پروانه دور من بود. برای سونگرافی باید به ببیمارستان شهید رجایی می رفتیم.از پرستار ها کسی همراه ما نیامد. من و حمید سوار آمبولانس شدیم. پشت آمبولانس فقط خودمان بودیم. حالم بهتر شده بود. یک جا بند نمی شدم. اولین باری بود که آمبولانس سوار می شدم. از هیجان درد را فراموش کرده بودم! از خط بالای شیشه بیرون را نگاه می کردم. آن قدر شیطنت کردم که حمید صدایش درآمد و گفت: بشین فرزانه، سرت گیج می ره. آبرو برای ما نذاشتی. مثلا داریم مریض می بریم ...!
با تماس به خانواده موضوع را اطلاع دادیم. حمید به عنوان همراه کنارم ماند. پنج شنبه بود و طبق معمول هر هفته هیئت داشت، ولی به خاطر من نرفت. از کنار تخت تکان نمی خورد. به صورتم نگاه می کرد و می گفت: راست میگن شبیه ننه هستیا. لبخند زدم. خیلی خسته بودم. داروها اثر کرده بود. نمی توانستم با او صحبت کنم. نفهمیدم چطور شد خوابم برد. از نیمه شب گذشته بود که با صدای گریه ی حمید از خواب پریدم. دستم را گرفته بود و اشک می ریخت. گفتم: عه... چرا داری گریه می کنی؟ نگران نباش، چیز خاصی نیست. گفت: می ترسم اتفاقی برات بیفته. تمام این مدتی که خواب بودی داشتم به این فکر می کردم که اگر قراره بین ما جدایی اتفاق بیفته، اول باید من برم ، والا طاقت نمیارم . . .
دوست داشتم زودتر از فضای خسته کننده ی بیمارستان بیرون برویم.گوشی حمید را گرفتم.یک بازی پنگوئن داشت که خیلی خوشم می آمد.باهمان مشغول شدم.بعد هم سراغ گالری عکس ها رفتم و باهم تمام عکس هایش را مرور کردیم.
برای هرعکسی که انداخته بود،کلی خاطره داشت.اکثرشان را در مأموریت های مختلفی که رفته بود،انداخته بود.به بعضی عکس ها نگاه خاصی داشت،با خنده می گفت: ((این عکس جون میده برا شهادت.))اصرار داشت من هم نظر بدهم که کدام عکس برای بنر شهادتش مناسب تر است.
صحبت هایش را جدی نگرفتم و باشوخی و خنده عکس ها را رد کردم.
هنوز به آخرین عکس نرسیده بودیم که از روی کنجکاوی پرسیدم :((نمیخوای بگی اسم منو توی گوشی چی ثبت کردی؟ )) گفت: ((به یه اسم خوب.خودت بچرخ ببین میتونی حدس بزنی کدوم اسمه؟))
زرنگی کردم و رفتم به صفحه تماس ها.شماره من را ((کربلای من)) ذخیره کرده بود.
لبخند زدم و پرسیدم: ((قشنگه،حس خوبی داره.حالا چرا این اسم رو انتخاب کردی؟))جواب داد: ((چون عاشق کربلا هستم و توهم عشق منی این اسم رو انتخاب کردم.))بعد از یک روز مریضی،این اولین باری بود که با صدای بلند خنده ام گرفته بود.گفتم: ((پس برای همینه که من هرچی میپرسم اولین جوابت کربلاست.میگم حمید کجا بریم؟میگی کربلا!میگم زیارت،میگی کربلا!میگم میخوایم بریم پارک،میگی کربلا!))
از آن روز به بعد،گاهی اوقات که تنها بودیم من را ((کربلای من))صدا می کرد.گاهی به همین سادگی محبت داشتن قشنگ است!
#•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه جالب😯
تاحالا ازین زاویه به قضیه نگاه نکرده بودم
🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
#کوثر(18)
💠| یــادت باشد #Part_15 هوای آن شب به شدت سرد بود، در کوچه و خیابان پرنده پر نمی زد، حمید زنگ زد
💠| یــادت باشد
#Part_16
دوم آبان، عید غدیر سال نود و دو، روز برگزاری جشن عروسی ما بود. با حمید نیت کردیم برای اینکه در مراسم عروسیمان هیچ گناهی نباشد، سه روز روزه بگیریم.
شبی که کارت دعوت عروسی را می نوشتیم، حمید یک لیست بلند بالا از رفقایش را دست گرفته بود و دوست داشت همه را دعوت کند. رفیق زیاد داشت؛ چه رفقای هم کار، چه رفقای هم هیئتی، چه رفقای باشگاه، همسایه ها، فامیل. خلاصه با خیلی ها رفت و آمد داشت. با همه قاتی می شد، ولی رفیق باز نبود. این طوری نبود که این رفاقت ها بخواهد از با هم بودن هایمان کم کند. وقتی لیست تعداد رفقایش را دیدم،
به شوخی گفتم انقدر رفیق داری می ترسم شب عروسی مشغول این ها بشی منو فراموش کنی حمید ششمین فرزند خانواده بود که ازدواج میکرد برای همین در خانواده آنها این چیزها تازگی نداشت و برایشان عادی شده بود در خانواده ما اینطور نبود و اولین فرزند خانواده بودم که ازدواج میکرد صبح روز عروسی که میخواستم برم آرایشگاه پدر و مادرم خیلی گریه کردن خودم هم از چند روز قبل اضطراب عجیب گرفته بودم خواب به چشمم نمی آمد وقتی دیدم این همه مضطرب و نا آرامم چاره کار را در توسل و توکل دیدم یه کاغذ برداشتم و گفتم خدایا من از ورود به زندگی مشترک میترسم کمکم کن که بهترین زندگی رو داشته باشم.
دست نوشته را بین صفحات قرآن گذاشتم این کار خیلی به آرامشم کمک کرد حمید از ساعت ۶ غروب دنبالم آمد می دانست گل رز و مریم دوست دارم یک دسته گل با ۱۰ شاخه گل رز و ۶ شاخه گل مریم برایم خریده بود کت و شلواری که خریده بودیم را پوشیده بود از همیشه خوش تیپ تر و تو دل برو تر شده بود ماشین عروسیمان پراید بود خیلی هم ساده تزئین شده بود آتلیه را به اصرار من آمد خانمی که میخواست از ما عکس بگیرد حجاب چندان جالبی نداشت.
انقدر حمید سنگین رفتار کرد خودش متوجه شد که خودش را عوض کرد عروسی خیلی خوبی داشتیم همیشه به خودم میگفتم که از عروسی راضی بودم هم گناه نبود هم ساده بود هم دلخوری پیش نیامد
•♡• #اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج •♡•
#تحسين
⭕️اگر فرزندتان به سرعت عصبانی می شود،
ممکن است به دلیل این باشد که شما به اندازه کافی او را تحسین نمی کنید و او فقط در مقابل بدرفتاری توجه دریافت می کند.
♻️
♻️
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
کودکان زمانی که آزادند و بازی میکنند، توانایی ذاتی خارق العاده درخلاق بودن دارند.
متاسفانه افراط در وظایف پدر و مادری باعث خفگی ونابود شدن این توانایی ذاتی می شود.
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• 🌹کوثر🌹
https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57