eitaa logo
#کوثر(18)
280 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
72 فایل
کوثری های باحال ارتباط با مدیر. https://eitaa.com/Pelak_1412 اگه میخوای به صورت ناشناس چیزی بگی بزن رو لینک👇 https://harfeto.timefriend.net/16513017513697
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 ✍️حجت الاسلام رنجبر: 💠 شما مغازه‌های کیف فروشی زنانه را دیده‌اید که چقدر قشنگ کیف‌ها در آنجا آویزان شده‌اند، اما در آن را که باز می‌کنید، می‌بینید داخل آن پر از کاغذ و روزنامه باطله است. وقتی شما کاغذهای باطله را بیرون می‌ریزید، کیف‌ها هم از آن قواره و شکلی که دارند می‌افتند. ولی وقتی که همین کاغذهای باطله را مچاله می‌کنید و در کیف فرو می‌برید، کیف شکل می‌گیرد. خشم و هم زباله زندگی است، وقتی آن را بیرون می‌ریزیم و بروز می‌دهیم خودمان زشت می‌شویم و از قیافه انسانی می‌افتیم، دیده‌اید کسی که عصبانی می‌شود چهره‌اش زشت می‌شود ولی وقتی همین خشم را به خاطر خدا فرو می‌برید پیدا می‌کنید. 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
✍️چندخاصیت مهم آب برنج👇 جلوگیری ازپیری زودهنگام دوست دستگاه گوارش زیبایی ولطافت پوست درمان وپیشگیری ازیبوست تقویت سیستم ایمنی بدن پیشگیری ازورم معده حتمابرنج را،کته درست کنید 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
19.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آلبالو پلو مجلسی 🍒 طرز تهیه‌ش جالب نبود ولی تزیین‌ خوب شد 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
💕💕 برای کودکانتان زیاد اسمارتیز نخرید! زیرا مواد موجود درانواع اسمارتیزهای رنگی باعث دل پیچه ترک خوردگی دندانها می شود همچین برای کودکان بیش فعال بدلیل داشتن کاکائو به هیچ‌وجه توصیه نمی‌شود 🐝 ─━━━━⊱🐣⊰━━━━─ ♡•• 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
‌‌‏کودکانی که قبل ازخواب ازتکنولوژی استفاده می‌کنند: خواب کمتری دارند شاخص توده بدنی شان بالاست وخستگی بیشتری بعداز بیدارشدن صبح دارند هرگزقبل ازخواب به کودک اجازه استفاده ازابزارالکترونیکی راندهید 🐝 ─━━━━⊱🐣⊰━━━━─ ♡•• 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
▪️مزایای عجیب ماساژ برای نوزادان کاهش بدخلقی نوزاد خواب بهتر بهبود اشتها افزایش وزن پیشگیری از یبوست تقویت سیستم ایمنی بدن تقویت عضلات پیشگیری از احتقان سینه ارتباط بهتر مادر با نوزاد ─━━━━⊱🐣⊰━━━━─ ♡•• 🌹کوثر🌹 https://eitaa.com/joinchat/1574305852C574f8d0f57
•┈┈••✾•◈◈◈◈◈◈◈◈◈•✾••┈┈• 💠| یــادت باشد  حمیدی که به خواستگاری من آمده بود همان پسر شلوغ کاری بود که پدرم اسم او و برادر دوقلویش را پیشنهاد داده بود. همان پسر عمه ای که با سعید آقا همیشه لباس یکسان می‌پوشید؛ بیشتر هم شلوار آبی با لباس برزیلی بلند با شماره های قرمز! موهایش را هم از ته می‌زد؛یک پسر بچه‌ی کچل فوق العاده شلوغ وبی نهایت مهربان که از بچگی هوای من را داشت. نمی‌گذاشت با پسرها قاطی بشوم. دعوا که می‌شد طرف من را می‌گرفت، مکبر مسجد بود وبا پدرش همیشه به پایگاه بسیج محل میرفت. این ها چیزی بود که از حمید می‌دانستم. زیر آینه روبه روی پنجره ای که دیدش به حیاط خلوت بود نشستم. حمید هم کنار در به دیوار تکیه داد. هنوز شروع به صحبت نکرده بودیم که مادرم خواست در را ببندد تا راحت صحبت کنیم جلوی در را گرفتم وگفتم :«ما حرف خاصی نداریم. دوتا نامحرم که داخل اتاق در رو نمی‌بندن!» سرتا پای حمید را ورانداز کردم. شلوار طوسی و پیراهن معمولی؛ آن هم طوسی رنگ که روی شلوار انداخته بود. بعداً متوجه شدم که تازه از مأموریت برگشته بود، برای همین محاسنش بلند بود. چهره اش زیاد مشخص نبود به جز چشم هایش که از آن ها نجابت می‌بارید. مانده بودیم کداممان باید شروع کند. نمکدان کنار ظرف میوه به داد حمید رسیده بوداز این دست به آن دست با نمکدان بازی می‌کرد. من هم سرم پایین بود وچشم دوخته بودم به گره های فرش شش متری صورتی رنگی که وسط اتاق پهن بود؛خون به مغزم نمی‌رسید چند دقیقه ای سکوت فضای اتاق را گرفته بود تا این که حمید اولین سوال را پرسید: «معیار شما برای ازدواج چیه؟» به این سوال قبلا خیلی فکر کرده بودم. ولی آن لحظه واقعا جا خوردم. چیزی به ذهنم خطور نمی‌کرد. گفتم:«دوست دارم همسرم مقید باشه و نسبت به دین حساسیت نشون بده، ما نون شب نداشته باشیم بهتر از اینه که خمس و زکاتمون بمونه. » گفت: "این که خیلی خوبه. من هم دوست دارم رعایت کنم." بعد پرسید: «شما با شغل من مشکلی نداری؟! من نظامیم، ممکنه بعضی روزها ماموریت داشته باشم. شب ها افسر نگهبان بایستم.بعضی شب ها ممکنه تنها بمونید.»جواب دادم:«با شغل شما هیچ مشکلی ندارم. خودم بچه پاسدارم. میدونم شرایط زندگی یه آدم نظامی چه شکلیه. اتفاقا من شغل شما رو خیلی هم دوست دارم.» بعد گفت: «حتما از حقوقم خبر دارین. دوست ندارم بعدا سر این چیزها به مشکل بخوریم.از حقوق ما چیزی زیادی در نمیاد.» گفتم: «برای من این چیزها مهم نیست من با همین حقوق بزرگ شدم. فکر کنم بتونم با کم و زیاد زندگی بسازم.» همان جا یاد خاطره ای از شهید همت افتادم وادامه دادم: "من حاضرم حتی توی خونه ای باشم که دیوار کاهگلی داشته باشه، دیوار ها رو ملافه بزنیم ،ولی زندگی خوب و معنوی‌ای داشته باشیم ." •♡• •♡•