بسم الله الرحمن الرحیم
وسلام علی عباده الذین اصطفی
ادامه:باب۲(قسمت سوم)
وفرض الله علی اللسان القول والتعبیرعن القلب بماعقدعلیه واقربه ،قال الله تبارک وتعالی اسمه :(وقولواللناس حسنا)۸۳ البقرةوقال :(قولواءامنابالذی انزل الیناوانزل الیکم والهناوالهکم واحدونحن له مسلمون)۴۶العنکبوت فهذامافرض الله علی اللسان وهوعمله.
خداوندبرزبان ،گفتن واقرارکردن به ایمانی که قلب بدان پایبنداست راواجب فرموده،خداوندتبارک وتعالی می فرماید:((وبه مردم نیک بگویید))ونیزفرموده :((و(به آن ها)بگویید:((مابه تمام آن چه ازسوی خدابرماوشمانازل شده ایمان آورده ایم ومعبودماوشمایکی است ،ومادربرابراوتسلیم هستیم .))پس این همان ایمانی است که خداوندبرزبان واجب فرموده وعمل زبان هم همین است.
ومن الله التوفیق
وءاخردعوئهم ان الحمدلله رب العلمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چه لعنت دارید بر کسی بفرستید که این شرایط را برای کشور به وجود آورد 😕
https://eitaa.com/kosar_varamin/5
اطلاعیه
قابل توجه طلاب شرکت کننده در مسابقه کتابخوانی تفسیر موضوعی ،
آزمون مسابقه فردا یکشنبه ساعت 9:30 دقیقه برگزار می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
وسلام علی عباده الذین اصطفی
باب ۲(قسمت چهارم)
وفرض الله علی السمع ان یتنزه عن الاستماع الی ماحرم الله وان یعرض عمالایحل له ممانهی الله عزوجل عنه والاصغاءالی مااسخط الله عزوجل ،فقال عزوجل فی ذلک وقدنزل علیکم فی الکتاب ان (اذاسمعتم ءایات الله یکفربهاویستهزابهافلاتقعدوامعهم حتی یخوضوافی حدیث غیره )۱۴۰نساءثم استثنی موضع النسیان ،فقال :(واماینسینک الشیطان فلاتقعدبعدالذکری مع القوم الظالمین)۶۶ انعام وقال :(فبشرعبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله واولئک هم اولواالالباب)۱۷،۱۸زمروقال تعالی :(قدافلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون والذین هم عن اللغومعرضون والذین هم للزکاة فاعلون )۱تا۴ مومنون وقال :(واذاسمعوااللغواعرضواعنه )۵۵ القصص وقال :(واذامرواباللغومرواکراما)۷۲ الفرقان فهذامافرض الله علی السمع من الایمان ان لایصغی الی مالایحل له وهوعمله وهومن الایمان.
خداوندبرگوش واجب فرموده که به چیزهایی که شنیدنشان راحرام نموده ،گوش ندهدوچیزهایی راکه شنیدنش براوحلال نیست وخداوندآن هارانهی فرموده نشنودوبه چیزهایی که شنیدنشان سبب خشم وغضب خداوندعزوجل می گردد،گوش فراندهد،پس خداوندمتعال دراین باره درقرآن کریم فرموده است :((هرگاه بشنویدافرادی آیات خداراانکارواستهزاء می کنند،باآن هاننشینیدتابه سخن دیگری بپردازند.))ولی حالتی که انسان ازروی فراموشی درچنین مجلسی نشسته باشدرااستثناءکرده ودراین باره فرموده :((واگرشیطان ازیادتوببرد،هرگزپس ازیادآمدن بااین جمعیت ستمگرمنشین.))ونیزفرموده :((پس بندگان مرابشارت ده ؛همان کسان که سخنان رامی شنوندوازنیکوترین آن هاپیروی می کنند؛آنان کسانی هستندکه خداهدایتشان کرده وآن هاخردمندانند.))وفرموده:((مومنان رستگارشدند؛آن هاکه درنمازشان خشوع دارند؛وآن ها که ازلغووبیهودگی رویگردانند؛وآن هاکه زکات راانجام می دهند.))وفرموده :((وهرگاه سخن لغوبیهوده بشنوند،ازآن روی می گردانند))وفرموده :((وهنگامی که بالغووبیهودگی برخوردکنند،بزرگوارانه ازآن می گذرند.))پس گوش ندادن به چیزهایی که خداوندشنیدنشان راحرام نموده،همان ایمانی است که خداوندبرگوش واجب فرموده وعمل گوش هم همین است واین ازایمان است.
اللهم ارزقناتوفیق الطاعه و بعدالمعصیه وصدق النیه واکرمنا بالهدی والاستقامه
ومن الله التوفیق
وءاخردعوئهم ان الحمدلله رب العلمین
▪️مکاشفه عجیب شهید حاج عبدالحسین برونسی
گردان زمین گیر میشه. سید کاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلا بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بیسیم چی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جاافتاد به سجده، رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد...
بهش گفتم حالا وقت این حرفا نیس ، پاشو فرماندهی کن بچه های مردم دارن شهید میشن،
میگفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلا" توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت.
گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم گفتم بله، گفت سیدکاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، 25 قدم بشمار بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد 40 قدم ببر جلو.
گفتم بچه ها اصلا" نمیتونن سرشونو بلند کنن عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟
گفت خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین.
گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، 25 قدم رفتم به چپ، 40 قدم رفتم جلو،
بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آرپیچی می زد، یه دفه شهید برونسی گفت فلانی آرپیچی بزن، گفت آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم
گفت بگو یا زهرا و شلیک کن.
می گفت : یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد.
تمام فضا اتیش گرفت و روشن شدفضا،
گفت اون شب 80 تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم.
چند روز بعد که پیش روی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست.
قدم شماری کردم 25 قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده
اگر من 30 قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم
40 قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن.
شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام ، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی 25 قدم به چپ؟ 40 قدم جلو، بعد به آرپیچی زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟
گفت سید کاظم دست از سرم بردار
گفتم نه تا این سِر رو نگی رهات نمیکنم،
گفت میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی
گفتم باشه
گفت تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (توعالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت چی شده؟
گفتم بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟
گفت آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، 25 قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو 40 قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آرپیچی رو شلیک کن ان شاء الله تانک منفجر میشه و شما پیروز میشی.
کتاب خاک های نرم کوشک
#سلبریتی_واقعیا🌷
https://eitaa.com/kosar_varamin/5