eitaa logo
مسجد باب الحوائج کوشمغان سمنان
251 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
27 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ مراسم تشییع و خاکسپاری مرحومه حاجیه خانم زهرا قطبوعی فرزند مرحوم ابوالقاسم ، همسر گرامی مرحوم کربلایی شکرالله ریاضی رحمت ،  مادر گرامی آقایان محمدحسین ، عباس و دختران داغدیده ، خواهر گرامی جناب حاج حسین کامران پور شنبه 7 بهمن از ساعت 14  امامزاده علویان ، روحش شاد
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است ▪️ آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است ▪️ راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست ▪️ افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است ◾️ سالروز رحلت حضرت زینب کبری سلام الله علیها تسلیت🥀 ✅ @qome_ziba
دوباره روضه تلخ اسارت زینب مرور متنِ کتاب شرافت زینب وجود معجری از نور پرده در پرده دلیل محکم حکم قداست زینب 🏴 فرارسیدن سالروز وفات اسوه‌ صبر و استقامت، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها بر همه شیعیان تسلیت باد.
امام علی(ع) در بخشی از خطبه29 نهج البلاغه به یک اصل بسیار مهم در زندگى انسان ها اشاره کرده، مى فرماید: (افراد ضعیف و ناتوان، هرگز نمى توانند ستم را از خود دور کنند; و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمى آید) ؛«لاَیَمْنَعُ الضَّیْمَ(1) الذَّلِیلُ! وَ لاَیُدْرَکُ الْحَقُّ إِلاّ بِالْجِدِّ». از جمله »لایُدْرَکَ الْحَقُّ إلاّ بالْجِدِّ» به خوبى استفاده مى شود که حقّ گرفتنى است، نه دادنى؛
🔹ماجرای زیبای عمل ام داوود: «حسن مثنّی» فرزند امام مجتبی (ع) است. مثنّی [نام داشت،] به این خاطر که پدر و پسر هر دو اسمشان حسن بود. «داوود» پسر «حسن مثنی» است. امّ داوود؛ مادر او، پیر شده بود. زمان متولد شدن داوود با زمان کودکی و طفولیت امام صادق (ع) مقارن بود؛ لذا [ام داوود،] به حضرت هم شیر داده بود. اینها در مدینه با هم همسایه بودند. داوود را گرفتند به زندان بردند. زندانی که نه شب داشت، نه روز داشت. حتی از بنیهاشم کسی اگر در زندان میمرد، جنازهاش را برنمیداشتند تا بوی تعفّن جسد همه را آزار بدهد. اینقدر تاریک و مخوف بود. 🔸امّ داوود شنید امام صادق (ع) مریض هستند، به عیادت حضرت آمدند. خود حضرت پرسیدند: «مادر از داوودت چه خبر؟» عرض کرد: «یابن رسول الله، کدام داوود؟ داوود در زندانی است که نه شب دارد، نه روز دارد، نه امکانات دارد و... هیچ کسی از این زندان، زنده بیرون نیامده است. بعد گفت آقا من برای پسرم به همه التماس دعا گفتم؛ ولی مرا بر شما حقی است. برای آزادی پسرم لطفی بکنید. حضرت فرمودند: «نزدیک ماه رجب است، زیاد استغفار کن، زیاد استغفار کن، زیاد استغفار کن، سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم رجب روزه بگیر و این اعمال را انجام بده. ام داوود آنجا ایستاده بود تا حضرت برایش نوشتند. 🔺این ترتیب اعمال که الان «حاج شیخ عباس قمی» در مفاتیح آورده است را امام صادق (ع) برای امداوود نوشتند. فرمودند: این برنامه [را انجام بده] و دیگر نگران نباش. امداوود میگوید ماه رجب شد و استغفار میکردم، سیزده و چهارده و پانزده را روزه گرفتم. از ظهر روز پانزدهم بعد از نماز شروع کردم. آنقدر نگذشت بر من مگر اینکه اسب سواری تندرو بتواند از عراق تا مدینه بیاید که دیدم داوود رسید. گفتم: «چه شد؟» گفت: «آزاد شدم.» گفتم: «داخل خانه نیا.» گفت: «چرا؟» گفتم: «اول باید خدمت امام صادق(ع) برویم و از ایشان تشکر کنیم.» محضر امام صادق(ع) رفتیم. حضرت خوشحال شدند که ام داوود خوشحال شده است. 🔹فرمود: «داوود چه شد که آزاد شدی؟» گفت: «آقا نمیدانم. خلیفه مرا خواست. بسیار اکرام کرد. هدایایی داد و گفت برو.» امام صادق(ع) فرمودند: جدّت -چون او از نوادگان امام مجتبی می‌شود- امیرالمؤمنین را در خواب دید که شمشیری به سمتش بردند و فرمودند داوود را آزاد کن، والّا تو را دو نیم خواهم کرد. ترسید و مجبور بود تو را آزاد کند. این برکت عمل ام داوود است.
تقدیم به مولایی که هنوز غصه‌ی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را در دل دارد! مقدّس اردبیلی می‌فرماید: "با عده‌ای از طلبه‌ها رفتم کربلا، زیارت اربعین! از بس که شلوغ بود، با خودم گفتم: با این طلبه‌ها داخل حرم نرویم، تا مزاحم زوّاری که از راه دور آمده‌اند، نشویم. بهتر است همین گوشه صحن بایستیم و زیارت بخوانیم. طلبه‌ها را دور خودم جمع کردم و با صدای بلند پرسیدم: این آقا طلبه‌ای که در راه، برای ما روضه می‌خواند، کجاست؟ گفتند: نمی‌دانیم کجا رفته است. در این اثناء، دیدم یک عربی مردم را کنار زد و به طرف من آمد و صدا زد: ملّا احمد مقدس اردبیلی او را می‌خواهی چه کنی؟ گفتم: می‌خواهم زیارت اربعین بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش کنم. زیارت را بلندتر خواندم، یکی دو جا توجّه‌ام را به نکاتی ادبی داد که بلد نبودم. وقتی که زیارت تمام شد، به طلبه‌ها گفتم: این آقا طلبه پیدایش نشد؟ گفتند: آقا نمی‌دانیم کجا رفته است. یک وقت آن اقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی چه می‌خواهی؟ گفتم: یکی از این طلبه‌ها در راه، برای ما گاهی روضه می‌خواند، صدای خوشی دارد. نمی‌دانم کجا رفته، می‌خواستم این‌جا بیاید و برای ما روضه بخواند. آقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی می‌خواهی من برایت روضه بخوانم؟ گفتم: آری! آیا روضه خواندن بلدی؟ فرمود: آری! در این اثناء، دیدم عرب رویش را به طرف ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام کرد و از همان اول با طرز نگاه کردنش به حرم، ما را منقلب کرد، یک وقت صدا زد یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدّس اردبیلی و نه این طلبه‌ها هیچ کدام یادمان نمی‌رود، از آن ساعتی که می‌خواستی از خواهرت زینب علیهاالسلام جدا شوی! آن قدر با سوز گفت که من و طلبه‌ها و همه‌ی مردمی که شنیده بودند، به گریه افتادیم. همین دو کلمه کافی بود که مدت زیادی گریه کردیم! واقعا ساعت عجیبی بود! پس از مدتی صدایش را نشنیدم و سر را بالا گرفتم، دیدم کسی نیست. فهمیدم این عرب، مهدی زهرا عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف بوده است. أللَّھُـمَ عجلْ فرجه و سهِّل مخرجه! یا صاحب الزمان! شما هم با ما دعا کنید! شهادت حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها به پیشگاه حضرت و تمام شیعیان تسلیت باد!
🔹با دستِ بسته است ولی دست‌بسته نیست 🔹زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست 🔸هرچند سر به‌ زیر... ولی سرفراز بود 🔸زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست 🔹زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست 🔹او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست 🔸رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم 🔸داغ سه‌ ساله دیده ولی باز خسته نیست 🔹حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد 🔹او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست ▪️▪️ سالروز وفات حضرت زینب - سلام الله علیها - تسلیت باد.
🎞فراخوان جمع آوری عکس و فیلم های قدیمی عمرانکوی 📺قاب ماندگار 🕌در آستانه برگزاری مراسم بزرگداشت 🍃 هیئت پیروان صاحب الزمان (عج) مسجدوحسینیه عمرانکوی سمنان و به منظور تکمیل آرشیو و تولید محتوا ؛ از رفقای هیئتی تقاضا داریم که اگر و قدیمی از مؤسسین؛خادمین، هیئت؛مسجدوحسینیه دارند لطفا حداکثر تا تاریخ ۱۵ بهمن به آیدی زیر @FarshadSalar ارسال نمایند... 👌هماهنگی آقای فرشاد سالار ۰۹۳۷۱۳۱۴۹۵۲ ✨هیئت من.... افتخار من @omranko