میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع)
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است
هر سو نگرم نور خداوند مبین است
دامان زمین سجده گه روح الامین است
در بیت ولایت پسری ماه جبین است
این شمع فروزان حرمخانه ی دین است
این نخل علی دسته گل ام بنین است
در باغ ولا عطر گل یاس مبارک
آمد به جهان حضرت عباس مبارک
--
امروز بنی هاشمیان را قمر آمد
از بحر خروشان ولایت گهر آمد
گلزار امید علوی را ثمر آمد
یا فاطمه ی ام بنین را پسر آمد
گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد
بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد
لبخند حسن بر گل رخسار حسین است
خیزید که میلاد علمدار حسین است
--
عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش
عباس که گردیده ملک محو جمالش
هرگز نرسد دست به دامان کمالش
بر قامت رعنا و به حسن و خط و خالش
دائم صلوات نبی و احمد و آلش
عطر نبوی می دمد از باغ خصالش
--
شد باز چو بر شیر خدا نرگش مستش
زد بوسه به پیشانی و چشم و لب و دستش
ای شیر خدا بوسه بزن بر سرو رویش
ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش
ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش
ای ماه زگردون بگشا دیده به سویش
ای خضر ببر آب بقا از لب جویش
ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش
ای سیّد عشاق به بر گیر چو جانش
گه بوسه به چشمش بزن و گه به دهانش
--
این طفل نه سرباز فداکار حسین است
سقّا و سپهدار و علمدار حسین است
جان بر کف و پیوسته خریدار حسین است
چشمش همه دم باز به رخسار حسین است
لبخند به لبهاش زدیدار حسین است
پیداست که قلزم خون یار حسین است
بنوشته به پیشانیش از روز ولادت
عباس بود عاشق ایثار و شهادت
--
عبّاس حسینی بود از روز ولادت
عباس بود منتظر روز شهادت
عباس کند با تن بی دست عبادت
عباس دهد بر همه گان درس رشادت
عباس سراپا به حسین دارد ارادت
عباس گرفته است در این کوی سعادت
عباس، غمی جز غم دلدار ندارد
عباس، حسینی است به کس کار ندارد
--
من روز ازل رشته ی آمال گسستم
من دل به ولای پسر فاطمه بستم
من عاشق و دل باخته ی عهد الستم
من درهم و دینار عدو را نپرستم
من منتظر تیر بلا بودم و هستم
این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم
من در طلب شیر، نی ام تشنه ی دردم
من کودک گهواره نی ام مرد نبردم
--
قنداقه ام از دامن گهواره برآرید
در زیر قدم های امامم بگذارید
شیرم به چه کار آید شمشیر بیارید
بر دامن گهواره زخونم بنگارید
عباس، حسینی است حقیرش نشمارید
بر گوش دل این نکته ی شیرین بسپارید
آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید
از لعل لبش زمزمه ی عشق برآید
--
ای بحر، خجل از لب عطشان تو عباس
ای عشق و وفا آمده حیران تو عباس
ای در ره دلدار به کف جان تو عباس
ای دین خدا عاشق ایمان تو عباس
ای عالم و آدم همه قربان تو عباس
ای فوق شهیدان، شرف و شأن تو عباس
پیوسته دلم یاد تو و یادحسین است
میلاد تو همچون شب میلاد حسین است
--
در برج ولایت قمری تو قمری تو
بر نخل ولایت ثمری تو ثمری تو
در بحر فضلیت گهری تو گهری تو
در سینه ی عاشق شرری تو شرری تو
بر خلق دو عالم پدری تو پدری تو
الحق که علی را پسری تو پسری تو
تو یوسف دو فاطمه و چار امامی
در بین تمام شهدا ماه تمامی
--
از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد
هر چند که در صحنه ی عاشور جدا شد
جسمت به زمین قبله ی جان شهدا شد
برنی سرت آئینه ی مصباح هدی شد
افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد
یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد
آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه
کافتاد نگاهت به لب خشک سکینه
--
ای کشته ی حق در دل ما زنده توئی تو
تا هست جهان بر پا پاینده توئی تو
بر سیّد عشّاق نماینده توئی تو
در سینه ی ما، نور فزاینده توئی تو
بر هر گره بسته گشاینده توئی تو
در قلزم خون ماه فروزنده توئی تو
الهام تو و لطف تو وجود تو باید
بی فیض تو (میثم) چه بگوید چه سراید
@kousarevelayat
بریزیـد گل یاس بـه گهوارۀ عباس
که این یارحسین است علمدار حسین است
حسین ابن علی را بگوئیـد بیآید
تماشای برادر بـه گهواره نمایـد
دل شیرخدا را بـه لبخند رُبـاید
علی باب نکویش بزن بوسه به رویش
که این یارحسین است علمدار حسین است
دو شمشیر ولایت، دو اَبروی اباالفضل
دو دست اسدالله، دو بازوی اباالفضل
چراغ دل حیدر، مَـه روی اباالفضل
همه خَلق گدایش، دو عالم به فدایش
که این یارحسین است علمدار حسین است
شب چارم شعبان علی را پسر آمـد
علی را پسر آمـد، حسین دگر آمـد
زهی قدر و جلالش، حَسَن مات جمالش
که این یارحسین است علمدار حسین است
بیائید سخن از گل یـاس بگـوئید
سخن از گل یاس و مه ناس بگوئید
همه حاجت خود را به عباس بگوئید
بخوانید ثنایش بیفتید بـه پـایش
که این یارحسین است علمدار حسین است
بسوز ای دل دریا، ز داغ لب عباس
من و عشق حسین و من مکتب عباس
بـه قربـان دعا و نمـاز شب عباس
من و عشق و وفایش من و صحن و سرایش
که این یارحسین است علمدار حسین است
@kousarevelayat
میلاد حضرت ابوالفضل العباس (ع)
من کیم روی حقایق من کیم من پشت دینم
من کیم شمشیر خونریز خدا بازوی دینم
من کیم سردار و سرباز امام راستینم
من کیم دست حسین ابن علی در آستینم
من کیم در جبهه ی شور و وفا فتح المبینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من کیم فرزند حیدر من کیم یار حسینم
من کیم از کودکی مشتاق دیدار حسینم
من کیم با جان شیرینم خریدار حسینم
من کیم استاد دانشگاه ایثار حسینم
من کیم ماه بنی هاشم چراغ راه دینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من کیم صدق و صفایم من کیم مهر و وفایم
من کیم باب المرادم من کیم مشکل گشایم
من کیم حسین ابن علی دست خدایم
من کیم فرمانده کلّ قوای کربلایم
من کیم صاحب لوای سبط خیر المرسلینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من کیم احمد خصالم من کیم حیدرمثالم
من کیم کوه جلالم من کیم بحر کمالم
من کیم سرباز قرآن من کیم سقّای آلم
من کیم یک کربلا ایثار وعشق وشور وحالم
من کیم فخر زمانم من کیم ماه زمینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من کیم شیر شجاعت من کیم مرد شهادت
من کیم عشق و ارادت من کیم زهد و عبادت
من کیم لطف وکرامت من کیم مجدوسعادت
من کیم نسل ولایت من کیم اصل عبادت
من کیم آنکو علی بوسیده دست نازنینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من کیم روح حقایق من کیم پشت حسینم
من کیم ماه بنی هاشم چراغ عالمینم
من کیم من چار عین الله را نور دو عینم
من کیم من دامن مولا علی را زیب و زینم
من کیم در مجمع اهل ولا شور آفرینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من کیم باب الحسینم من کیم ابن الاامامم
من کیم بر آل هاشم در زمین ماه تمامم
من کیم خون خدا فرزند زهرا را غلامم
من کیم فرمانروای لشگر خون و قیامم
من کیم سجادهی عشاق را مهر جبینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
من حسین بن علی را با تن تنها سپاهم
من به گردخیمه شمس ولایت قرص ماهم
من خلایق را چه در دنیا چه در عقبا پناهم
من فراتر از شهیدان درمقام وقدر وجاهم
من شفیع و یاور«میثم»به روز واپسینم
من کیم عبّاس فرزند امیرالمؤمنینم
@kousarevelayat
میلاد امام سجاد علیه السلام
یکبار دگر گُلبن امید گهر داد
دریای کرامت به بشر باز گهر داد
پایان شب تار ز ره آمد و یزدان
برخلق زمین آینه ی نور سحر داد
عشق آمد و با زمزمه ی شوق و مسرّت
تا کوی مدینه به همه بال سفر داد
جبریل به آواز جلی گفت،بیائید
کامشب به حسین بن علی دوست پسر داد
در وصف همین غنچه ی زیبای حسینی
جبریل امین برهمه ی خلق خبرداد
با سجده ی خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
--
امشب شب بشکفتن لبهای حسین است
گلزار جنان محو تماشای حسین است
گلهای بهشتی همه گفتند چه زیباست
لبخند سروری که به لبهای حسین است
بخشید صفا و طرب و نور به گلزار
این گل که ز گلخانه ی زیبای حسین است
تا با نگه خویش کند راز دل ابراز
پیوسته نگاهش سوی سیمای حسین است
درفصل شکوفائی خوداین گل توحید
کزگلشن سرسبز و مصفای حسین است
با سجده ی خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
--
این مهرجهانتاب دعا مهر حبین است
درچهره ی نورانی او نور یقین است
سجاده زند بوسه به پیشانی رازش
مبهوت دعای سحرش روح الامین است
قدسی نفسان حرم قدس خداوند
گفتند بهم این گل سجاده نشین است
هرکس که نظرکرد به رخساره ی او گفت
آئینه ی لطف وکرم دوست همین است
گرغرق در اشراق و ظهور است سماوات
گر روشن از انوار ولا روی زمین است
با سجده ی خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
--
اوشد همه شب دیده ی بیدار مناجات
زیباست به رخساره اش انوار مناجات
باسجده ی طولانی و با حال نیایش
شد شب همه شب محرم اسرار مناجات
با جلوه ی پرنور دعاهای صحیفه
جاوید شده تا ابد آثار مناجات
هرکس که کند پیروی از سید سجاد
مست است زپیمانه سرشار مناجات
با سجده گذاران تو بیا زمزمه سرکن
کامشب گل بشکفته گلزار مناجات
با سجده ی خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
--
فردوس برین شد حرم سید سجّاد
جبریل امین شد خدم سید سجّاد
پیدا کند او سرمه ی بینائی خود را
سر هرکه نهد بر قدم سید سجّاد
درفصل نیایش ز خداوند طلب کن
وصل حرم محترم سید سجّاد
ای سائل و ای تشنه ی دریای محبت
روکن به عطا و کرم سید سجّاد
گلهای وفا و طرب و عشق و مسّرت
گفتند به باغ ارم سید سجّاد
با سجده ی خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
--
تنها نه همین مصحف ایمان ودعا اوست
تفسیرگر نهضت خونین بلا اوست
هرچند مکّدر شده این آینه، اما
آئینه ی نور سفر کرب وبلا اوست
ازکرب وبلا تا سفر شام و مدینه
پیغامبرنهضت خون شهدا اوست
با اشک به روی پر پروانه نوشتند
پروانه ی پرسوخته ی شمع هُدا اوست
امروز «وفائی» همه ی سجده گذاران
گفتند که دانید چرا عبد خدا اوست
با سجده ی خود دم زخدای ازلی زد
لبخند به لبخند حسین بن علی زد
@kousarevelayat
کیستم من، فارغ التحصیل دانشگاه دینم
دومین فرزند دلبند امام سومینم
چارمین استاد پرچمدار سرخ انقلابم
ز آنکه باب تاجدار پیشواى پنجمینم
در جهان آفرینش، بعد سالار شهیدان
شاهکار کلک ذات پاک هستى آفرینم
مسند ملک ولایت را به امر ذات مطلق
بعد جد تاجدار خویش، سوم جانشینم
گر بپرسى از نشانم، من نشان کربلایم
ور بپرسى قدر من، من لیله القدر زمانم
معنى حج و زکاتم، مظهر صوم و صلاتم
چشمه آب حیاتم، کاشف راز نهانم
زاده خون و پیامم، تشنه شهد قیامم
مکه و رکن و مقامم، من امام ساجدینم
دردمندان را دوایم، بینوایان را نوایم
منبع جود و سخایم، رهنماى مسلمینم
وارث صبر علیم، خلق عالم را ولیم
حجت بر حق حقم، بیکسان را من معینم
اولم من، آخرم من، باطنم من، ظاهرم من
طاهرم من، فاخرم من، وجه رب العالمینم
من صراط المستقیمم، من حکیمم، من علیمم
من رحیمم، من کریمم، معنى حصن حصینم
من على ابن الحسینم، مست جام نشاتینم
من امام الحرمینم، خصم جان ناکسینم
در سیادت ساجدم من، در عبادت عابدم من
فخرم این بس ز آنکه خالق خوانده زین العابدینم
@kousarevelayat
امشب ای ماه به لبخند دهن وا کردی
جلوه با مهر رخ یار دل آرا کردی
بزم شور و شعف و هلهله بر پا کردی
نُقل از اختر تابنده مهیّا کردی
گوهر بحر قدم در یم نورت پیداست
خبری تازه به لبخند سرورت پیداست
--
ای ملائک همه امشب به زمین سر بزنید
هم تبسّم زده هم جام ز کوثر بزنید
بر در و بام مدینه همگان پر بزنید
بوسه بر مقدم فرزند پیمبر بزنید
دست حق سفرهی رحمت به زمین گسترده
شهربانو پسر از بهر حسین آورده
--
اختری از مه ایرانی و خورشید عرب
جلوه بخشید به چشم و دل عالم امشب
نام نامیش علی باشد و سجّاد لقب
سر و قّد، ماه جبین، مهر لقا، ذکر به لب
علی دوّم و سوّم پسر پیغمبر
گوهر پنج یم نور و یم هشت گُهر
--
شهربانو که به زن های جهان سر گشتی
نو عروس حرم آل پیمبر گشتی
صدف گوهر ثارالله اکبر گشتی
مادر هشت ولی الله داور گشتی
پرتو حسن خداوند جلی آوردی
که علی بهر حسین ابن علی آوردی
--
ای که بر شمس ولا ماه ولایت زادی
ماه آورده، نه خورشید هدایت زادی
بحر فضل و کرم و جود و عنایت زادی
همه اعجاز و کرامت همه آیت زادی
این پسر جان جهان است و جهان جان است
خال و خط آیه و رویش سُوَر قرآن است
--
این که ریحانهی ریحانهی خیر البشر است
پسر یوسف زهرا و به عالم پدر است
این پسر از همه خوبان جهان خوب تر است
علیش نام نهادند و حسینی دگر است
خوی زهرا، رخ احمد، دل حیدر دارد
آنچه خوبان همه دارند فزونتر دارد
--
کیست این زینت دین زیب دعا زین العباد
باب جود و کرم و بای عطا باب مراد
رکن دین، محور توحید، امام سجّاد
داده در سلسله بر سلسله ها درس جهاد
فتح قرآن و ولایت ز قیاس پیداست
کربلای دگر از خطبهی شامش پیداست
--
این اسیری است که دارد دم ظالم سوزی
داده در سلسله بر سلسله ها پیروزی
این چراغیست که کرده است جهان افروزی
مکتبش مدرسه علم و عمل آموزی
آن چنان در دل شب ذکر خدا بر لب اوست
که غل جامعه مبهوت نماز شب اوست
--
عارفان نور ز انوار کلامش دارند
زاهدان زمزمه از ذکر مدامش دارند
سالکان پیروی از مشی و مرامش دارند
عاشقان چشم به یک جرعهی جامش دارند
پاکبازان ولایت که به او دل بستند
سر خوشانند که از جام ولایش مستند
--
اوست آن کعبه که بیت الحرمش در دل ماست
مهر او در دل ما بلکه در آب و گل ماست
صحبت زمزمه اش زمزمهی محفل ماست
در یم حادثه لطف و کرمش ساحل ماست
اهل دل در رهش از پارهی دل گل آرید
به غل جامعه اش دست توسّل آرید
--
این اسیری است که خاک قدمش آزادی است
در غل جامعه جوشان ز دمش آزادی است
آبرومند ز خاک قدمش آزادی است
طایر قدسی بام حرمش آزادی است
نخل آمال حق از خطبهی نابش بر داد
زیر زنجیر گران بانگ رهایی سر داد
--
ای بقیع دل عشّاق حرمخانههی تو
روی تو شمع و وجود آمده پروانهی تو
دل چو مرغی که حیاتش بود از دانهی تو
خرد «میثم» خاک ره دیوانهی تو
چه شود ساکن ایوان رفیعت گردم
همچو پروانه در اطراف بقیعت گردم
@kousarevelayat
اشعار میلاد حضرت علی اکبر (ع)
ماه شعبان یا طلوع ماه لیلا آمده؟
یا حسین دیگری بر آل طاها آمده؟
یا بوَد ماه رجب میلاد مسعود علی
یا محمّد در مه شعبان به دنیا آمده؟
پای تا سر حسن در حسن است و سر تا پا جمال
یا که میبینم حسن با روی زیبا آمده؟
آمنه بار دگر حسن محمّد را ببین
روی دست امّلیلا روی احمد را ببین
--
این پسر سرتا قدم جان است در چشم حسین
یک بهشت روح و ریحان است در چشم حسین
ابرویش تصویر بسمالله الرحمان الرحیم
صورتش سی جزو قرآن است در چشم حسین
هل اتی و عادیات و فجر و واللیل و نبأ
شمس و قدر و نور و فرقان است در چشم حسین
همسر شمس الضحی ماه تمام آورده است
یا دوباره حضرت زهرا امام آورده است
--
طلعت او مشعل «انّا هدیناه السبیل»
نه، بگو آیینه حسن خداوند جلیل
بسکه این مولود از سر تا قدم پیغمبر است
نی عجب گر از برایش وحی آرد جبرییل
یوسفی بر روی دست یوسف زهرا بوَد
یا که اسماعیل دیگر بر سر دست خلیل
بر قد و بالا و روی نازنینش آفرین
هم به صورت، هم به صورتآفرینش آفرین
--
ای نجوم شهر! ماه انجمن را بنگرید
در بهشت وحی، باغ یاسمن را بنگرید
چشم دل بگشوده و گیرید جان بر روی دست
تا به یک صورت جمال پنج تن را بنگرید
بر فراز شانه ی ریحانه ی ختم رسل
یک امیرالمؤمنین بتشکن را بنگرید
باغبان وحی امشب یاس گیرد روی دست
باید این دردانه را عباس گیرد روی دست
--
این پسر بهتر ز خوبان تمام عالم است
هم خطاب مبرم است و هم کتاب محکم است
این کلیمالله نه این خود کلام کبریاست
این مسیحا نیست، اما صد مسیحا را دم است
این ولیالله فرزند ولی کبریاست
این زمینی ماه یا خورشید عرش اعظم است
آن چه اعجاز انبیا آرند آرد این پسر
هر چه خوبان جهان دارند دارد این پسر
--
نور خیزد از جبین و وحی ریزد از دمش
عالم ار گویند در وصفش سخن آید کمش
مجتبا و زینب کبرا و عباس و حسین
چون کلامالله میبوسند یکیک هر دمش
شک ندارم چشم حق بین امیرالمؤمنین
ذوالفقار دیگری بیند در ابروی خمش
امّلیلا روی این شبه پیمبر را ببوس
شکر این نعمت که داری دست حیدر را ببوس
--
ای عیان در قامتت قدر و جلال اهلبیت
در وجود حضرتت پیدا کمال اهلبیت
یک بشر پا تا به سر، سر تا به پا خیرالبشر
یک جوان و این همه حسن و جمال اهلبیت
سرو قدش نخل امید عزیز فاطمه
ماه رویش آفتاب بیزوال اهلبیت
هر چه دارند انبیا و اوصیا و اولیا
در وجود نازنینت آفریده کبریا
--
ای سلام از ذات پاک ذوالجلالت روز و شب
هم عجم مبهوت و حیران جمالت، هم عرب
خلق کرده در وجودت ذات پاک ذوالجلال
هم شجاعت هم فصاحت هم ملاحت هم ادب
چون به میدان شهادت آمدی دیدم درست
یک رسولالله در بین هزاران بولهب
هر که چشم افکند بر ماه رخت مبهوت شد
گفت پیغمبر نهاده رونی در جنگ احد
--
یاد دارم دو علی هم در احد هم کربلا
یکه و تنها به پیش تیر و شمشیر بلا
آن فداییِ محمّد این فدایی حسین
آن نوَد زخمش به تن، این زخمش از سر تا به پا
آن علی را بخیه ها بر زخمهای تن زدند
این علی را روی هر زخمش رسیدی زخمها
او ز برق تیغ صحرای احد را تاب داد
این زبانش بر دهان خشک بابا آب داد
--
حیف جای گل به تن گلزخمهایت چیده شد
پیکرت مانند تسبیحی ز هم پاشیده شد
با نگاه چشم گریان پدر در موج خون
روی هر زخمت هزاران زخم دیگر دیده شد
فرقت از شمشیر دشمن چون دل بابا شکافت
جسم پاکت از هجوم تیرها پوشیده شد
سرخی روی پدر از چهره ی گلگون توست
میوه های نخل «میثم» قطره های خون توست
@kousarevelayat
اشعار میلاد حضرت علی اکبر (ع)
فلک یک آسمان خورشید و ماه و اختر آورده
ملک ساغر به بزم عاشقان از کوثر آورده
به مکه آمنه بار دگر پیغمبر آورده
و یا بنت اسد از جوف کعبه حیدر آورده؟
و یا ام البنین ماه محمد (ص) منظر آورده
عروس فاطمه، لیلا علی اکبر آورده
--
جمال بی مثال حی سرمد زاده ای لیلا
خدا را بهترین عبد موید زاده ای لیلا
پسر زاده، و یا روح مجرد زاده ای لیلا
به خُلق و خو و منطق هر سه احمد زاده ای لیلا
محمد را، محمد را، محمد زاده ای لیلا
قیامت قامتی زادی که با خود محشر آورده
--
جمال بی مثال حضرت رب جلیل است این
حسین و حیدر و زهرا و احمد را سلیل است این
رخش جنت، لبش کوثر، دهانش سلسبیل است این
کلیم است این، مسیح است این، ذبیح است این، خلیل است این
زآل الله در دشت بلا اول قتیل است این
برای هدیه بر راه خدا ذست و سر آوروده
--
سلام الله بر لیلا و این پاکیزه فرزندش
به بازوی ولی اللهی و وجه خداوندش
ملایک دستبوس و انس و جانِ تا حشر پابندش
شرافت آستانبوس و شهادت آبرو مندش
حسین و مجتبی و زینب و عباس بوسندش
سپهر حسن را این پاک مادر، محور آورده
--
نبوت برجمال کبریایی منظرش نازد
امامت بر دم گرم شهادت پرورش نازد
بزرگی سر فرود آورده بر خاک درش نازد
شفاعت بر کرامت های روز محشرش نازد
شهادت بر همه گلزخمهای پیکرش نازد
شجاعت بر دو بازویش سلام از حیدر آورده
--
زمین رزمگاه معرکه بدر و پیمبر او
قتال پهندشت کربلا صفین و حیدر او
به رزم صحنه ی عاشور ثارالله دیگر او
زعیم و اسوه ی رزمندگان تاصبح محشر او
زآل الله روز جان فشانی پیشتر او
به حق ایمانی از کوه گران محکمتر آورده
--
سلام ای آفتاب سرخ عاشورا علی اکبر
درود ای آرزوی یوسف زهرا علی اکبر
گل باغ جنان در دامن صحرا علی اکبر
تویی در بزم جان ماه جهان آرا علی اکبر
کرامت کن برات کربلا ما را علی اکبر
که داغ کربلایت ناله از دلها بر آورده
--
تو قرآنی تو فرقانی تو یاسینی تو طاهایی
تو در کوی ذبیح الله اعظم ذبح عظمایی
تو اول کشته در دشت بلا از آل زهرایی
تو از صبح ولادت تا شهادت عشق بابایی
تو در دشت بلا همچون شجر در طور سینایی
که نخل میثم از باغ کمالاتت بر آورده
@kousarevelayat
داستان نرجس خاتون (س)
کشتی برده فروشان، ز ره دور عیان است که بر عرشه آن بانوی ملک دو جهان است، بگو فخر زنان است، بگو مادر مولای زمان است، بود منتظر مقدم او بشر سلیمان که به عنوان کنیزش بخرد، تا ببرد بر ولی قادر منان، حسن عسکری آن یازدهم اختر تابان ولایت، به کف بشر یکی نامه از آن شمس هدایت، که ز اسرار خدا داشت حکایت، نگه دخت یشوعا چو بر آن نامه بیفتاد، قرار از کف خود داد و ببوسید و روی چشم نهاد و گل لبخند به لب گفت که: این نامه یار است، خطش را خبر از وصل نگار است، سپس گفت که: ای بشر مپندار کنیزم که زده فاطمه گل بوسه به پیشانی و خوانده است عزیزم، شرفم بس که عروس علی و فاطمهام داده خداوند به من این شرف و قدر و بها را.
---
منم از نسل یشوعا که همان دختر شاهنشه رومم، چه بسا ماه و نشانی که ز عزت همه بودند کنیزم، چه بسا سرو قدانی که به محفل همه بودند غلامم، دو پسر عم که مرا شیفته بودند و ز من خواستگاری بنمودند، کشیشان همه انجیل گشودند، یکی را به سر تخت نشاندند، گل و لاله فشاندند، که داماد نگونبخت به کام اجل خویش نگون شد، ز سر تخت شب آمد، به سر دست و قضا چشم مرا بست که در عالم رویا نگه افتاد مرا بر رخ زیبا پسری، نخل شرف را ثمری، صنع خدا را اثری، دیده به ماه رخ زیباش گشودم، ز کفم رفت همه بود و نبودم، که ندا داد رسول مدنی احمد خاتم که: الا عیسی مریم، چه شود دخت یشوعای تو را بر پسرم عقد ببندم، لب حانبخش گشودند، یکی خطبه سرودند و مرا عقد نمودند بر آن شمس ولایت، که عیان دیدم از طلعت نورانی او روی خدا را.
---
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی بود، ولی حیف که بیدار شدم، سخت گرفتار شدم، شب همه شب در تب و در تاب شدم، شمع صفت آب شدم، تا که شبی فاطمه آمد ز ره لطف به خوابم، نگهی کرد به چشمان پر آبم، به ادب بوسه به دستش زدم و روی قدمهاش فتادم، ز فراق رخ جانان به شکایت دو لب خویش گشودم که: به دادم برس ای عصمت دادار و دودم، غم دوری گرامی پسرت کشت مرا، فاطمه فرمود: چگونه پسرم پیش تو آید، به تو این بخت نشاید، مگر آیین نصاری بگذاری، به اسلام بیاری سرتسلیم و رضا را.
---
من در آن عالم رویا، لب جانبخش گشودم، به خدا و به رسول و به علی بود درودم، چو شهادت به لب آوردم و اقرار نمودم، گل لبخند به گلزار رخ فاطمه دیدم، که گشود از کرم آغوش و مرا در بغل خویش گرفت و به رخم بوسه زد و گفت: از امشب تو عروس منی ای پاکیزه سرشتم، به تو تبریک که هر شب پسرم پیش تو آید، من از آن شب همه شب لاله ز باغ رخ او چیدم و در خواب ورا دیدم و تا داد مرا وعده دیدار، که در سلک کنیزان ببرم روی به بیتالحرم یار، خوشا حال تو ای بشر، که مامور شدی از طرف حجت دادار، بر این کار، منم همسر آن نور دل احمد مختار، کز آن سید ابرار، بیارم به جهان منتقم خون تمام شهدا را.
---
چارده شب چو گذشت از مه شعبان، مه عترت، مه قرآن، چه مبارک سحری بود، بگو نخل ولا را ثمری بود، بگو بحر کرامت گهری داشت، بگو شمس ولایت قمری داشت، بگو نرگس زهرا پسری داشت، بگو مصلح کل بشری داشت، جهان دادگری داشت، خبر ز آمدن حجت ثانی عشری داشت که شد دیده نرگس دل شب باز ز رویا به دو صد ناز، وضو ساخت و استاد سحرگه به نماز شب و آیات خدایش به لب افتاد، به تاب و تب و از درد گل انداخت، عذارش ز کف افتاد، قرارش صلوات ملک از اوج فلک گشت نثارش، به رخش جلوه بدر و به لبش سوره قدر و نفسش کرد معطر همه امواج فضا را.
---
ناگهان دید حکیمه که شد آن حجره پر از نور، به شوق و شعف و شور، روان گشت حضور قمر برج ولایت، حسن عسکری آن مهر فروزان هدایت، به ادب گفت که: ای جان دو عالم به فدایت، شده در پرتو انوار نهان نرجس پاکیزه لقایت، گل لبخند حسن باز شد و گفت که: ای عمه پاکیزه سرشتم، گل خوشبوی بهشتم، به ادب رو به سوی حجره نرجس گل زهرا ثمرم همسر نیکو سیرم، سر زده قرص قمرم، یافت ولادت پسرم، آمده نور بصرم، رفت حکیمه به سوی حجره نرجس، نگه افکند به خورشید رخ حجت سرمد، گل نورسته احمد، مه اثنی عشر آل محمد، لب جانبخش گشوده، سخن از وحی سروده، به لبش نام خداوند و رسول و علی و حضرت زهرا و حسین و حسن و باز علی باز محمد پس از آن جعفر و موسی و رضا گفت، محمد و علی گفت، حسن گفت، سپس نام ز خود برد، ندا داد به هر نسل و زمان اهل ولا را.
--
ندا داد منم مهدی موعود، منم حجت معبود، منم مصلح عالم، منم منجی آدم، منم وارث پیغمبر خاتم، منم حجت سرمد، منم عبد موید، منم حیدر و احمد، منم نجل محمد، منم آن منتقم خون خدا، طالب خون شهدا، زاده مصباح هدی، صاحب عمامه پیغمبر و تیغ علی و چادر زهرا، جگر پاک حسن، جامه ی خونین حسین، دست اباالفضل علمدار، منم وارث پیشانی بشکسته ی زینب، شود آن روز که از پرده غیبت به در آیم به سوی کعبه بیایم، برسد بر همه خلق ندایم که: من ای منتظران مهدی موعود شمایم، پس از آن ره به سوی شهر مدینه بگشایم حرم فاطمه را بر همه عالم بنمایم، کنم آغاز از آنجا سفر کرب وبلا را
گل احمد، گل زهرا، گل نرگس، گل امید حسن، یوسف زهرا، ولیالله معظم، در دریای کرامت، قمر برج امامت، ز خداوند و رسولان و امامان و همه منتظران بادا سلامت، همه مشتاق پیامت، همگان منتظر صبح قیامت، تو شه ارض و سمایی، تو فقط منتقم خون خدایی، تو امید دل مایی، حجرالاسود و هجر و حرم و زمزم و مسعی و صفا، مروه همه چشم به راهت، همه مشتاق نگاهت، چه شود تا که ببندی به حرمت قامت و با نغمه قدقامتت آید عیسی مریم که به تو روی نیاز آرد و پشت سر تو با نماز آرد و فریاد «انا المهدیات» از خلق برد هوش، جهان جمله شود گوش، الا کوه فراقت به سر دوش، شود تا که کنم شهد وصال از دو لبت نوش، دعا کن که دعاها به اجابت برسد بهر ظهورت، تو بیایی، تو بیایی، گره از کار فرو بسته عالم بگشایی، تو بیایی، تو بیایی، که دل از عالم و آدم بربایی، تو بیایی که کنی زنده ز نو دین رسول دوسرا را.
---
به خدا ای پسر فاطمه تنها نه حرم منتظر توست، عرب تا به عجم منتظر توست، به خون پسر فاطمه سوگند که بر گنبد زرین حسین ابن علی سید احرار، علم منتظر توست، نه اسلام که ابناء بشر منتظر توست، زمان منتظر توست، جهان منتظر توست، نبی منتظر توست، علی منتظر توست، بیا فاطمه بیش از همگان منتظر توست؛ حسین و حسن و هفتاد و دو تن منتظر توست، خدا را خدا را، که آن گنبد ویران شده و قبر پدر منتظر توست، بیا ای شرف شمس رسالت، به خداوند قسم دیر شده صبح وصالت، همه چشماند چو «مثیم» که بیایی و ببینند به مرآت رخت آیینه پنج تن آل عبا را.
@kousarevelayat
میلاد حضرت صاحب الزمان زمان (عج)
امشب رسد از سامره بوی گل نرگس
گل ها همه چشم اند به سوی نرگس
بگرفته همه خوی به خوی گل نرگس
نرگس زده لبخند به روی گل نرگس
گم گشته در انوار الهی کرهی خاک
صوت صلوات است که سر برده به افلاک
--
تا دوست زند خنده و تا خصم شود کور
گردیده زمین بر سر گردون طبق نور
هم سامره سینا شده هم بیت ولا طور
ریزد عوض گل به زمین بال و پر حور
خورشید رخ مهدی سر زد شب نیمه
بر چهره گل انداخته لبخند حکیمه
--
روید گل توحید زکوه و چمن امشب
یوسف شده از مصر، مقیم وطن امشب
یعقوب شنیده است بوی پیرهن امشب
مهدی زده لبهند به روی حسن امشب
خیزید و به بینید گلستان حسن را
در دست حسن لاله بستان حسن را
--
خیزید که از پاره ی دل گل بفشانید
وز کوثر نور آتش دل را بنشانید
بر منتظران این خبر خوش برسانید
کامشب شب قدر است همه قدر بدانید
با نور نوشتند به پیشانی خورشید
ماهی که جهان منتظرش بود درخشید
--
این صورت توحید و یا آیت نور است
این قامت طوباست و یا نخله ی طور است
داود نبی را به لب آیات زبور است
یا بر لب مهدی سخن از روز ظهور است
گوش همه بر زمزمه ی یارب مهدیست
ای منتظران مژده که امشب شب مهدیست
--
ای منتظران یافته غم خاتمه امشب
تبریک که روشن شده چشم همه امشب
بشکفت به شوق و شعف و زمزمه امشب
گل از گل لبخند بنی فاطمه اشمب
مرغان بهشتی شده آواره ی مهدی
گردند به دور و برِ گهواره ی مهدی
--
مهدی است که احیاگر قانون حسین است
مهدی است که شمشیرش مدیون حسین است
او وارث پیراهن گلگون حسین است
والله قسم منتقم خون حسین است
بر پرچمش این نقش عیان با خط نور است
ای منتظران مژده که هنگام ظهور است
--
این یوسف زهراست که سوی وطن آید
این ماه دل آراست که در انجمن آید
این جان جهان است که اینک به تن آید
بر منتظران پاسخ یابن الحسن آید
خیزید حضور پسر فاطمه امشب
لبّیک بگویید به مهدی همه امشب
--
بوی نفس حجّت ثانی عشر آید
ای شب حرکت کن که به زودی سحر آید
ای صبح بیا تا شب هجران به سر آید
خورشید بنی فاطمه از کعبه بر آید
عیسی زفلک بازآ، ما صبر نداریم
تا پشت سر یار نمازی بگذاریم
--
ای احمد ثانی زحرا جلوه گری کن
ای وارث پیغمبر، پیغامبری کن
تنها پسر زهرا ما را پدری کن
این قافله گم شده را راهبری کن
در هجر شبان، اشگ فشان این رمه تا کی
دوران فراق پسر فاطمه تا کی
--
ای غصّه ی اسلام هم آغوش تو، مهدی
ای ناله ی خاموشان در گوش تو، مهدی
ای پرچم ثارالله بر دوش تو، مهدی
ای خون دل و اشگ بصر نوش تو، مهدی
ای موسی عمران چه شود تا به مصافی
چون سینه ی دریا دل فرعون شکافی
--
ای نام تو ذکر خوش شام و سحر ما
ای خاک رهت مادر ما و پدر ما
ای باغ تو را لاله زخون جگر ما
ما منتظر استیم و تویی منتظَر ما
بازآ که چراغ همه رخسار تو باشد
«میثم»صله شعرش دیدار تو باشد
@kousarevelayat
مرغ جانم در قفس پرواز کرد
از خودیّت تا خدا پرواز کرد
خنده، زن، تقدیس کن، تکبیر گو
آشیان بگرفت در آغوش هو
در تجلّی از شرار طور شد
خویش را بر نار زد تا نور شد
تا شود هم صحبت دلدار خویش
نورها پاشید از منقار خویش
کرد بازی با دل و با جان من
دّر مضمون ریخت در دامان من
سلسله از بال فکرم باز کرد
تا دلم در سامره پرواز کرد
گفت کم کن های و هو، هوئی بکش
یاس نرگس باز شد، بوئی بکش
خود رها از قید قیل و قال کن
در کنار مهد مهدی حال کن
خویش را در خویش گم کن هو بجو
حسن هو را در جمال او بجو
امشب از بیت الحسن خورشید تافت
تیر نورش قلب ظلمت را شکافت
این که تابد در دل شب بی نقاب
آفتاب است آفتاب است آفتاب
دوستان هنگام بینائی شده
طلعت مهدی تماشایی شده
این امید هر نبی و هر ولی است
پای تا سر هم محمّد هم علیست
این به فلک آفرینش ناخداست
این خدا را عبد و عالم را خداست
این پسر چشم و چراغ فاطمه است
این گل امّید باغ فاطمه است
شمع جمع عالمین است این پسر
طالب خون حسین است این پسر
این چراغ بزم، در قلب شب است
این نوید انتقام زینب است
این امام عصر کلّ عصرهاست
صاحب نصر تمام نصرهاست
بردگان موسی به عالم آمده
مردگان! عیسای مریم آمده
شعله ها گل گشت و بت رفت از میان
آمد براهیم ابراهیمیان
کعبه! امشب، دور سامرا بگرد
گرد مهد مهدی زهرا بگرد
جام چشم یار، مستم می کند
یا جنون، مهدی پرستم می کند
خیزد از نای درون یا مهدیم
هر کجا رو آورم با مهدیم
دم به دم اعجاز نرگس می کنم
بوی گل از شعر خود حس می کنم
حبّذا روح القدس، پر باز کن
در بهشت ذوق من پرواز کن
وصف آن شیرین شور افکن بگو
هر چه می دانی بگو، با من بگو
گفتن از تو بازگو کردن زمن
ای به قربان لبت بگشا دهن
لب گشا تا من گل افشانی کنم
تو بِدَم تا من ثنا خوانی کنم
کیست مهدی؟ یار مظلومان دهر
کیست مهدی؟ نور مهر و نار قهر
کیست مهدی؟ کعبه ی جان همه
کیست مهدی؟ آرزوی فاطمه
کیست مهدی؟ زخم دل را التیام
کیست مهدی؟ آخرین مرد قیام
کیست مهدی؟ همدمی نشناخته
خلق نادیده به او دل باخته
کیست مهدی؟ نور انوار خدا
کیست مهدی؟ انبیا را مقتدا
کیست مهدی؟ آنکه ذات لم یزل
خوانده ختم الاوصیایش از ازل
کیست مهدی؟ یاور مظلوم ها
کیست مهدی؟ حامی محروم ها
کیست مهدی؟ پور عمران بنده اش
جان صد عیسی بن مریم زنده اش
کیست مهدی؟ حجّت ثانی عشر
کیست مهدی؟ منجی کلّ بشر
سینه ی ظالم نشان تیر او
تکیه مظلوم بر شمشیر او
عدل ها خاک سمند پیک او
پاسخ فریادها لبّیک او
پیش برق ذوالفقارش روز حرب
کار ناید از سلاح شرق و غرب
نور عزّت خیزد از تکبیر وی
نار ذلّت ریزد از شمشیر وی
گور هر فرعون، نیل خشم او
جان صد موسی اسیر چشم او
روح ها مشتاق و سرگردان او
نوح ها غرق یم احسان او
قبله ی آدم خدائی منظرش
عرض حاجت برده حواّ بر دوش
بتگران در عزّ توحیدش ذلیل
بی تبر آید از او کار خلیل
با نگه کار مسیحا می کند
بی عصا لعجاز موسی می کند
@kousarevelayat