هدایت شده از حوزه علمیه معصومیه
🔴شروع اموزش توربان توسط سرکارخانم خسروی
🔴لینک گروه اموزش توربان
https://eitaa.com/joinchat/1054998583Cccbfc6885d
حوزه علمیه معصومیه
هدایت شده از حوزه علمیه معصومیه
🔴آموزش خیاطی توسط سرکار خانم مهناز بیرانوند از دانش آموختگان حوزه علمیه معصومیه
🔴لینک گروه
https://eitaa.com/joinchat/1213857847C8d142626ec
✅✅
ادامه سلسله مباحث سه دقیقه ای تبلیغ معارف غدیر 👇👇👇
پرسش های تخصصی در خصوص غدیر را به azizi313@ ارسال نمایید.
#مبلغ_غدیر_باشیم
❓«پرسش مخاطبین از استاد محترم سلسه جلسات سه دقیقه ای تبلیغ معارف غدیر»
❓سوال اول:
اهل سقیفه اگر میدانستند با غصب خلافت چه نقشی در گمراهی بشریت در کل هستی دارند؛
آیا باز هم برای غصب خلافت تلاش می کردند؟
❓سوال دوم:
طلاب خواهر با توجه به نقش های مختلفی که در خانواده و جامعه ایفا می کنند، با انجام چه اعمال و رفتاری می توانند، در ترویج سبک زندگی غدیری نقش آفرینی کنند؟ لطفاً با ذکر مصادیق راهنمایی بفرمایید.
پاسخ استاد محترم 👇👇
#مبلغ_غدیر_باشیم
✅مستند اشاره شده در Voice پرسش معارف جویان غدیر:
عبدالله بن عمر گفت: وقتی که وفات پدرم نزدیک شد ، مدتی بیهوش می شد و مدتی بعد به هوش می آمد. وقتی که به هوش می آمد، میگفت : پسرم! قبل از مرگم علی بن ابیطالب را به من برسان. به اوگفتم : تو را با علی چه کار! حال آنکه خلافت را در شورا قرار داده و او را شریک کردی با غیر او ؟؟؟
گفت: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرمود : به درستی که در دوزخ دوازده تابوت است که محشور می شوند در آن دوازده نفر! شش نفر از پیشینیان و شش نفر از امت من. سپس خطاب کردند به ابوبکر و فرمودند : برحذر باش از اینکه اولین آنها تو باشی. سپس رو کردند به معاذ بن جبل و فرمودند : بر حذر باش مبادا دومی آنها تو باشی. سپس رو کردند به من و فرمودند: مبادا ای عمر ! سومی آنها تو باشی. و به تحقیق که در بیهوشی آن تابوتهای آتش را می بینم در حالی که نیست در آن مگر ابوبکر و معاذ بن جبل و بی شک من نیز سوم آنانم.
عبد الله بن عمر گفت: من شتابان به سوی علی بن ابی طالب علیه السلام روانه شدم و عرض کردم : ای پسر عم رسول خدا ! پدرم تو را میخواند برای امری مهم که او را محزون کرده. علی با من به خانه آمد. پدرم تا او را دید گفت: ای پسر عم رسول خدا، من خلافت را تسلیم تو می کنم و به تو بر می گردانم .آیا تو نمی گذری و عفو نمی کنی مرا؟ و آیا حق خودت و زوجه ات فاطمه دختر رسول خدا را بر من حلال نمی کنی ؟؟؟!!!
حضرت فرمودند : آری من عفو می کنم و تو را حلال می نمایم و ضامن می شوم برای تو از دختر عمویم فاطمه علیها سلام، به شرط اینکه آنچه گفتی در جمع مهاجر و انصار باشد و حقوق آنان که تو علیه شان خروج کردی باز پس دهی و آنچه بین تو و صاحبت (ابوبکر) از سنتهائی که قرار داده اید در جمع مهاجر و انصار اقرار کنی که آن امر بر خلاف اسلام بوده و اعتراف کنی برای ما به حق ما که ولایت از آن ماست . عبدالله بن عمر گوید: وقتی که پدرم این کلمات را شنید روی خود را برگرداند و جامه بر سر کشید و گفت : النار اولی من رکوب العار ، یعنی به آتش بروم بهتر است از ننگ و عار. آنگاه علی برخاست و از نزد او بیرون رفت . پس پسرش به عمر گفت : ای پدر به تحقیق که انصاف داد به تو این مرد، عمر پاسخ داد: ای پسرم، چطور انصاف داد در حالیکه او خواست ابوبکر را نیز از قبرش بیرون بیاورد و برای او و پدرت آتش فتنه روشن کند و ما را رسوا گرداند تا جائیکه طایفه ی قریش صبح کند و اهل ولایت برای علی بن ابی طالب باشد ، به خدا سوگند که این امر ابدا نخواهد شد.
روای میگوید: بعدها علی بن ابی طالب به عبد الله بن عمر فرمود : ای عبد الله تو را به خدا ، پدرت بعد از بیرون آمدن من چه گفت ؟ عبدالله گفت : حال که مرا به خدا قسم دادی میگویم: او گفت : به درستی که این مرد مردم را به محجه ی بیضاء (بر راه روشن شرع و شریعت) وا می دارد و مردم را به بر پا داشتن کتاب و سنت پیغمبرشان فرا میخواند. حضرت امیر المومنین علیه السلام فرمودند: ای پسر عمر! تو در جواب چه گفتی ؟ گفت: به او گفتم پس چه تو را مانع می شود از اینکه او را خلیفه قرار دهی ؟ ولی او در جواب گفت: کتمان کن آن را، به درستی که او خواست ابوبکر را از قبرش بیرون بیاورد و برای او و پدرت آتش روشن کند و طایفه ی قریش صبح کند در حالی که اهل ولایت علی بن ابی طالب باشند، به خدا سوگند این امر ابدا نخواهد شد.
علی علیه السلام فرمودند: پس به درستی که رسول الله صلی الله علیه و آله در حیاتش و شب وفاتش به آنچه عمر لعنه الله گفت مرا خبر داد. قسم می دهم تو را بخدا ای پسر عمر اگر من خبر بدهم به تو به آن (به آنچه پدرت گفت) مرا تصدیق می کنی؟ پسر عمر گفت : اگر سوال بشوم می گویم . علی علیه السلام فرمودند: او وقتی که گفتی : پس چه چیز تو را منع می کند،اینکه او را خلیفه قرار دهی ؟ در جوابت گفت : منع می کند مرا نسبت به آن صحیفه ای که نوشتیم و آن عهدی که در کعبه است . پس پسر عمر ساکت شد . علی علیه السلام به او فرمود: سوال می کنم از تو به حق رسو ل الله صلی الله علیه و آله برای چه ساکت شدی و جواب نمی دهی ؟
راوی می گوید : دیدم پسر عمر در حالی که گریه گلوی او را گرفته و چشمان او اشک می ریخت گفت: سپس آهی کشید و ساعتی بعد مرد! مرد! مرد !!!مردن او در آخر شب نهم از ماه ربیع الاول سال بیست و سه از هجرت نبوی اتفاق افتاد . و عمر در آن وقت هفتاد و سه ساله بود.
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨مقام امامت✨
@masoomieh
هدایت شده از سمیه عزیزی
#کوی_نیکنامان #یادواره_مجازی_شهدای_لرستانی #قرائت_زیارت_عاشورا #حوزه_علمیه_خواهران
روز بیست و دوم به نیت شهید والامقام از شهرستان پلدختر
#شهید_جمشید_سلیمانی
#زندگینامه_شهید
🌷سردار شهید، انسانی مذهبی و مهربان بود رفتاری متین و آرام داشت مخصوصا برای والدین احترام خاصی قائل بود .ایشان با مادرش در روستا زندگی می کرد و چون اهل مطالعه بود در شب از چراغ کم سو استفاده می کرد تا مبادا نور مانع استراحت مادرش شود.
🌷شادی روح شهدا صلوات.
مدرسه علمیه الزهرا سلام الله علیها پلدختر
https://eitaa.com/whcLorestan
23.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅وظائف طلبگی درکلام مقام معظم رهبری
‼️ بروزترین کانال رهبر معظم انقلاب 👇
http://eitaa.com/joinchat/1958608927C282a6f114a