eitaa logo
✿کَشکولِ خبری✿
102 دنبال‌کننده
886 عکس
756 ویدیو
3 فایل
🔴کشکول خبری؛ شامل خبر سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و تحلیل سیاسی و... ↩️سعی ما بر تولید و انتشار محتوای جذاب خبری برای عزیران می باشد. 🙏لطفاً با انتشار کانال از ما حمایت کنید و با ما همراه باشید!🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
15.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 طلبه ای که کلی از مردم تایلند رو شیعه کرد! اسطوره های تبلیغ رو باید شناخت👌
بــنـــیاݩ مـــرصـــوص: علی اکبری: *📝چرا حاج قاسم وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید حسین یوسف الهی به خاک سپرده شود* *دریک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد* 1️⃣ *از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود* 2️⃣ *نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید* 3️⃣ *دائما ذکر خدا می گفت* 4️⃣ *قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود* 5️⃣ *هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود* 6️⃣ *چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت* 7️⃣ *خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت* 8️⃣ *روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود* 💥 *۴ داستان از شهید حسین یوسف الهی* *بسیار جذاب و شگفتی آور* حتمــــــــــــــا بخوانید👇👇 🔹 *شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.* 1️⃣ *همرزم شهید:* *حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.* *نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.* *وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی".* *با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.* *خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟* 2️⃣ *مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.* *وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!* *بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟* *امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!* 3️⃣ *برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم.* *نمی‌دانستیم کجا برویم.* *جوانی جلو آمد و گفت:* *شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!* *جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند.* *برو آنها را بیاور اینجا!* *وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند.* *اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟* *لبخندی زد و گفت:* *چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!* *محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!* 4️⃣ *همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.* *محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.* *حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود.* *امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم.* *صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود.* *گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟* *گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!* *حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.* *با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟* *گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟* *اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.* *اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم.* *پرسیدم: چه طور؟!* *گفت: شهید شده اند*. *جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.* *من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.* *وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!* 🌴 *شما هم منتشر کنید*🌴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دوربین مخفی و ایجاد یک حس خوب 😌 ⭕️ حالا فرق مردم ایران با مردم غرب را بفهمید!
29.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌یک‌باربرای همیشه؛ پاسخ به شبهه‌ای مهم 🎥 | آیا پس از انقلاب افزایش پیدا کرده است؟ ⁉️ مردم زمان پهلوی غالبا تر بودند یا در جمهوری اسلامی؟! ⁉️ مردم زمان پهلوی مقیدتر به ادای و بودند یا در جمهوری اسلامی؟! ⁉️ زمان پهلوی بیشتر بود یا در جمهوری اسلامی؟! ⁉️ تعداد در 20 سال اخیر چه تغییری کرده است؟! ⁉️ آیا استقبال و شرکت در اوایل انقلاب بیشتر بود یا الان؟! ⁉️ ملاک واقعی برای سنجش مردم چیست؟! ⁉️ چقدر برای افزایش معنویت جامعه تلاش کرد؟! جمهوری اسلامی چطور؟! ⁉️ آیا میدانید مناسبت ها در دوره پهلوی بر چه مبنی تعیین می شد؟! _______________________ 🔰 برشی از سخنرانی نویسنده کتاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😐بابا اون دین عرباست ما آریایی هستیم! 🔅جواب به چند شبهه سلطنت‌گرا ها در قالب انیمیشنی زیبا! @sirekhooban19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ رئیس جمهور: برای سه دهک اول به ازای هر نفر ۴۰۰ هزار تومان تعلق پیدا می‌کند. برای دهک‌های چهارم تا نهم هم به ازای هر نفر ۳۰۰ هزار تومان تعلق می‌گیرد. قیمت نان، دارو و بنزین افزایش پیدا نمی‌کند. یارانه ۳۰۰ و ۴۰۰ هزار تومانی تا ۲ ماه به‌صورت نقدی پرداخت می‌شود تا زیرساخت‌های کالابرگ آماده شود. •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
28.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😱کدوم رو شناختی؟ حجاب در اروپا چگونه بود؟ •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
در مکتب امام حسین علیه السلام ممکن است زمانی حتی آب هم برای خوردن نداشته باشیم🙃💚