واقعا تاسفه
خیلی نامردی و بی غیرتیه که به طفل صغیری که تنها پناهش شمایین حس ناامنی بدین
خدا رحم کنه به آدمایی که امانتدار خدا نیستند.
آبجی و دخترخالهام درحالیکه حتی شوهر هم ندارند، به این فکر میکنن که بچههاشونو آخر هفته ببرن اسکی
#لعل
چه میدانم، شاید یک روزی، وقتی فکر گناهی به سرم زد و بزاق دهان آن جنِ مادرِ جن بر سر شانهام میچکید، بتوانم این صحنهی مشمئزکننده را نظاره کنم.
یا مثل شاگرد شیخ انصاری ببینم که خلقالله چطور پشت سر این مطرودِ نفرتانگیز ریسه شدند و حواسشان نیست که در دلشان به جای حبلالمتین، ریسمان چرکین شهوت و گناه تنیده شده است و آنچنان در گل فرو رفتند که مانند موجودی چهارپا در ترکیبی از آب و خاک دست و پا میزنند.
یا فرض کنید، کرم پلویی که ماحصل لحظه به لحظهی چرتزدن پای مانیتور سرکار را با گوشت خواهر و برادر مومنم بر سر سفره بخورم و از غیبت کردن لذت ببرم.
از آن طرف، در حالی که از فصاحت، بلاغت و صراحت لهجهی خودم خرسندم، ببینم که چطور جگر طرف مقابل را مثل هند به دندان کشیدهام و با حرفم به جانش آتش انداختم.
یا موقع روضه و سخنرانی که برای لحن و حال و هوایم تره خرد میکنم، قر و قمیش شیطان را درحالیکه لخت و عور بین جمعیت برای خوشرقصی من کف میزند، ببینم.
کاش ببینم، اما ندیده میگویم: این روزمرهی چرک که بوی سگ مرده میدهد، برای امامی که قیافهی «شتر، گاو، پلنگ» من را هر روز تماشا میکند، اصلاً جذاب نیست.
@laal_del