2_5229203054603020195.mp3
11.25M
این روضه هیچ وقت تکراری نمیشه:)💔
پیشنهادِ دانلود
#فاطمیه
@Heydar_ali_moola
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بازشدن درب خانه حضرت زهرا (س) برای اولین بار
دراین فیلم به درخواست رییس جمهور چچن، درب خانه حضرت زهرا (س) به دست سعودیها گشوده میشود و رمضان احمدوویچ قدیروف،جلوی چشم وهابیها، خاک کف خانه بی بی را میبوسد و به در و دیوار آن تبرک میجوید...
داخل بیت حضرت زهرا (س) را تماشا کنید
https://t.me/hamyar_moshaver3
صداقت _ عدالت
https://eitaa.com/entekab12
دعوت به عضویت☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک افسر پلیس اسرائیلی روز شنبه در جریان تظاهرات در مقابل سفارت آمریکا در بیت المقدس یک کودک فلسطینی را خفه کرد و این پسر بیگناه حتی قبل از مرگش شهادتین را گفت.
علیرغم تلاشهای متعدد گروهها برای آپلود این ویدئو در یوتیوب، به صورت سیستمی از گوگل، فیسبوک و یوتیوب حذف شده است. لطفا این ویدئو را برای افشای جنایات صهیونیستها و آمریکاییهای جنایتکار منتشر کنید تا به دست همه رسانهها برسد. که خداوند به خاطر آنچه سزاوارشان هست لعنتشان کرده است.
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
سلام علیکم روضه جانسوزیست.. امشب حضرت امیر علیه السلام چه حالی دارد سری به منزل حضرت بزنیم با پای خیال.. شام غریب بی بی دوعالم یتیمان خانوم چه حالی دارند امشب؟! آیا میتونیم درک کنیم؟! نه والله نه والله کسی مظلومیت اول مظلوم عالم را درک کند غیرت الله باشی زن حامله ات ر جلو ت بزنن ومامگر به سکوت باشی.. اسدالله باشی وزبسمان در گردنت بیندازن... آنچه شیخ جعفر مجتهدی عارف واصل دید بحال جان دادن افتاد.. آیا ما اصلی درکی از شدت این مصیبت داریم؟!! نه والله... یاعلی ع مدد ی یاعلی کاش میتونستیم به ذکر یاعلی مدد بگیریم وبه مدد وباری حضرت امیر برویم.... یاعلی مدد. فدای مظلومیت در فاطمیه باید بحال حضرت امیر علیه السلام خون گریه کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا صاحب الزمان✋🏻
به احترام غم مادرت،بیا "مهدی"
به قدرعمرکم مادرت، بیا"مهدی"...
به چادری که شده پرچم عزاداری
به پرچم علم مادرت، بیا"مهدی"...
برثاااااااانیه ظهورمهدی صلوات
أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
⭕️اعمال قبل از خواب⭕️
💠 داستانی آموزنده از حضرت زهرا سلام الله علیها
🌷◁ حضرت فاطمه (س) تعريف می ڪنند ڪه شبی به بستر رفته بودم تا بخوابم پيامبر صدايم ڪرد فرمود تا چهار ڪار انجام نداده ای نخواب:
①قران را ختم ڪن .
②مومنان را از خودت خوشنود و راضی ڪن .
③ حج و عمره به جای بياور .
④پيامبران را شفيع خودت ڪن
و بعد بخواب .
🌷◁ آنگاه به نماز ايستاد. من صبر ڪردم تا نماز پدر تمام شود و گفتم ای رسول خدا چهار ڪار برايم مشخص ڪرده ايد ڪه توان انجام آنها را ندارم .پيامبر فرمود:
❶سه مرتبه قل هو الله بخوان مثل اين است ڪه قرآن را ختم ڪرده ای .
❷ برای مومنان آمرزش بخواه تا همگی آنان را خوشنود ڪنی .
❸با فرستادن صلوات من و ديگر پيامبران شفيع تو خواهيم شد .
❹ با گفتن ذکرسبحان الله ،الحمدالله ،لا اله الا الله و الله اکبر مثل اينڪه حج و عمره به جای آورده ای .
🌹 خواندن سوره تکاثر (از بین برنده عذاب قبر )👇🏻
💗 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم💗
🌸أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ ﴿١﴾
🌸حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿٢﴾
🌸کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٣﴾
🌸ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿٤﴾
🌸کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ ﴿٥﴾
🌸لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ﴿٦﴾
🌸ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ ﴿٧﴾
🌸ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ ﴿٨﴾✨
برثاااااااانیه ظهورمهدی صلوات
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌸🌸🌸❤️❤️🌸
#قصه_دلبری
#قسمت_چهلم
گاهی ناگهانی تصمیم میگرفت.
انگار میزد به سرش...
اگه از طرف محل کار مانعی نداشت بیهوا میرفتیم مشهد 😍
یادم است یک بار هنوز خانوادهام نیامده بودند تهران .
خانه خواهر شوهرم بودم ، که زنگ زد الان بلیط گرفتم بریم مشهد.
من هم ازخداخواسته کجا بهتر از مشهد😁
ولی راستش تا قبل از ازدواج هیچوقت مشهد این شکلی نرفته بودم.
ناگهان بدون رزرو هتل ..
ولی وقتی رفتم خوشم آمد.
اصلا انگار همه چیز دست خود امام بود ..
خودش همهچیز را خیلی بهتر از ما مدیریت می کرد.🙃
داخل صحن کفشهایش را در میآورد..
توجیهش این بود که وقتی حضرت موسی (ع) به وادی طور نزدیک میشد خدا بهشت گفت " فاخلع نعلیک "
صحن امام رضا را وادی طور میپنداشت.
وارد صحن که میشد بعد السلام و اذن دخول گوشه ای میایستاد و با امام رضا حرف میزد😢
جلوتر که میرفت محفل و روضه ای بود در گوشهای از حرم ، بین صحن گوهرشاد و جمهوری ..
که معروف بود به اتاق اشک ..
آن اتاق که با دو سه قالی سه در چهار فرش شده بود غلغله میشد 😍
نمیدانم چطور اینهمه آدم آن داخل جا میشدند و فقط آقایان را راه میدادند و میگفتند روضه خواص است.
اگر میخواستند به روضه برسند ، باید نماز شکسته ظهر و عصرشان را، با نماز حرام میخواندند اینطوری شاید جا میشدند.
از وقتی در باز میشد تا حاج محمود، (خادم آنجا ) در را میبست
شاید سه چهار دقیقه بیشتر طول نمیکشید ..
خیلیها پشت در میماندند.
کیپِ کیپ میشد و بنده خدا بهزور در را میبست..
چند دفعه کمی دورتر اشتیاق این جماعت را نظاره میکردم که چطور دوان دوان خودشان را میرسانند😁
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
❤️❤️🌸🌸🌸🌸
#قصه_دلبری
#قسمت_چهل_و_یکم
بهش گفتم چرا فقط مردا رو راه میدن منم میخوام بیام 😕
ظاهراً با حاج محمود سروسری داشت.
رفت و با او صحبت کرد.
نمیدانم چطور راضیش کرده بود :((میگفت تا آن موقع پای هیچ زنی به آنجا باز نشده ))
قرار شد زودتر از آقایان تا کسی متوجه نشده بروم داخل....
فردا ظهر طبق قرار رفتیم و وارد شدم..
اتاق روح داشت..
میخواستی همانجا بنشینی و زارزار گریه کنیم ، برای چه اش را نمیدانیم اما معنویت موج میزد😭
میگفتند چند سال ظهر تا ظهر در چوبی این اتاق باز می شود .
تعدادی میآیند روضه میخوانند و اشک میریزند و میروند
دوباره در قفل میشود تا فردا..
حتی حاج محمود همه را زودتر بیرون میکرد که فرصتی برای شوخی و شاید غیبت و تهمت و گناه پیش نیاید..
انتهای اتاق دری باز میشد که آنجا را آشپزخانه کرده بودند و به زور دونفره میایستادند پای سماور و بعد از روضه چای میدادند.
به نظرم همهکاره آن جا همان حاج محمود بود..
از من قول گرفت به هیچکس نگویم که آمدهام اینجا ..
در آشپزخانه پلههای آهنی بود که میرفت روی سقف اتاق.
شرط دیگری هم گذاشت نباید صدایت بیرون بیاید.
اگر هم خواستی گریه کنی یک چیز بگیر جلوی دهنت😢
بعد از روضه باید صبر میکردم همه بروند و خوب که آبها از آسیاب افتاد بیایم پایین..
اول تا آخر روضه آنجا نشستم و طبق قولی که داده بودم چادرم را گرفتم جلوی دهانم تا صدای گریه ام بیرون نرود.
آن پایین غوغا بود یه نفر روضه را شروع کرد .
بسمالله را که گفت صدای ناله بلند شد همین طور این روضه دستبهدست میچرخید..
یکی گوشهای از روضه قبل را میگرفت و ادامه میداد..
گاهی روضه در روضه میشد. تا آن موقع مجلسی به این شکل ندیده بودم .حتی حاج محمود در آشپزخانه همینطور که چای میریخت با جمع ،هم ناله بود 😭
نمیدانم به خاطر نفس روضهخوانهایش بود یا روح آن اتاق..
هیچ کجا چنین حالی را تجربه نکرده بودم!
توصیف نشدنی بود..!
هر چند دقیقه یک با روضه به اوج خود میرسید و صدای سیلیهایی که به صورتشان میزدند به گوشم میخورد..
پایین که آمدم به حاج محمود گفتم حالا که انقدر ساکت بودم اجازه بدین فردا هم بیام😢
بنده خدا سرش پایین بود ، مکثی کرد و گفت :((من هنوز خانم خودم رو نیاوردم اینجا ولی چه کنم ... باشه!))
باورم نمیشد قبول کند 😍
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
#گزارش_تصویری جلسه اردکان یزد
امشب، شب شهادت و فردا شب، شام شهادت در خدمت عزیزان اردکانی هستیم.
مکان: یزد ، اردکان ، خیابان امام خمینی (ره) میدان مادر، کانون قرآن اردکان
خواهران و برادران و کودکان
پس از دستگیری ریگی و برادرش عبدالحمید، باقیمانده آنها، گروهی را تحت عنوان جیش العدل (جیش الظلم) درست کردند و مشغول کارهای تروریستی شدند، این عزیزان هم توسط همین گروه تروریستی به شهادت رسیدند. فقط اینو بدانند کشوری که ریگی را دستگیر کرد، دستگیری نوچه های او برایش کاری ندارد.
✍ شیخ #فرهاد_فتحی /