مجموعه اشعار خادم زینب س
با سلام لطفا در صورت استفاده از این شعر ، فایل اجرا و ضبط مجلس رو به ایدی زیر ارسال فرمایید باتشکر
با سلام و عرض تسلیت ایام فاطمیه سلام الله علیها(با توجه به استقبالی که از این نوحه حماسی شد ، دو نفر از دوستان درخواست کردن یمقدار روضش کمتر بشه و یه فراز جایگزین اضافه شد اگر دوستان خواستن استفاده کنن ان شالله)
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻شما چند روزِ دیگه از دنیا میرید؟
این داستان با همه چیزهایی که تا الان شنیدید، فرق میکنه!
+ دلم میخواد هر روز که بیدار میشم، اول این کلیپ رو ببینم و بعد روزم رو شروع کنم..❤️🍃
┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
https://eitaa.com/joinchat/3915841770Cad883f71d9
#آجرک_الله_یا_بقیت_الله
#پست_ویژه
#روضه_سنگین 😭😭
اشکِ تو داغَمو تکثیر میکنه نرو
این کوچه ما رو باهم پیر میکنه
تو موهای حسن تاثیر میکنه نرو
اینکوچه مارو باهم پیر میکنه
هر لحظه صورتت تغییر میکنه گلم
این کوچه مارو باهم پیر میکنه
از زندگی عَلی رو سیر میکنه گلم
این کوچه مارو باهم پیر میکنه
بارون تو چشماتُ ، دریا تو چشمامه
لرزِ رو دستاتُ ، لرزه تو پاهامه
با هر آهِت زهرا ، قلب من میلرزه
از فکر رفتنت ، میمیرم هر لحظه
بند دوم
در میزنم ولی بارِ اولیه که
توو وا کردنِ در تاخیر میکنی
میدونم (که) دیگه مشکله راه رفتنِ تو
چند روزیه که خیلی دیر میکنی
خونه رو داری جمع و جور میکنی گلم
مثلِ کسی که داره میره سفر
زحمت نکش توو این لحظه های اخری
توی جوونی هستی دست به کمر
لاغر شدی چقد ، میسوزی توی تب
مادری کن امشب ، بیشتر واسه زینب
رو میگیری زهرا ، از حیدرِ تنها
چی اوُردن سرت ، واویلا واویلا
بند سوم
هذا فراقُ بینیُ بینک نگو گلم
لرز صدات علی رو پیر میکنه
چند روزیه زبون تو از شدت درد
گاهی میون صحبت گیر میکنه
پاشو صفای خونه ی من خنده ی توعه
زخمای کهنه رو ترمیم میکنیم
پاشو گلم دوباره مثل گذشته ها
کارای خونه رو تقسیم میکنیم
طعم نونِ اسماء ، مثل نونِ تو نیست
هیشکی جز فاطمه ، خانومِ خونه نیست
میشنوی خواهشِ ، فاتحِ خیبرو
خانومم حیدرو ، تنها نزار نرو
#خادم_زینب
#واحدشلاقی
#واحد_سنگین_فاطمیه
#روضه_سنگین
#فاطمیه
بسم الله
بند١
چقد خوبه که مادر، همش هستی کنارم
گره خورده به کار من ولی غصه ندارم
یه کاری کن عزیزم که خیلی بیقرارم
دلم خیلی گرفته آخه جز تو کیو دارم؟!
نوکر خوبی نبودم
این و خودم خوب میدونم
میخوام دُرُس شم اما
چااره چیه؟! خودت بگو
خودت بگو...
دوباره دستام و بگیر
قلبم و بگیر نشونه
من و دوباره زنده کن
با نگاهِ مادرونه
دستم و بگیر که اومدم خستم از تموم دنیا
از درِ خونه ت ردم نکن، یا حضرت زهرا(س)
بند٢
دوباره بیقرارم، غم ِ دل بی حسابه
دوباره فاطمیه اومد و حالم خرابه
میونِ روضهٔ تو، ببین چشمام پُرآبه
آخه داغت سوزونده قلبمو از بسکه نابه
پرچم مشکی و زدم
گریه کنون توو کوچه مون
کوچه سوزونده مادر
قلبم و... از غمت بگو
غمت بگو...
بگو که فکر و ذکر تو
تنهااییِ ولی بود
به خدا که قلبت زخمی از
داغ ِ غربتِ علی(ع) بود
بغض ِ زینبت(س) وقتی سرش به رویِ زانو بود
خیلی بدتر و کاری تر از، زخمای بازو بود
بند٣
یه چند روزه که دستام، دیگه بالا نمیاد
علی(ع) پامیشه میشینه میگه ای دادِ بیداد
به اشکای حسینِم(ع)، نگاهم تا که افتاد
آروم گفتم خدایِ من سرِ بچه م چی میاد؟!
نیمه شبا خواب می بینم
لحظهٔ جون دادنش و
با خنجر کُند قاتل
سر می بُره حسینم و😭
حسینم و... 😭
دلم براش شور میزنه
سخته چشم ازش بگیرم
نفسش تا زیرِ نیزه ها
کم میشه منم می میرم
خاکِ تشنهٔ کرب و بلا، پُر می شه از خونش
با سنگ و چوب میزَنَنِش، ماادر به قربونش
#خادم_الزهرا
#أللهم_صل_علی_محمدوآل_محمدوعجل_فرجهم
#بالحسین_ع_إلهي_العفو 🤲
#أللهم_ٱرزقنا_شهادت 🤲
#زمینه_روضه_ای_فاطمیه
بسم الله
بند١
وای از دیوار و در
لعنتِ خدا به آتیش ِ شعله ور
مادر افتاده بازم توو دردسر
وای از دیوار و در
واسش دلشوره داشت
دستای لرزونش و هی روو هم میذاشت
علی(ع)چشماش و از زهرا(س) برنداشت
واسش دلشوره داشت
(چل نفر بی حیا
حرف ناروا میزدن
قلبش کنده میشد حسن ع ) ٢
بند٢
آه از مسمارِ داغ
رفت تویِ پهلوش، وای از این اتفاق
غم نداریم بیشتر از این غم سراغ
آه از مسمارِ داغ
وای فضه می دوید
خورد زمین زهرا(س)رنگ از چهره ش پرید
پشتِ در محسن جون داد و شد شهید
وای فضه می دوید
(درِ این خونه رو
کاش نامرد نمیزد لگد
زهرا(س) ضربه خورد خیلی بد
زهرا(س) ضربه خورد خیلی بد) ٢
بند٣
وای از کرب و بلا
از حسین(ع)تشنه-لب زیرِ نیزه ها
از تنی که چیدنش تویِ بوریا
وای از کرب و بلا
آه از گودالِ خون
آسمون شد از این ماتم روضه خون
ذوالجناح اومد با زینِ واژگون
آه از گودالِ خون
(دم مغرب شد و
کارم اشکِ پیوسته شد
دستِ زینب(س) بسته شد
دستِ زینب(س) بسته شد) ٢
بند۴
ای... وای از شهر شام
میزدن با کینه سنگ از روو پشت بام
کاروان مونده معطل توو ازدحام
ای... وای از شهر شام
آه از بزم شراب
چوب خیزران به لب میخورد و رباب(س)-
-سر و توو بغل گرفت با حالِ خراب
آه از بزم شراب
وای از تشتِ طلا
سرِ بابا رو رقیه(س) دید بیهوا
چه کنه آخه بااین رگهای رها؟!
وای از تشتِ طلا
(لب کوچیکش و
روو لبهایِ بابا گذاشت
دق کرد و دیگه جون نداشت
دق کرد و دیگه جون نداشت) ٢
#خادم_الزهرا
#أللهم_صل_علی_محمدوآل_محمدوعجل_فرجهم
#بفاطمة_س_إلهی_العفو
#بالحسین_ع_إلهي_العفو
#دخیلک_یا_رقیه_س