eitaa logo
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
9.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
4هزار ویدیو
360 فایل
مطالب امام زمانی، چله ها و راه های ترک گناه، مسائل مربوط به نماز و تعقیبات نماز، اعمال ماه های قمری 🌱همه فقط و فقط به نیت تعجیل در فرج و خوشنودی قلب نازنین آقا امام زمان عج الله 🌱 مدیریت کانال👈 @mahdie70 ادمین تبلیغات👈 @mahdieh_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
06_Porsesh_Pasokh_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
18.38M
جلسه پرسش و پاسخ، بخش ششم: 🔸خداوند از میهمانش پذیرایی میکند هر چند ناصبی باشد. 🔸درقضایایی که چند متغیر دارد، نمی توان حکم کلی داد. 🔸طوری باش که خدا دوست دارد. 🔸خدا همه را می بخشد به جز معاندین 🔸به معنا توجه کن نه صورت. 🔸شیطان انسان را هنگام گوش دادن به موسیقی، تهییج می کند. 🔸خودت را از مرکز رحمت دور نکن 🔸القائات شیطان در حوزه خیال است. 🔸لحظه به لحظه به ظهور نزدیک می شویم. 🔸ظهور مساوی است با مرگ شیطان 🔸تلاش مذبوحانه شیطان برای ماندن 🔸راه نفوذ شیطان را ببند. 🔸تکیه ات بر روی استدلال و بدیهیات باشد. 🔸ملائکه را در همه زندگی و جریانات دیدم. 🔸اجنه مومن اسباب را جور و ناجور می کنند. 🔸بعضی از اجنه، از مقربین اند. 🔸کافی است در راه خدا گام برداری، زمین و زمان به خدمتت در می آیند. 🔸اجنه مسئول امنیت زوار امام حسین ع 🔸دانه های برنجی که آرزو داشتند خوراک زائر امام حسین شوند. 🔸اربعین که تمام می شد، ناله موجودات بلند می شد. 🔸ایرانی ها به برکت ولایت امیرالمومنین (ع) می درخشیدند. 🔸مهمانان عزیز اباعبدلله (ع) 🔸مسئولیت ایرانی ها
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
🌸🍃🌸🍃 #زندگينامه_شيطان #قسمت_اول شیطان که بود و چگونه به محفل فرشتگان و آسمان راه یافت؟ نام اصلی
🌸🍃🌸🍃 به خاطر عبادتهای زیاد حارث در درگاه خداوند بود که به او مقامی عطا شد همانند فرشتگان و تا جائی بالا رفت که در زمره فرشتگان قرار گرفت. او از این جایگاه به قدری احساس غرور و خود بزرگ بینی میکرد که با خود فکر میکرد: اگر یک روز جایگاه من را به کسی دیگر واگذار کنند من از او اطاعت نمیکنم. در روایت آمده که این امتیاز و افتخار بخاطر آن به او رسید که شش هزار سال خداوند تبارک و تعالی را عبادت و بندگی کرده بود . ابلیس از جنس فرشتگان نبود اما فرشتگان او را فرشته میدانستند و  نمیدانستند او از جنس آنها نیست، ولى خداوند متعال میدانست که چنین نیست. این جریان ادامه یافت تا در جریان سجده بر آدم، راز پنهان ابلیس آشکار گشت. روزی ملائکه در لوح دیدند که به زودی یکی از مقربان درگاه الهی به نفرین ابدی گرفتار خواهد شد... پس از حارث با اصرار خواستند که آنها را دعا کند که هیچ یک از ایشان به این بلا مبتلا نشود. وی در جواب گفت: این قضیه به من و شما مربوط نیست. ملائکه باز اصرار کردند. او نیز دعا کرد و گفت: خدایا! ایشان را ایمن گردان، ولی خودش را به سبب غروری که داشت، فراموش کرد. روزی وی دید بر در بهشت نوشته‌اند: « نزد ما بنده‌ای است که او را به انواع نعمتها، گرامی می‌داشتیم. اما اگر او را به کاری واداریم، سرپیچی می‌کند و به لعنت ابدی گرفتار خواهد شد.» حارث سالها او را لعن می‌کرد ولی نمی‌دانست که در حقیقت دارد خود را لعن می کند! حارث سالها در آن مدت هر جا سجده اى مى کرد و سر بر مى داشت در آن جا نوشته شده بود: لعنه اله على ابلیس - چون اسمش عزازیل بود - نمى دانست که خودش است . وی روزی دید در لوح نوشته است: « اعوذ بالله من الشیطان الرجیم» پرسید: خدایا! این ملعون رانده شده کیست؟ خدای تعالی فرمود: بنده‌ای است که او را به انواع نعمتها مخصوص می‌گرداندم ولی نافرمانی‌ام خواهد کرد و خوار و بدبخت خواهد شد. گفت: او را به من معرفی نما تا هلاکش کنم. فرمود: زود است او را بشناسی. هنوز او تمرد و سرکشی نکرده است، تا مستوجب مجازات باشد. شیطان در میان فرشتگان مشغول عبادت بود تا وقتى که خداوند اراده فرمود براى خود در زمین جانشین خلق فرماید. به ملائکه خطاب نمود که من مى خواهم خلیفه اى در زمین قرار دهم و آنان را از مقصود خود آگاه نمود. در این هنگام ابلیس به وسط زمین آمد و فریاد زد که :اى زمین ! من آمده ام تو را نصیحت کنم ! خداوند اراده کرده از تو پدیده اى به وجود آورد که برترین خلایق باشد و من مى ترسم که خدا را معصیت کند و داخل آتش شود (و در نتیجه تو داخل آتش شوى و بسوزى ) وقتى ملائکه مقرب آمدند از تو خاک بردارند آنها را به خداى بزرگ قسم بده از تو خاک برندارند... ... ١ص١٦٣ ٢٩_٣٠ ٢ 🌤 𝐣𝐨𝐢𝐧↴ 🆔 @labeik_mahdyjan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ان شاء الله بعد از مجموعه مجموعه در کانال بارگزاری می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍آیت الله بهجت: یاد مرگ هوا و هوس را ریشه کن میکند. آن چیزی که میتواند همه هوا و هوس را یکجا ریشه کن کند و انسان را به تزکیه و تهذیب نفس برساند، یاد است. 💠امیرالمؤمنین عليه السلام 🔺أَبْلَغُ ماتَسْتَدِرُّ بِهِ الرَّحْمَةَ أَنْ تُضْمِرَ لِجَميعِ النّاسِ الرَّحْمَةَ؛ 🔰مؤثّرترين وسيله جلب رحمت خدا اين است كه خيرخواه همه مردم باشى. 📙غررالحكم، ح 3353
⁉️در روحت یک بررسی بکن، جای خلوت بنشین ببین چقدر مرض روحی داری.؟ ⚠️کسی که حسود است، بی‌ایمان از دنیا می‌رود. ⚠️کسی که متکبر است، خداوند متعال می‌فرماید به عزتم قسم نمی‌گذارم بوی بهشت را که از هفتاد سال راه به مشام می‌رسد، بفهمد و حس کند. ⚠️کسی که خودخواه، بخیل و تنگ‌نظر است، نمام است و غیبت می‌کند. همه‌ی اینها را بروید بررسی کنید. ٧۵ صفت رذیله است. ما به چندتا مبتلا هستیم؟ ⚠️یک صفت، انسان را بیچاره می‌کند؛ همان‌طور که شیطان را بیچاره کرد. 💯امراض از امراض جسمی خطرناک‌تر است. باید از آنها ترسید. 🌹استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
📚حکایت بسیار زیبا و آموزنده؛ عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! كه ناگهان نفهميدم چه شد... إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد. 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا