eitaa logo
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
10.3هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
4هزار ویدیو
362 فایل
مطالب امام زمانی، چله ها و راه های ترک گناه، مسائل مربوط به نماز و تعقیبات نماز، اعمال ماه های قمری 🌱همه فقط و فقط به نیت تعجیل در فرج و خوشنودی قلب نازنین آقا امام زمان عج الله 🌱 مدیریت کانال👈 @mahdie70 ادمین تبلیغات👈 @mahdieh_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
اسامی شرکت کننده در هردو چله (سوره یس و زیارت آل یاسین ) و ثبت در دفتر حرم خانم حضرت معصومه سلام الله علیها
این اسامی هنوز ادامه داره👆👆
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟🥀✧|بِـسـْمِ‌رَبِّ‌اݪـشـہـدا|✧🥀🌟 🌸°•|هـِـــدیہ بِہ مَہدےِ فاطِمه عج بہ نیت سلامتے و ظهور🍃³¹³|•°↴ 🌸°•|امروز متوسل مےشویم بہ شهید محمدحسین یوسف اللهی 🌸°•بہ نیت تعجیل در فرج مولا و حاجت روایے همہ اعضاء شرڪت ڪنندگان در این چلہ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❀🦋✨🌺🍃❃࿐ ⏳روز4⃣چـــــلہ 📿مـ100ـــرتبہ ذڪــــــر 👇🏻 ✺《الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وعجل فرجهم》✺ https://eitaa.com/joinchat/3106668757Cd87e387160
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید"محمد حسین یوسف‌ الهی"🌹 ⏹شهید محمد حسین یوسف الهی که شهید سپهبد قاسم سلیمانی در خاطرات خود از وی یاد کرده است و در وصیتش آمده است که در کنار وی دفن شود، متولد سال ۱۳۴۰ در شهر کرمان بود. 🔵همرزمان این شهید بزرگوار می‌گویند؛ حسین از عرفای جبهه بود و زیبا‌ترین نماز شب را می‌خواند، ولی کسی او را نمی‌دید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهام‌هایی که به او می‌شد، حل می‌کرد به مرحله یقین رسیده بود و پرده‌های حجاب را کنار زده بود. شهید
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار شهید 🥀دفاع مقدس، دوست وهمرزم و همشهری سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی🥀،محمد حسین یوسف الهی🥀قائم مقام فرمانده واحد اطلاعات و عملیات لشگر ۴۱ کرمان درتاریخ ۱۳۳۹/۱۲/۲۶ در شهر کرمان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. شهید🥀 ۲۵ ساله و مجرد. پدرایشان 🥀فرهنگی بود و در آموزش و پرورش شاغل بودند. محیط خانواده شان کاملا فرهنگی بود و همه بچه ها از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند. علاقه زیاد و ارتباط عمیقی با نهج البلاغه نیز ریشه در همین دوران دارد. در روزهای انقلاب دبیرستانی بودو حضوری فعال در عرصه سیاست داشت و یکی از عاملان حرکت‌های دانش آموزان در شهر کرمان بود. در آغاز جنگ عراق علیه ایران در لشکر ۴۱ ثارالله واحد اطلاعات و عملیات به فعالیت خود ادامه داد و بعدها به عنوان جانشین فرمانده این واحد انتخاب شد در طول جنگ پنج مرتبه به سختی مجروح شدو بالاخره آخرین بار در عملیات والفجر هشت به دلیل مصدومیت حاصل از بمبهای شیمیایی در بیست و هفتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در بیمارستان لبافی نژاد تهران به شهادت🥀 رسید.
به روایت از چهار نفر از هم‌رزمان شهید حسین یوسف الهی🥀(حمید شفیعی، علی نجیب زاده، مرتضی حاج‌باقری و ابراهیم پس‌دست): در سال ۱۳۶۲ بعد از عملیات خیبر، «لشکر ثارالله» 🥀در محور «شلمچه» مستقر شد. بین مواضع رزمندگان اسلام و دشمن حدود چهار کیلومتر آب فاصله بود و رزمندگان برای شناسایی مواضع دشمن می‌بایست از آن عبور می‌کردند. یک شب که با موسایی‌پور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آن‌ها از ما جدا شدند و جلو رفتند. مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناسایی‌شان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برای‌شان اتفاقی افتاده است. با قایق جلو رفتیم، هر چه گشتیم اثری از آن‌ها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردن‌شان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آن‌ها عقب برگشتیم. «حسین یوسف‌اللهی»🥀 با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد. شهادت🥀 بچه‌ها یک مصیبت بود و اسارت‌شان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچه‌ها لو می رفت و دیگر امکان عملیات نبود. حسین 🥀سعی کرد هر طور شده خبری از بچه ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم. حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» 🥀فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت حاج قاسم،🥀 هم خودش را رساند و با حسین🥀 داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین🥀 را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟ گفت: حاجی می‌گوید🥀 چون بچه‌ها لباس غواصی داشته‌اند، احتمال اسارت‌شان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم. پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من الان به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاجی 🥀ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم و فردا می‌گویم برای آن‌ها چه اتفاقی افتاده است. بعد از این که حاج قاسم 🥀رفت، باز بچه‌ها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند، ولی فایده‌ای نداشت. صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین🥀 را دیدم . با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم و هم صادقی را. پرسیدم: کجا هستند؟ گفت: جایی نیستند. دیشب آن‌ها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او. بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانی‌تر بود. می‌دانی چرا؟ گفتم: نه. گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمی‌شد. ولی حسین این‌طور نبود. نماز شب می‌خواند، ولی اگر خسته بود نمی‌خواند. دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود. بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی ها ما را نگرفته اند. ما برمی‌گردیم. پرسیدم: اگر اسیر نشده‌اند چطور برمی‌گردند؟ گفت: احتمالا شهید 🥀شده‌اند و جنازه های شان را آب می‌آورد. پرسیدم: حالا کی می‌آیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزدهم.
قبر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید محمدحسین یوسف الهی در کنار هم