فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ این ۱۰۰ ثانیه را از آقا بشنوید تا دلتان قرص شود
👈 این بساط شرارت جمع خواهد شد بدون شک،اونوقت ملت ایران با نیروی بیشتر،با روحیه تازه تر در میدان به پیشرفت ادامه خواهد داد.
الحمدالله علی هذه النعمه 🤲
#لبیک_یا_خامنه_ای
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرارِعاشقی🌸
¦ #دعایفرجبرایتعجیلدرظهورامامزمان(عج)🌸✨
••🌸بِســمِاللهِاْلـرَحمٰـنِاْلـرَحیـمْ🌸••
🌿••اِلهیعَظُمَالْبَلاءُوَبَرِحَالْخَفاءُوَانْکَشَفَالْغِطاءُ وَانْقَطَعَالرَّجاءُوَضاقَتِالاْرْضُوَمُنِعَتِالسَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُوَاِلَیْکَالْمُشْتَکیوَعَلَیْکَالْمُعَوَّلُفِیالشِّدَِّةِ وَالرَّخاءِاَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَالِمُحَمَّدٍاُولِیالاْمْرِ الَّذینَفَرَضْتَعَلَیْناطاعَتَهُمْوَعَرَّفْتَنابِذلِکَمَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْعَنّابِحَقِّهِمْفَرَجاًعاجِلاًقَریباًکَلَمحِالْبَصَرِاَوْهُوَ اَقْرَبُیامُحَمَّدُیاعَلِیُّیاعَلِیُّیامُحَمَّدُاِکْفِیانیفَاِنَّکُما کافِیانِوَانْصُرانیفَاِنَّکُماناصِرانِیامَوْلانایاصاحِبَ الزَّمانِاَلْغَوْثَاَلْغَوْثَاَلْغَوْثَاَدْرِکْنیاَدْرِکْنیاَدْرِکْنی السّاعَةِالسّاعَةِالسّاعَةِالْعَجَلَالْعَجَلَالْعَجَلَیااَرْحَمَ الرّاحِمینبِحَقِّمُحَمَّدٍوَآلِهِالطّاهِرینَــ••🌿
¦ #دُعـاۍسَلامَتۍامـامزَمـان(عج)✨🌸••
••🌸بِســمِاللهِاْلـرَحمٰـنِاْلـرَحیـمْ🌸••
🌿••"اللَّهُمَّکُنْ لِوَلِیِّکَالحُجَّةِبنِالحَسَن،صَلَواتُکَعلَیهِو عَلیآبائِهِ،فِیهَذِهِالسَّاعَةِوَفِیکُلِّسَاعةٍ،وَلِیّاًوَحَافِظاً وَقَائِداًوَنَاصِراًوَدَلِیلًاوَعَیْناً،حَتَّیتُسْکِنَهُاَرْضَکَطَوْعاًوَ تُمَتِّعَهُفِیهَاطَوِیلا"🌿••
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیّکَالفَرَج🤲🏻🌸¦••
لبیک یاحسین🏴لبیک یامهدی🚩
داستان قرآنی✨ حضرت یوسف🌹 قسمت اول☘️ به آيات قرآن درباره اين زيباترين قصه دقت نمائيد: «يوسف
داستان قرآنی✨
حضرت یوسف🌹
قسمت دوم☘️
برادرانش یوسف را فروختند...
یوسف سراز مصر درآورد،
و عزیز مصر او را خرید،
یوسف بزرگ شد.
زني كه يوسف در خانهاش بود از يوسف خواست کنار اوباشد...
.لذا درها را ببستو گفت:من آماده ام باتو باشم!
يوسف گفت:پناه برخدایي كه پروردگار من است واوست كه مرا گرامي داشت.حقيقتا ستمكاران رستگار نمي شوند،ازجانب پروردگار ندا رسید که به سمت درهای بسته بدو...
زن نیز بدنبال يوسفآمد و او هم اگر به خدا يقين نداشت بدنبال زن ميرفت.ولي ما اين چنين بديوفحشاء را از او دور ميكنيم كه او از بندگان مخلص ما است.
آن دو بطرف در حركتكردند(زن بدنبال يوسف) و زن پيراهن يوسف را از پشت دريد.ناگاه شوهرش رسيدوزن گفت:سزاي كسي كه به زن تو نظر بد كند جز زندان شدن يا شكنجهاست؟
يوسف گفت:او از من درخواست داشت. عزیز مصر شاهدی از یوسف خواست، اون نیز یکی از فاميلهاي زن که کودکی بود که سخن گفتن بلد نبود به اذن خداوند شهادت داد...
گفت اگر لباسيوسف از جلو پاره شده باشد زن راستگوست واگر از پشت پاره شده باشد زندروغگو ويوسف راستگوست.
شوهر زن چون ديد كه پيراهن يوسف از پشت پارهشده است به زنش گفت:اين از مكر شما زنان است كه مكر شما زنان بزرگ است!
اييوسف!او را ببخش.اي زن!چون تو خطاكار هستي از گناهت عذرخواهي كن!»
✍🏻ادامه داستان فردا در قسمت بعدی...
🔹با منتشرڪردن پیامها ↯با لینک↯ درثواب آنها شریڪ شوید🔹
@labeik_mahdyjan
📘#داستانهایبحارالانوار
💠تاجی بر سر سلمان فارسی
🔹عبد الله بن عباس، عموزاده و صحابه امیرالمومنین علی (علیه السلام) نقل میکند:
سلمان فارسی را در خواب دیدم و از او پرسیدم:
تو سلمان هستی؟ گفت: آری.
پرسیدم: تو همان آزادهی رسول خدا نیستی؟
گفت: چرا من همانم.
🔹در این وقت دیدم بر سر او تاجی از یاقوت است و لباسهای زیبا و زیورها بر تن دارد.
به او گفتم:
ای سلمان! این مقام و منزلت نیکویی است که خداوند به تو عنایت کرده؟
گفت: آری.
گفتم: در بهشت پس از ایمان به خدا و پیامبر او، چه چیز را برتر از چیزهای دیگر دیدی؟
🔹در جواب گفت:
در بهشت پس از ایمان به خدا و پیامبر او (صلی الله علیه و آله و سلم) برترین چیزها دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام و پیروی از او است و برتر از آن چیزی نیست.
📚 بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۴۱.
✿✵✰ هـر شــ🌙ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
مردی در بصره سالها در بستر بیماری بود
به طوری که زخم بستر گرفته بود
و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه
درمان خود کند همیشه دست به دعا داشت
روزی عالمی نزد او آمد و گفت:
میدانی که شفا نخواهی یافت
آیا برای مرگ حاضری؟
گفت: به خدا قسم حاضرم
داستان مرد بیمار به این طریق بود که
در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند:
دوای این بیماری آب لیمو است
این مرد تنها آب لیمو فروش شهر بود
که آب لیمو را نصفه با آب قاطی میکرد
و میفروخت
چون مشتری زیاد شد کل بطری را آب
ریخته و چند قطرهای آب لیمو میریخت
تا بوی لیمو دهد
مردی چنین دید و گفت:
من مجبور بودم بخرم تا نمیرم
ولی دعا میکنم زندگی تو بر باد برود
چنانچه زندگی مردم را بر باد میدهی
و خونشان را در شیشه میکنی
عالم گفت: از پول حرام مردم
نصف بصره را خریدی و حالا ده سال است
برای درمان و علاج خود آنها را میفروشی
میدانی از آن همه مال حرام چه مانده؟
دو کاسه آن دو را هم تا نفروشی
و از دست ندهی نخواهی مرد
و زجرکش خواهی شد
پس مالت را بده بفروشند تا مرگت فرا رسد
پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش
چون مال حرام ماندنی نیست
چون پسر کاسهها را فروخت پدر جان داد
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°