eitaa logo
🌍لبیک یا مهدی عج🌏
1.7هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
10هزار ویدیو
21 فایل
سلام برمهدی موعود‌(عج)،ودرود برشما منتظران ظهور🙏 خوش آمدید 🌹🌹🌹 ارتباط با ادمین : @rezazadeh_joybari تبلیغات: @tablighatch
مشاهده در ایتا
دانلود
11.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام زمان تو روضه بخوان از آن غم هجران نمانده توان
‏فیلم از طرف ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید زنده جانبازسیدعلی اصغرصائمی😭😭😭😭😭😭😭شرمنده ایم😔😔😔🥺🥺 🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d 🌍لبیک یامهدی (عج)🌎 🌸https://eitaa.com/joinchat/3584884837Cf464d3f021
🔥🔥خداوند تو را در دنیا و آخرت نسوزاند🔥🔥 در کتاب « فضائل ‏السادات » و همچنین در کتاب « گناه گریزی » به نقل از سید محمد اشرف علوی آمده است: « در سفری به مصر، آهنگری را دیدم كه با دست خود آهن گداخته را از كوره بیرون می‏آورد و روی سندان می‏گذاشت و حرارت آهن به دست وی اثر نمی‏كرد. با خود گفتم این شخص، مردی صالح است كه آتش به دست او كارگر نیست. از این ‏رو، نزد آن مرد رفتم، سلام كردم و گفتم: تو را به آن خدایی كه این كرامت را به تو لطف كرده است، در حق من دعایی كن. مرد آهنگر كه سخن مرا شنید،گفت: ای برادر، من آن‏گونه نیستم كه تو گمان كرده‏ ای. گفتم: ای برادر، این كاری كه تو می‏كنی، جز از مردمان صالح سر نمی‏زند. گفت: گوش كن تا داستان عجیبی را در این ‏باره برای تو شرح دهم. روزی در همین دكان نشسته بودم،كه ناگاه زنی بسیار زیبا كه تا آن روز كسی را به زیباییِ او ندیده بودم، نزد من آمد و گفت: برادر، چیزی داری كه در راه خدا به من بدهی؟ من كه شیفته او شده بودم، گفتم: اگر حاضر باشی با من به خانه‏ ام بیایی و خواستۀ مرا اجابت كنی، هر چه بخواهی به تو خواهم داد. زن با ناراحتی گفت: به خدا سوگند، من زنی نیستم كه تن به این كارها بدهم. گفتم: پس برخیز و از پیش من برو. زن برخاست و رفت. پس از چندی دوباره نزد من آمد و گفت: نیاز و تنگدستي‏، مرا به تن دادن به خواستۀ تو وادار كرد. من برخاستم و دكان را بستم و وی را به خانه بردم. چون به خانه رسیدیم، گفت: ای مرد، من كودكانی خردسال دارم كه آنها را گرسنه در خانه گذاشته ‏ام و بدین جا آمده‏ام. اگر چیزی به من بدهی تا برای آنها ببرم و دوباره نزد تو باز گردم، به من محبت كرده‏ ای. من از او پیمان گرفتم كه باز گردد. سپس چند درهم به وی دادم. آن زن بیرون رفت و پس از ساعتی بازگشت. من برخاستم و در خانه را بستم و بر آن قفل زدم. زن گفت: چرا چنین می‏كنی؟! گفتم: از ترس مردم. زن گفت: پس چرا از خدای مردم نمی‏ترسی؟! گفتم: خداوند،آمرزنده و مهربان است. این سخن را گفتم و به طرف او رفتم. دیدم كه وی چون شاخه بیدی می‏لرزد و سیلاب اشك بر رخسارش روان است. به او گفتم: از چه وحشت داری و چرا این‏گونه می‏لرزی؟ زن گفت: از ترس خدای عزوجل. سپس ادامه داد: ای مرد، اگر به خاطر خدا از من دست برداری و رهایم كنی، ضمانت می‏كنم كه خداوند تو را در دنیا و آخرت به آتش نسوزاند. من كه وی را با آن حال دیدم و سخنانش را شنیدم، برخاستم و هر چه داشتم به او دادم و گفتم: ای زن، این اموال را بردار و به دنبال كار خود برو كه من تو را به خاطر خداوند متعال رها كردم. زن برخاست و رفت. وقتي به خواب رفتم، در خواب بانوی محترمی كه تاجی از یاقوت بر سر داشت، نزد من آمد و گفت: ای مرد، خدا از جانب ما جزای خیرت دهد. پرسیدم: شما كیستید!؟ فرمود: من مادر همان زنی هستم كه نزد تو آمد و تو به خاطر خدا از او گذشتی. خدا در دنیا و آخرت تو را به آتش نسوزاند. پرسیدم: آن زن از كدام خاندان بود؟ فرمود: از ذریّه و نسل رسول خدا ( صلّی ‏الله علیه و آله و سلّم ). من كه این سخن را شنیدم، خدای تعالی را شكر كردم كه مرا موفق داشت و از گناه حفظم كرد و به یاد این آيه افتادم كه خداوند می‏فرمایند؛ « خدا می‏خواهد هر پلیدی را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را از هر عیبی پاك و منزه گرداند » [ سورۀ احزاب، آيۀ۳۳ ] سپس از خواب بیدار شدم و از آن روز تاكنون آتش دنیا مرا نمی‏سوزاند و امیدوارم آتش آخرت نیز مرا نسوزاند. »
🔥🔥🔥 عذاب های زنان در شب معراج 🔥🔥🔥 شیخ صدوق‏ در کتاب « عیون أخبار الرضا » به نقل از حضرت علی (علیه السلام) آورده اند: « من و فاطمه بر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدیم. پس ایشان را در حالی که سخت می گریست، یافتیم. من عرض کردم: پدر و مادرم فدایت یا رسول اللَّه! چه باعث شده که شما این چنین گریه می کنید!؟ در پاسخم فرمودند: ای علی، شبی که مرا به آسمان بردند ( معراج ) زنانی از امّتم را در عذابی شدید، نگریستم و آن وضع برای من سخت گران آمد. گریه ام از جهت عذاب سخت آنان است که به چشم خویش وضعشان را دیدم؛ زنی را به مویش در دوزخ، معلّق، آویخته بودند که مغز سر او می جوشید. زن دیگری را دیدم که به زبانش در جهنّم آویزان بود و آتش در حلقوم او می ریختند. زن دیگری را مشاهده کردم که او را به سینه هایش آویخته بودند. زن دیگری را دیدم که گوشت بدن خویش را می خورد و آتش در زیر او شعله می کشید. زنی دیگر را دیدم که پاهایش را به دست هایش زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند. زنی را دیدم کر و کور و لال که در تابوتی از آتش است و مخ او از بینی اش خارج می شود و همۀ بدنش قطعه قطعه از جذام و برص ( خوره و پیسی ) است. زن دیگری را مشاهده کردم که در تنوری از آتش به پاهایش آویزان است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را از پس و پیش با قیچی آتشین می بريد. زن دیگری را دیدم که صورت و دست هایش آتش گرفته و مشغول خوردن روده های خویش است. زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ است و هزار هزار نوع او را عذاب می کنند. زنی را به صورت سگ دیدم که از عقب به شکم او آتش می ریزند و از دهانش بیرون می ریزد و فرشتگان با گرزهايی آتشین بر سر و پیکر او می زدند. پس فاطمه ( سلام الله علیها ) به رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) عرض کردند: ای حبیب من، و ای نور دیدگانم، به من بگو که اینان چه کرده بودند و رفتارشان چه بود که به این عقوبت گرفتار شدند. رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: ای دختر عزیزم، امّا آن زنی که به موی سرش معلّق در آتش بود؛ آن زنی بود که موی سر خویش از نامحرمان نمی پوشانید. آن زنی که به زبانش آویخته بود، او کسی بود که با زبان، شوهر خویش را آزار می داد. آن که به سینه هایش آویزان بود، زنی بود که از آمیزش با شوهرش پرهیز داشت و امّا آن که به پاهایش معلق در دوزخ بود، کسی بود که بدون اذن همسر خود، از خانه بیرون می رفت. امّا آن که گوشت بدن خویش را می خورد، زنی بود که خود را برای نامحرمان زینت می کرد. آن که دست و پایش را به هم زنجیر کرده بودند و مارها و عقرب ها بر او مسلّط بودند،زنی بود که درست وضو نمی ساخت و لباسش را از آلودگی به نجاست، تطهیر نمی کرد و غسل جنابت و حیض به جای نمی آورد و خود را نظیف نمی ساخت و به نماز اهمیت نمی داد. آن کر و کور و لال، زنی بود که از غیر از شوهر خویش، دارای فرزند می شد و به شوهر خود نسبت می داد. آن که گوشت بدنش را با قیچی می برید، زنی بود که خود را در اختیار مردان اجنبی می نهاد و خود را بدان ها عرضه می نمود و امّا آن زنی که سر و رویش آتش گرفته بود و مشغول خوردن روده های خود بود، آن کسی بود که دلّالی جنسی به حرام می کرد. آن که سرش، سر خوک و بدنش بدن الاغ بود، زنی بود که سخن چینی به دروغ می نمود و آن که رخسارش رخسار سگ بود و آتش در دبر او می ریختند و از دهانش بیرون می آمد، زنی آوازه خوان و نوحه گر و حسود بود. آن گاه پیامبراکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: وای بر زنی که شوهر خویش را به غضب آورد و خوشا به حال بانويی که شوهرش از او راضی باشد. »
❌راز شرفیاب شدن به محضر امام زمان (عج)❌ در کتاب « ملکوتیِ خاک‌ نشین » آمده است : « از شیخ محمد تقی بهلول(ره)، پرسیدند: چه وقت می‌شود به حضور آقا امام زمان (عج)، مشرّف شد؟ فرمودند: با تقوا باشید؛ وقتی که بین شما و حضرت صاحب الامر (عج) سنخیّت باشد. سپس فرمودند: دیدن امام زمان(عج)، روحی‌فداه، مهم نیست، مهم این است که ایشان ما را ببینند. خیلی‌ها هم حضرت علی ( علیه‌السلام ) را دیدند اما دشمن او شدند. اگر کاری کردیم که نظر آنها را جلب کنیم، آن ارزش دارد. » در کتاب « شیفتگان حضرت مهدی(عج) » آمده است : « مرحوم آیت الله سید محمد باقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی ( از مراجع عظام تقلید و ساكن در نجف اشرف ) تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود، می بیند که حضرت ولی عصر (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید: هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم، سلام کردم. حضرت به من فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید ( اشاره به آن جنازه کردند ) تا من به دنبال شما بیایم. بعد فرمودند: این بانویی است که در دورۀ کشف حجاب ( در زمان رضا خان پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد. »
6.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀صداتون بلند کن 🥀بفهمم که هستی...💔 یاد عزیزترین سردار ایرانی تا ابد در دلها جاودان...🌷🕊
❌بی سواد بود، دیدن بچّه هاش همه با سواد شدن و خیلی اهل علم! گفتن حاج آقا چی شد بچّه هاتون هر کدوم تو مباحث علمی موفّق شدند؟ ❌تو جواب گفت: من خیلی حسرت میخوردم که چرا به دلایلی نتونستم درس بخونم! دیگه پیر شده بودم، ضعف و بچّه داری شرایطم رو محدودتر کرده بود! یه وقتی خدا به قلبم انداخت، از سر کار که بر میگردم، شب به شب یه کتابی رو دست بگیرم و به ظاهر و نمادین شروع کنم به مطالعه...! ❌بعد از گذشتِ مدّتی رفاقت و محبّت قلبی به بچّه هام، دیدم اونا هم به لطف خدا، کم کم عاشق مطالعه و علم شدند و الان الحمدلله واسه خودشون آقایی شدند. گاهی ما آدمها، اگه اهل مساله ای هم نیستیم، اگه حقیقتاً طلبِ کاری رو داشته باشیم و جدّیت به خرج بدیم، خدای مهربون هم برکاتش رو واسمون نازل میکنه. مَن طَلَب شَیئاَََ وَ جَدَّ وَجَدَ. راستی به نظرتون ماها چیکار میتونیم انجام بدیم، که خودمون، بچّه هامون و اطرافیانمون هر کدوم عاشق بشن؟!
یک لحظه در این معرکه از پا ننشستی گفتی سفر عشق به جز دربه‌دری نیست یک عمر شهیدانه سفر کردن و رفتن هم‌قافله با عشق و جنون، کم هنری نیست 🌴🌴🌴🌴🌴🌴
در مکتب شهادت در محضر علی اکبر های خمینی زندگی خدایی و شهدایی به سبک مسئولین شهید دهه شصت *سردار شهید محمد گرامی* 🌷 👈🏻 *ساده زیستی* محمد اهل کرمان بود و فرمانده سپاه شهر ما منم آبدارچی سپاه بودم یه روز با حاجی رفتیم کرمان ، ایشون اصرار کرد که ناهار بریم خونه شون گفتم حاجی سرزده خوب نیست اما حاجی گفت می رویم هر چی بود با هم میخوریم با خودم گفتم حالا هر چه باشه خونه فرمانده سپاه حتما غذاهای خوب و خوشمزه هست قبول کردم و رفتیم خونه شان دیدم ناهار سیب زمینی پخته با نون خشک آب زده آورد 😳 من چی فکر میکردم چی شد خدا شاهده وسایل زندگی خونه حاجی با این که فرمانده سپاه بود نسبت به من که آبدارچی سپاه بودم خیلی ناچیز و پایین تر بود 📚 کتاب سرداران تقوا 👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻 قابل توجه برای بعضی مسئولین دنیا طلب و تجمل پرست و اشرافی 👈🏻 از شهدا درس زندگی بیاموزیم 👈🏻 مثل شهدا ساده و بی ریا زندگی کنیم
🌹🌸 می رسد بر گوشِ من: عصرِ ولایت عهدی است 🌸🌹 🌹🌼 نوبتِ صاحب الزمانیِ امامِ مهدی است 🌼🌹 🌹🌸 اختیارِ ما به دستِ توست ای حصنِ حصین 🌸🌹 🌹🌼 مهرِ تو در سینه ی ما هست چون دُرّ و نگین 🌼🌹 🌹🌸 با تو هر ساله در این ایّام بیعت می‌کنیم 🌸🌹 🌹🌼 ای امامِ حیّ و حاضر .. جلوه ی حبل المتین 🌼🌹 🤲 🌙 🤲💚 🌺🌹🌺 گلچین کلیپ های مهدوی،مذهبی،بصیرتی🌺 نشردهنده پست های باشیم🙏 🌍لبیک یامهدی (عج)🌎 🌸 @labeik_ya_mahdi 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷