eitaa logo
لبیک یا مَهدی
66 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
16 فایل
         ﷽ 🔹️شناخت امام زمان 🔹️آشنایی با وظایف در زمان غیبت 🔹️تشریح وقایع ظهور 🔹️داستان تشرف محضرامام زمان 🔻پیشنهادوانتقادات👇بطور ناشناس دیده میشه https://harfeto.timefriend.net/16859633906049
مشاهده در ایتا
دانلود
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم .. مستأصل شده بودم و فقط نماز می خواندم! حاج آقا گفت : « چمدونت رو ببند ! » اما نمی توانستم . حس از دست و پایم رفته بود .. خواهر کوچک محمدحسین وسایلم را جمع کرد . . قرار بود ماشین بیاید دنبالمان 😖 در این فرصت ، تندتند نماز می خواندم . داشتم فکر می کردم دیگر چه نمازی بخوانم که حاج آقا گفت : ماشین اومد ! » به سختی لباسم را پوشیدم . توان بغل کردن امیرحسین را نداشتم 😔 یادم نیست چه کسی آوردش تا داخل ماشین .. انگار این اتوبان کش می آمد و تمامی نداشت! نمیدانم صبرمن کم شده بودیا دلیل دیگری داشت. هی میپرسیدم : « چرا هرچی میریم ، تموم نمیشه ؟ » حتی وقتی راننده نگه داشت ، عصبانی شدم که « الان چه وقت دستشویی رفتنه ؟ » لبهایم می لرزید و نمی توانستم روی کلماتم مسلط شوم 🥺 می خواستم نذر کنم . شاید زودتر خونریزی اش بند می آمد . مغزم کار نمی کرد . ختم قرآن ، نماز مستحبی ، چله ، قربانی ، ذکر ، به چه کسی ؟ به کجا ؟ می خواستم داد بزنم 😭 قبلا چند بار می خواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت : « برای چی ؟ اگه با اصل رفتنم مشکل نداری ، کار درستی نیست! وقتی عزیزترین چیزت روبه راه خدا می فرستی که دیگه نذرنداره!😭 هم می خوای بدی هم می خوای ندی ؟ » می گفتم : « درسته که چمران شهید شد و به آرزوش رسید ، ولی اگه بود شاید بیشتر به درد کشور می خورد ! زیر بار نمی رفت : می گفت:« ربطی ندارد!» ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖  اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّهَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ ▪️سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمینیان، عطر خدا را تنها از وجود تو می شنوند. از شما سپاسگزارم که هر صبح رخصت می‌دهید با یک سلام یادتان کنم، من با این سلام ها تازه می‌شوم جان می‌گیرم پرواز می‌کنم من با این سلام ها یادم می‌آید پدر دارم جان پناه دارم راه بلد دارم... گر کسی بهر تو مشغول دعا نیست، ببخش دست‌این طایفه ار سوی‌خدا نیست، ببخش در نبودت، همه بازیچهٔ این نفْس شدیم اگر آقا سر ما گرم شما نیست، ببخش... http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
36.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم : در روز قیامت یک عده از امت من از قبرها بیرون میان به شکل میمون و خوک‼️😟 http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️آثار «لاحول و لا قوه الا بالله» 🔸 رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : «ذکر ⟨لاحول و لاقوه الا بالله⟩ نود و نه درد را شفا می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.» در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد و گفت : به امتت امر کن در بهشت ، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است. گفتم «نشاء بهشت» چیست؟ پاسخ داد : ذکر لاحول و لاقوه الا بالله 🔸 امام صادق علیه السلام نیز فرمودند : هر گاه از قدرتمند یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید ، ذکر «لاحول و لا قوه الا بالله» را زیاد تکرار کنید ، زیرا این ذکر کلید گشایش هر گونه گرفتاری و ناراحتی است و گنجی است از «گنجهای بهشت.» «» http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 جمله آوینی را می خواند: ((شهادت لباس تک سایزیه که بایدتن ادم به اندازه اون دربیاد . هروقت به سایز این لباس تک سایز دراومدی،دپرواز می کنی، مطمئن باش‌!)) نمی خواست فضای رفتن را از دست بدهد. می گفت:((همه چی روبسپار دست خدا. پدرمادرخیر بچه شون رو می خوان. خدا که دیگه بنده هاش رو از پدر و مادرشون بیشتردوست داره!)) حاج اقا وحاج خانم حالشان را نمی فهمیدند..! باخودشان حرف می زدند ، گریه می کردند😭 آن قدر دستانم می لرزید که نمی توانستم امیرحسین را بغل کنم .. مدام می گفتم: ((خدایا خودت درست کن! اگه تو بخوای بایه اشاره کارا درست می شه!))😭 نگران خونریزی محمد حسین بودم. حالت تهوع عجیبی داشتم .. هی عق می زدم 😣 می دانم از استرس بود یاچیز دیگر .. حاج آقا دلداری ام می داد و می گفت: ((گفتن زخمش سطحیه! باهواپیما آوردنش فرودگاه . احتمالاباهم می رسیم بیمارستان!)) باورم شده بود.. سرم را به شیشه تکیه دادم. صورتم گر گرفته بود💔 می خواستم شیشه را بدهم پایین ، دستانم یاری نمی کرد.. چشمانم را بستم ، چیزی مثل شهاب از سرم رد شد .. انگار درچشمم لامپی روشن کردند .. یک نفر در سرم دم گرفت شبیه صدای محمدحسین: ((از حرم تا قتلگه زینب صدامی زد حسین/ دست وپا می زدحسین/ زینب صدا می زد حسین)) بغضم ترکید ..😭 می گفتم:((خدایا چرا این روضه اومده توی ذهنم!)) بی هوا یاد مادرم افتادم ، یاد رفتارش در این گونه مواقع .. یاد روضه خواندن هایش😭 هرموقع مسئله ای پیش می آمد ، برای خودش روضه می خواند.. ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ... 🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام . 📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پارہ گریبان شدن بس است کنعان دل،بدون تو شادی پذیر نیست یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5798580027150832088.mp3
10.27M
☘ محمدرضا رنجبر 🌒 قسمت نود و سوم http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 دیدم نمی توانم جلوی اشک هایم را بگیرم ، وصل کردم به روضه ارباب..💔 نمی دانم کجابود .. باید ماشین را عوض می کردیم. دلیل تعویض ماشین راهم نمی دانم!😣 حاج آقا زود تراز ما پیاده شد. جوانی دوید جلو ، حاج اقا را گرفت در بغل وناغافل به فارسی گفت: ((تسلیت می گم!)) نفهمیدم چی شد... اصلا این نیرو از کجا امد که توانستم به دو خودم را برسانم پیش حاج اقا... یک حلقه از اقایان دوره اش کرده بودند .. پاهایش سست شد و نشست! نمی دانم چطوراز بین نامحرمان رد شدم. جلوی جمعیت یقه اش را گرفتم! نگاهش را از من دزدید.. به جای دیگر نگاه می کرد .. بادستم چانه اش را گرفتم وصورتش را اوردم طرف خودم! برایم سخت بود جلوی مردها حرف بزنم . چه برسد به اینکه بخواهم داد بزنم .. گفتم:((به من نگاه کنید!)) اشک هایش ریخت😭 پشت دستم خیس شد... با گریه دادزدم:((مگه نگفتین خونریزی داره؟ اینا دارن چی می گن؟))😭 اشکش را پاک کرد .. باز به چشم هایم نگاه نکرد و گفت:((منم الان فهمیدم!)) نشستم کف خیابان .. سرم را گذاشتم روی سنگ های جدول و گریه کردم😭😭 روضه خواندم .. همان روضه ای که خودش درمسجد راس الحسین علیه السلام برایم خواند: ((من می روم ولی ، جانم کنار توست .. تاسال های سال ، شمع مزار توست .. عمه جانم ، عمه جانم ، عمه جان قدکمانم .. نگرانم عمه جانم ، عمه جانم ، عمه جان مهربانم..! ✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه سلوکی از مرحوم علامه طباطبایی(ره) 💥میخواین به مرتبه بالا برسین؟ http://eitaa.com/labik_ya_mahdii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا