امام صادق علیه السلام، در تفسیر آیۀ شریفۀ «سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا» میفرمایند: این شراب، شرابی است که وقتی آدم میخورد از چرک ماسوا پاک میشود.
این شراب «لا الهٰ الَّا الله» است. و تنها آدم آنرا ادراک میکند. پیغمبر اکرم (ص) آنرا کشف کرد، لذا از غیر خدا غافل بود. هر وقت سراغ آن حضرت بروید، از الله صحبت میکند. همه ائمه(ع) اینچنین بودند.
«ای با همه در حدیث و گوش همه کر
ای با همه در حضور و چشم همه کور»
#استاد_محمود_امامی
#لاالهالاالله
#شراب_طهور
@sooyesama
@malakedaei
امام جواد عليهالسلام:
القَصدُ إلَى اللّه ِتعالي بِالقُلُوبِ، أبلَغُ مِن إِتعابِ الجَوارِحِ بِالأعمال
به دل آهنگ خدا داشتن برتر است، تا خسته كردن جوارح با اعمال.
#عبادت_قلب
#حضور
@sooyesama
ﺧﺪﺍﻳﺎ!
ﺍﺯ ﺑﺪ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ ﺷﮑﺎﻳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ... ﺍﻣﺎ ﺷﮑﺎﻳﺘﻢ ﺭﺍ ﭘﺲ میگیرﻡ.
ﻣﻦ ﻧﻔﻬﻤﻴﺪﻡ... ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺪی ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩی ﺗﺎ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎﻳﺖ... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ...
ﮔﺎهی ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ میکنم ﮐﻪ ﻭقتی کسی ﮐﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎﻳﻢ... ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍین است ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭ ﺯﺩی، ﺗﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻢ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ...
#شهید_چمران
@sooyesama
10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید
💢روضه تنهایی و غربت امام جواد علیه السلام
🔰@tahzibfeyzie
#کاروان_عشق
دلا یک ره بیا ساز سفر کن
ز هر چه پیشت آید زان گذر کن
مگر تا سوی یارت بار یابی
دمادم جلوه های یار یابی
دلا بازیچه نبود دار هستی
همه حق است در بازار هستی
بود آن بنده فیروز و موفّق
نجوید اندر این بازار جز حق
دلا از دام و بند خود پرستی
نرستی هم چو مرغ بی پر ستی
چرا خو کرده ای در لای و در گل
در این لای و گلت بر گو چه حاصل
دلا عالم همه الله نور است
بیابد آن که دائم در حضور است
تو را تا آینه زنگار باشد
حجاب دیدن دل دار باشد
دلا تو مرغ باغ کبریایی
یگانه محرم سرّ خدایی
بنه سر را به خاک آستانش
که سر بر آوری از آسمانش
دلا مردان ره بودند آگاه
زبان هر یکی انّی مع الله
شب ایشان به از صد روز روشن
دل ایشان به از صد باغ و گلشن
دلا شب را مده بیهوده از دست
که در دیجور شب آب حیات است
#دیوان_اشعار_علامه_حسن_زاده_آملی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سروش:👈 sapp.ir/hameleasrar
ایتا:👈 eitaa.com/hamelasrar
چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم / مگر دشمن کند اينها که من با جان خود کردم
طبيبم گفت درماني ندارد درد مهجوري / غلط مي گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
مگو وقتي دل سد پاره اي بودت کجا بردي / کجا بردم ز راه ديده در دامان خود کردم
ز سر بگذشت آب ديده اش از سر گذشت من / به هر کس شرح آب ديده گريان خود کردم
ز حرف گرم وحشي آتشي در سينه افکندم / باو اظهار سوز سينه سوزان خود کردم