eitaa logo
" ندای محله لاهیجان "
4هزار دنبال‌کننده
23.7هزار عکس
16.8هزار ویدیو
271 فایل
پایگاه خبری-فرهنگی هنری شهدا لاهیجان (دیار فاتحان اروند ) ارتباط با ما: 🆔 @lahijan_id @id_Afsar
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت پانزدهم (پیشگویی ها) 🌾پيشگويى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره چگونگى شهادت 📔الأمالى صدوق - به نقل از ابن عبّاس از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - : هنگامى كه حسين را ديدم، آنچه را پس از من با او مى ‏كنند، به ياد آوردم گويى كه مى ‏بينم به حرم و قبر من پناه آورده ؛ امّا پناهش نمى‏ دهند و در رؤيايش او را به سينه ‏ام مى‏ چسبانم و به او فرمان كوچ از هجرتگاهم مى ‏دهم و او را به شهادت مژده مى ‏دهم. و او از آن جا به سوى قتلگاه و جايگاه بر خاك افتادنش، بار مى ‏بندد ؛ [به سوى ]سرزمين كرب و بلا و قتل و فنا گروهى از مسلمانان او را يارى مى ‏دهند. آنان از سَروران شهيدان امّت من در روز قيامت هستند. گويى به او مى ‏نگرم كه تير خورده و از اسبش به زمين افتاده و سپس مانند گوسفند، سرش را مظلومانه مى‏ بُرند. 📚الأمالى صدوق : ص ۱۷۷ ح ۱۷۸ بشارة المصطفى : ص ۱۹۹ 📙كفاية الأثر - به نقل از عبد اللَّه بن عبّاس - : بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در آمدم و حسن عليه السلام بر گردن و حسين عليه السلام بر روى ران ايشان بود. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت و دهان آن دو را مى ‏بوسيد و مى‏ فرمود: «خدايا! دوستدار اين دو را دوست بدار و دشمن آنان را دشمن بدار». سپس فرمود: «اى ابن عبّاس! گويى مى‏ بينم كه موى سپيد مَحاسنش از خونش خضاب شده و دعوت مى‏ كند ؛ امّا پاسخى نمى ‏يابد. و يارى مى‏ طلبد ؛ امّا يارى نمى ‏شود». گفتم: اى پيامبر خدا! چه كسانى اين كارها را مى‏ كنند؟ فرمود: «بَدان امّتم! آنان را چه مى ‏شود؟ خدا. شفاعتم را شامل ايشان نكند!». 📚كفاية الأثر : ص ۱۶ مستدرك الوسائل: ج ۱۰ ص ۲۷۶ ح ۱۲۰۰۹ 🌾پيشگويى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله درباره مزار و زائرانش‏ 📘الإرشاد: پيامبر صلى اللَّه عليه و آله روزى نشسته بود و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام گِردش را گرفته بودند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به آنان فرمود: «شما در چه حالى خواهيد بود، هنگامى كه بر خاك بيفتيد و مرقدهايتان پراكنده شود؟». حسين عليه السلام به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله گفت: ما به مرگ طبيعى مى ‏ميريم يا كشته مى ‏شويم؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «پسركم! تو به ستم كشته مى ‏شوى و برادرت نيز به ستم كشته مى ‏شود و فرزندانتان در زمين رانده و پراكنده مى‏ شوند». حسين عليه السلام گفت: چه كسى ما را مى‏ كشد، اى پيامبر خدا؟ فرمود: «بدترينِ مردمان». گفت: پس از كشته شدن ما، كسى ما را زيارت مى ‏كند؟ فرمود: «آرى ؛ گروهى از امّتم كه شما را به قصد نيكى و پيوند با من زيارت مى ‏كنند. چون روز قيامت شود، در ايستگاه حسابرسى نزدشان مى ‏آيم و بازوهايشان را مى ‏گيرم و از هراس‏ها و سختى ‏هاى آن نجاتشان مى‏ دهم». 📚الإرشاد : ج ۲ ص ۱۳۱ كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۲۰ 📗الأمالى طوسى - به نقل از جابر از امام باقر عليه السلام از امير مؤمنان عليه السلام - : پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به ديدار ما آمد. اُمّ ايمن شير و سرشير و خرما برايمان هديه آورده بود. آن را براى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله برديم و او از آن خورد و سپس به گوشه خانه رفت و چند ركعت نماز خواند و در آخرين سجده‏اش به شدّت گريست. هيچ يك از ما به احترام او چيزى نپرسيديم ؛ امّا حسين در دامانش نشست و به او گفت: اى پدر! به خانه ما آمدى و از چيزى به اندازه آمدنت به خانه ما، خوش‏حال نشديم، سپس چنان گريه‏اى كردى كه ما را اندوهگين ساخت. چرا گريه كردى؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «پسركم! جبرئيل، هم‏اكنون نزد من آمد و به من خبر داد كه شما كشته مى ‏شويد و قتلگاه‏هاى شما پراكنده است». حسين گفت: پدر عزيزم! با اين پراكندگى، پاداش زائر ما چيست؟  فرمود: «پسركم! آنان گروه‏هايى از امّت من هستند كه شما را زيارت مى‏ كنند و به اين وسيله، بركت مى‏ جويند و من بر خود لازم مى‏ دانم كه روز قيامت، نزد آنان بيايم تا آنها را از هراس‏هاى مربوط به گناهانشان در آن روز برهانم، و خداوند آنان را در بهشت جاى مى‏ دهد». 📚الأمالى طوسى : ص ۶۶۹ ح ۱۴۰۴ كامل الزيارات : ص ۱۲۵ ح ۱۴۰ ادامه دارد https://eitaa.com/lahijan_news 🖤🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🖤
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت شانزدهم (پیشگویی ها) بر اساس احاديث، همه و يا اكثر قريب به اتّفاقِ آنچه از امام على عليه السلام در باره حادثه كربلا گزارش شده در دوران خلافت ايشان و بسيارى از آنها در خودِ سرزمين كربلا بوده است. امام على عليه السلام در دوران خلافت خود حدّ اقل، سه بار از سرزمين كربلا عبور كرده است : دو بار در مسير رفت و بازگشت از جنگ صِفّين و يك بار در مسير حركت براى جنگ نهروان. از اين رو مطالب فراوانى در اين سفرها در مورد حادثه كربلا از آن امام عليه السلام گزارش شده است. نكته ديگر اين كه در اين سفرها دو فرزند بزرگوار امير مؤمنان عليه السلام حسن و حسين عليهما السلام نيز ايشان را همراهى مى‏ كرده‏اند و لذا امام حسين عليه السلام در محرّم سال ۶۱ هجرى لا اقل چهارمين بارى بوده كه به سرزمين كربلا؛گام مى‏ نهاده است و پرسش از نام آن وادى هنگام ورود به آن. بدين معنا نيست كه تا آن زمان به آن مكان نيامده بوده است. 📚الأخبار الطّوال : ص ۲۵۱ بغية الطلب فى تاريخ حلب : ج ۶ ص ۲۶۲۴ بعلاوه توضیحات و بررسی ها 🌾پيشگويى درباره شهادت امام حسین علیه السلام هنگام عبور از كربلا 1⃣ اين جا خوابگاه شتران آنان است‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از عبد اللَّه بن ميمون قدّاح از امام صادق عليه السلام - : امير مؤمنان[عليه السلام ] با گروهى از يارانش از كربلا گذشت. به آن جا كه رسيد، اشكْ چشمانش را پر كرد و سپس فرمود: «اين جا خوابگاه شتران آنها و اين جا جايگاه اسباب سفرشان است و اين جا خونشان ريخته مى ‏شود. خوشا به حال تو - اى خاك - كه خون‏هاى عاشقان بر روى تو ريخته مى‏ شود!». 📚كامل الزيارات : ص ۴۵۳ ح ۶۸۵ خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۴۷ 2⃣ اين جا كربلاست‏ 📙الإرشاد - به نقل از جويريّة بن مسهر عبدى - : هنگامى كه با امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام به طرف صفّين مى‏ رفتيم. به منطقه كربلا رسيديم. امام عليه السلام در كناره لشكر ايستاد و سپس به چپ و راست نگريست و گريست و سپس فرمود: «به خدا سوگند، اين جا خوابگاه مركب‏ها و جاى كشته شدن آنهاست». به او گفته شد: اى امير مؤمنان! اين جا كجاست؟  فرمود: «اين جا كربلاست. گروهى در آن كشته مى ‏شوند كه بدون حساب به بهشت وارد مى‏ شوند» و سپس حركت كرد. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۳۲ كشف اليقين: ص ۱۰۰ ح ۹۲ 3⃣ كربلا جاى كَرب و بلا 📘وقعة صفّين - به نقل از حسن بن كثير از پدرش - : على عليه السلام به كربلا آمد و در آن جا ايستاد به او گفته شد: اى امير مؤمنان! اين جا كربلاست. فرمود: «آميخته با كَرب (رنج) و بلا». آن گاه با دستش به مكانى اشاره كرد و فرمود : «اين جا، جايگاه اسباب سفر و خوابگاه مركب‏هاى آنان است» و به جايى ديگر اشاره كرد و فرمود : «اين جا خونشان ريخته مى ‏شود». 📚وقعة صفّين : ص ۱۴۲ شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: ج ۳ ص ۱۷۱ ادامه دارد https://eitaa.com/lahijan_news 🖤🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🖤
‌🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت هفدهم (پیشگویی ها) 4⃣ پدرم فداى آن بى ‏ياور! 📔اُسد الغابة - به نقل از غرفه اَزْدى - : من در منزلت على عليه السلام شك كرده بودم. با او بر كناره فرات بيرون آمديم كه از راه كناره گرفت و ايستاد و ما هم گرد او ايستاديم. با دستش اشاره كرد و فرمود : «اين جا جايگاه اسباب سفر و خوابگاه مركب‏هايشان و محلّ ريختن خونشان است. پدرم فداى آن كه در زمين و آسمان، ياورى جز خدا ندارد!». هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، بيرون آمدم تا به مكانى كه او را در آن جا كشته بودند. رسيدم. آن درست همان گونه بود كه [امام على عليه السلام‏] گفته بود و كوچك‏ترين خطايى نداشت. پس از شكّى كه كرده بودم، از خدا آمرزش خواستم و دانستم كه على عليه السلام آنچه را به او سپرده بودند، بيان كرده است. 📚اُسد الغابة : ج ۴ ص ۳۲۲ 5⃣ پيشينيان بر او پيشى نمى ‏گيرند و پسينيان به او نمى ‏رسند 📙تهذيب الأحكام - به نقل از محمّد بن سِنان. از كسى كه از امام صادق عليه السلام براى او حديث كرده است - : امير مؤمنان عليه السلام با مردم حركت كرد. تا آن كه به يك يا دو ميلى كربلا رسيد. امام عليه السلام پيشاپيشِ مردم رفت تا به جايگاه بر خاك افتادن شهيدان رسيد و فرمود: «در اين جا دويست پيامبر و دويست وصى از دنيا رفته ‏اند و دويست سبط [-ِ پيامبر ]با پيروانشان شهيد شده‏اند». سپس سوار بر اشترش در حالى كه پاى از ركاب بيرون داشت. به گرد آن چرخيد و چنين فرمود : «[اين جا] خوابگاه مركب‏ها و جايگاه بر خاك افتادن شهيدان است. پيشينيان بر ايشان پيشى نمى ‏گيرند و پسينيانِ به ايشان نمى ‏رسند». 📚تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۷۲ ح ۱۳۸، كامل الزيارات : ص ۴۵۳ ح ۶۸۶ 6⃣ شهيدانى بى‏ مانند 📘المعجم الكبير - به نقل از شيبان بن مُخرَّم كه از هواداران عثمان بود - : هنگامى كه على به كربلا آمد، من با او بودم. گفت: «در اين جا، شهيدانى كشته مى ‏شوند كه بجز شهيدان بدر، كس همانند آنها نيست». [با خود] گفتم: يكى ديگر از دروغ‏هايش! آن جا پاى درازگوش مرده ‏اى بود. به غلامم گفتم: پاى اين درازگوش را بگير و مانند ميخ آن را در زمين فرو كن و پنهانش بدار. روزگار چرخيد و گذشت و هنگامى كه حسين بن على كشته شد، من و يارانم به آن جا آمديم. پيكر حسين بن على بر روى همان پاى درازگوش بود و يارانش دسته‏ جمعى گرداگرد او كشته شده بودند. 📚المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۱۱ ح ۲۸۲۶ كفاية الطالب : ص ۴۲۷ 7⃣ در كنار رود فرات، صبر كن اى ابا عبد اللَّه! 📗مُسنَد ابن حنبل - به نقل از عبد اللَّه بن نُجَى. در باره پدرش - : او كه مسئول وسايل طهارت على عليه السلام بود. با ايشان كه عازم صفّين بود، حركت كرد. هنگامى كه از كنار نينوا مى‏ گذشت. 💫در نواحى كوفه منطقه‏ اى است به نام نينوا، و كربلا - كه امام حسين عليه السلام در آن كشته شد -. بخشى از آن منطقه است (معجم البلدان: ج ۵ ص ۳۳۹) على عليه السلام ندا داد: «صبر داشته باش ابا عبد اللَّه! صبر داشته باش ابا عبد اللَّه! در كنار فرات !». گفتم: يعنى چه؟ فرمود: «روزى بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله وارد شدم و چشمانش اشكبار بود. پرسيدم: اى پيامبر خدا! آيا كسى شما را ناراحت كرده است؟ چرا اشك از چشمانت سرازير است؟  پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل اندكى پيش از نزدم رفت. او برايم گفت كه حسين در كنار رود فرات كشته مى ‏شود.  پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: جبرئيل گفت: آيا مى‏ خواهى خاك آن جا را ببويى؟ گفتم: آرى. و جبرئيل، دستش را دراز كرد و مشتى از خاك آن جا را به من داد و من ديگر نتوانستم جلوى ريزش اشك خود را بگيرم». 📚مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۱۸۴ ح ۶۴۸، مسند أبى يعلى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۳۵۸ ادامه دارد https://eitaa.com/lahijan_news 🖤🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🖤
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت هجدهم(پیشگویی ها) 8⃣ اين جا، اين جا! 📙وقعة صفّين - به نقل از ابو جُحَيفه - : عُروه بارقى نزد سعيد بن وَهْب آمد و از او سؤال كرد و من مى‏ شنيدم. او گفت: [پيش از اين‏] حديثى را از على بن ابى طالب عليه السلام برايم نقل كردى. گفت : آرى! مِخنَف بن سُلَيم. مرا به سوى على عليه السلام فرستاد و من در كربلا به او رسيدم. ديدم با دستش اشاره مى ‏كند و مى ‏گويد: «اين جا، اين جا». مردى به او گفت: اى امير مؤمنان! اين، چه معنايى مى ‏دهد؟ فرمود: «اسباب سفر خاندان محمّد اين جا فرود مى ‏آيد. واى بر ايشان از [ستم ]شما و واى بر شما از [دادخواهى ]ايشان [در پيشگاه خداوند]!». مرد به على عليه السلام گفت: اى امير مؤمنان! معناى اين سخن چيست؟ فرمود: «واى بر ايشان از شما كه آنها را مى ‏كشيد. و واى بر شما از ايشان كه خداوند شما را به دليل كشتن آنها، به آتش دوزخ مى‏ برد!». 📚وقعة صفّين : ص‏۱۴۱؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: ج ۳ ص ۱۷۰ 9⃣ مرا با خاندان ابو سفيان چه كار؟! 📗مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى - به نقل از حاكم جِشُمى - : امير مؤمنان هنگامى كه به سوى صفّين مى‏ رفت، در كربلا فرود آمد و به ابن عبّاس فرمود: «آيا مى ‏دانى اين جا چه جايى است؟». گفت: نه. فرمود : «اگر مى‏ دانستى، مانند من گريه مى ‏كردى» و سپس به شدّت گريست. آن گاه فرمود: «خاندان ابو سفيان از [جان‏] من چه مى‏ خواهند ؟!» و به حسين عليه السلام رو كرد و فرمود: «صبر كن - اى پسر عزيزم - كه پدرت از ايشان همان ديده است كه تو از اين پس مى ‏بينى». 📚مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى : ج ۱ ص ۱۶۲ 🔟 آسمان و زمين بر ايشان مى ‏گريد 📓شرح الأخبار - به نقل از اصبغ بن نُباته - : با امام على عليه السلام بر كناره فرات، حركت كرديم كه راهبى عبور كرد. امام عليه السلام به او فرمود: «اى راهب! چشمه‏اى كه در اين جا هست، كجاست؟». گفت: من جز خبر آن را نمى ‏دانم و گفته مى‏ شود: جاى آن را جز پيامبرى يا وصىّ پيامبرى نمى ‏داند. امام على عليه السلام شروع به حركت در وادى كرد و پيوسته به چپ و راست مى‏ نگريست. سپس فرمود: «اين جا را بكَنيد». آن جا را كندند و سنگى يافتند. فرمود: «آن را برداريد». آن را برداشتند. ديدند چشمه آبى زير آن است. از آن نوشيديم و چارپايان را سيراب كرديم. سپس امام على عليه السلام به ما فرمود: «جوانانى از خاندان محمّد صلى اللَّه عليه و آله در اين جا كشته مى ‏شوند كه آسمان و زمين بر آنان مى‏ گريند». 📚شرح الأخبار : ج ۳ ص ۱۳۷ ح ۱۰۷۹ ادامه دارد https://eitaa.com/lahijan_news 🖤🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🖤
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت نوزدهم (پیشگویی ها) 🌾رؤياى امير مؤمنان (عليه السلام) در كربلا 📗كمال الدين - به نقل از ابن عبّاس - : در حركت به سوى صفّين من همراه امير مؤمنان (عليه السلام) بودم. هنگامى كه در نينوا در [كناره‏] رود فرات فرود آمد. با صداى بلند فرمود: «اى ابن عبّاس! آيا اين جا را مى ‏شناسى؟». گفتم: اى امير مؤمنان! آن را نمى‏ شناسم. فرمود: «اگر آن را مانند من مى‏ شناختى از آن نمى‏ گذشتى جز اين كه مانند من گريه مى‏ كردى». سپس امام (عليه السلام) مدّتى طولانى گريه كرد تا محاسنش خيس شد و قطره‏هاى اشك بر سينه‏اش چكيد و ما با او گريستيم و او مى‏ فرمود: «آه، آه! خاندان ابو سفيان از [جان‏] من چه مى‏ خواهند؟! خاندان حرب، حزب شيطان و همدستان كفر از [جان ]من چه مى‏ خواهند؟! اى ابا عبد اللَّه! صبر داشته باش كه پدرت از آنها همان ديده كه تو از آنها خواهى ديد». آن گاه آبى خواست و براى نماز وضو گرفت و بسيار نماز خواند و مانند سخن اوّلش را، تكرار كرد. جز آن كه پس از تمام شدن نمازش، به خواب سبُكى رفت و سپس بيدار شد و فرمود: «ابن عبّاس!». گفتم: بله! من اين جا هستم. فرمود: «آيا آنچه را هم‏ اكنون در خواب ديدم، به تو نگويم؟». گفتم: خوش بخوابى و خوابت خير باشد، اى امير مؤمنان! فرمود: «گويى مردانى سپيد ديدم كه از آسمان فرود آمدند و پرچم‏هاى سفيدى همراه داشتند و شمشيرهاى سپيد و درخشان خود را از گردن آويخته بودند و گرد اين زمين خط كشيدند و سپس ديدم كه شاخه‏ هاى اين درختان خرما بر زمين خورد و از آنها خون تازه جارى بود و گويا فرزند نونهال و جگرگوشه‏ ام حسين در ميان اين خون‏ ها غرق بود و استغاثه مى‏ كرد ؛ امّا كسى به فريادش نمى ‏رسيد، و گويا آن مردان سپيد كه از آسمان فرود آمده بودند. او را ندا دادند و گفتند : "اى خاندان پيامبر! صبر پيشه كنيد كه شما به دست بدترينْ مردمان كشته مى‏ شويد. اى ابا عبد اللَّه! اين. بهشت است كه مشتاق توست" و سپس مرا سر سلامت دادند و گفتند: "اى ابو الحسن! تو را بشارت باد كه فرداى قيامت كه مردم در برابر پروردگار بر مى‏ خيزند، خداوند به خاطر اين فرزند چشمت را روشن مى ‏كند" و آن گاه بيدار شدم. و سوگند به خدايى كه ما را آفريد، اين‏چنين است راستگوى تصديق شده ابو القاسم صلى اللَّه عليه و آله برايم باز گفته است كه من هنگامى كه براى مقابله با متجاوزان بر ما بيرون مى‏ روم اين سرزمين را خواهم ديد. اين سرزمين كرب و بلاست و حسين و هفده تن از فرزندان من و از فرزندان فاطمه، در اين مكان دفن خواهند شد و آن در آسمان‏ها معروف است و [آسمانيان‏] از سرزمين كَرب و بلا ياد مى ‏كنند. همچنان كه از بقعه‏ هاى دو حرم (مكّه و مدينه) و بيت المقدّس، ياد مى ‏كنند». 📚كمال الدين : ص ۵۳۲ ح ۱ الأمالى صدوق : ص ۶۹۴ ح ۹۵۱ 🌾خبر دادن على عليه السلام در مسجد كوفه از شهادت امام حسین علیه السلام 📘كامل الزيارات - به نقل از ابراهيم نَخَعى - : امير مؤمنان عليه السلام بيرون آمد و در مسجد نشست و يارانش گِردش را گرفتند و حسين عليه السلام آمد تا آن كه پيش رويش ايستاد. امام عليه السلام دست بر سر او نهاد و فرمود: «اى پسر عزيزم! خداوند در قرآن گروه‏هايى را سرزنش كرده و فرموده است: «پس آسمان و زمين بر آنان نَگِريستند و آنها مهلت نيافتند» (دخان، آيه ۲۹) و به خدا سوگند، تو را پس از من مى‏ كشند و سپس آسمان و زمين بر تو مى ‏گريند». 📚كامل الزيارات : ص ۱۸۰ ح ۲۴۲ بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۹ ح ۱۶ ادامه دارد..
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت بیستم (پیشگویی ها) 🌾شركت كنندگان در قتل حسين عليه السلام‏ از کلام امیرالمومنین علیه السلام 1⃣ بنى اميّه‏ 📔كامل الزيارات - به نقل از جابر از امام صادق عليه السلام - : امام على عليه السلام به حسين عليه السلام فرمود: «اى ابا عبد اللَّه! تو همواره اُسوه بوده ‏اى [و هستى‏]».... سوگند به آن كه جانم به دست اوست، بنى اميّه خونت را خواهند ريخت ؛ ولى نمى ‏توانند تو را از دينت جدا كنند و خدا را از ياد تو ببرند». 📚كامل الزيارات : ص ۱۴۹ ح ۱۷۸ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۶۲ ح ۱۷ 2⃣ كوفيان‏ 📙أنساب الأشراف - به نقل از مجاهد - : امام على عليه السلام در كوفه فرمود: «شما در چه حالى هستيد، هنگامى كه خاندان پيامبرتان نزد شما آيند؟». گفتند: چنين و چنان مى‏ كنيم. امام على عليه السلام سرش را تكان داد و سپس فرمود: «بلكه آنها را مى ‏آوريد، سپس روى مى‏ گردانيد و آنان را[از گرفتارى‏] بيرون نمى‏ آوريد و آن گاه در پى پاك كردن خود بر مى ‏آييد و نمى‏ توانيد». 📚أنساب الأشراف : ج ۲ ص ۴۰۹ 🌾خبر دادن على عليه السلام از نام پرچمدار لشكرى كه با امام حسین علیه السلام مى ‏جنگد 📘الإرشاد : سُوَيد بن غَفله گفت : مردى نزد امير مؤمنان عليه السلام آمد و گفت: اى امير مؤمنان! من از وادى القرى‏ عبور كردم و خالد بن عُرفُطه را ديدم كه در آن جا مرده است. برايش آمرزش بخواه. امير مؤمنان فرمود: «دست بدار! او نمرده است و نمى‏ ميرد تا سپاه گم‏راهى را كه پرچمدارش حبيب بن حِماز است، فرماندهى كند». مردى از پايين منبر برخاست و گفت: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند من شيعه و دوستدار تو هستم. امام عليه السلام پرسيد: «تو كيستى؟». گفت: من حبيب بن حِمازم. امام عليه السلام فرمود: «مبادا كه آن پرچم را بر دوش بگيرى، كه قطعاً بر دوش مى‏ گيرى و با آن از اين در وارد مى‏ شوى» و با دستش به باب الفيل اشاره كرد. هنگامى كه امير مؤمنان عليه السلام کشته شد و حسن بن على عليه السلام نيز پس از او کشته شد و وقايع امام حسين عليه السلام و قيامش پيش آمد، ابن زياد، عمر بن سعد را به سوى حسين بن على عليه السلام فرستاد و خالد بن عُرفُطه را بر طلايه‏ داران سپاه گماشت و حبيب بن حِماز را پرچمدار او كرد و با آن رفت تا از باب الفيل به مسجد وارد شد. [مؤلّف مى‏ گويد :] اين نيز خبر مستفيضى است كه [به سبب فراوانى اسناد و راويانش ]عالمان و راويان اخبار آن را انكار نمى ‏كنند. اين خبر، ميان كوفيان، پخش شده و در جمع آنان، آشكار گشته است و حتّى دو نفر هم آن را انكار نمى ‏كنند، و اين از جمله معجزات امام على عليه السلام است كه بيان كرديم. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۲۹ الإصابة: ج ۲ ص ۲۰۹ 🌾خبر دادن امام على عليه السلام از برخى جنگ كنندگان با امام حسین علیه السلام 📗الخرائج و الجرائح - به نقل از ابو حمزه از امام زين العابدين عليه السلام از پدرش [امام حسين عليه السلام ]- : هنگامى كه على عليه السلام خواست به سوى نهروان برود، از كوفيان خواست كه حركت كنند و به ايشان فرمان داد كه در مدائن چادر بزنند. شَبَث بن رِبعى، عمرو بن حُرَيث، اشعث بن قيس و جَرير بن عبد اللَّه بَجَلى، تأخير كردند و گفتند : آيا به ما اجازه مى‏ دهى كه چند روزى ديرتر بياييم تا به برخى كارهايمان برسيم و سپس به تو بپيونديم؟ [پدرم‏] به آنان فرمود: «اين را كه كرده ‏ايد! بدا به حال شما اى بزرگان! به خدا سوگند شما كارى نداريد كه به خاطر آن تأخير كنيد و من مى‏ دانم كه در دل شما چه مى ‏گذرد و [آن را] برايتان روشن مى‏ كنم: شما مى‏ خواهيد مردم را از من باز داريد و گويى مى ‏بينم كه در كاخ خَوَرنَق سفره غذايتان را گشوده ‏ايد كه سوسمارى از كنارتان مى‏ گذرد و به كودكانتان فرمان مى ‏دهيد تا آن را صيد كنند و شما [همان جا] مرا خلع كرده [به استهزا] با آن سوسمار بيعت مى‏ كنيد». امام عليه السلام به مدائن رفت. آنان به خَوَرنَق رفتند و غذايى آماده كردند و بر سر سفره بازكرده‏شان بودند كه سوسمارى بر ايشان گذشت و آنان به كودكانشان فرمان دادند و آن را گرفتند و بستند و دستشان را [به نشانه بيعت‏] بر او كشيدند - همان گونه كه على عليه السلام خبر داده بود - و به سوى مدائن روى كردند.  امير مؤمنان عليه السلام به آنان فرمود: «چه بدلِ بدى براى ستمكاران است!» (كهف : آيه ۵۰) خداوند روز قيامت، شما را با امامتان، همان سوسمارى كه با او بيعت كرديد، محشور مى‏ كند و گويى شما را مى ‏بينم كه روز قيامت همان شما را به سوى آتش مى‏ راند». سپس فرمود: «اگر منافقانى همراه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بودند، منافقانى نيز با من هستند هان! به خدا سوگند - اى شَبَث و اى ابن حُرَيث -. شما با پسرم حسين مى‏ جنگيد. پيامبر خدا چنين به من خبر داد». 📚الخرائج والجرائح:ج‏۱ ص‏۲۲۵ ح‏۷۰ إرشاد القلوب: ص‏۲۷۵ ادامه دارد
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت بیست و یکم (پیشگویی ها) 🌾خبر دادن على عليه السلام از برخى كسانى كه امام حسین علیه السلام را يارى نمى ‏دهند 📔الإرشاد - به نقل از اسماعيل بن زياد - : امام على عليه السلام روزى به براء بن عازب فرمود: «اى براء! فرزندم حسين كشته مى‏ شود و تو زنده‏ اى ؛ امّا يارى‏ اش نمى ‏كنى». هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد، براء بن عازب مى ‏گفت: به خدا سوگند، على بن ابى طالب راست گفت حسين كشته شد و من يارى ‏اش نكردم! و سپس بر اين كار حسرت مى ‏خورد و اظهار پشيمانى مى ‏نمود. 📚الإرشاد : ج ۱ ص ۳۳۱ كشف اليقين: ص ۹۹ ح ۹۱ 📙كامل الزيارات - به نقل از ابو عبد اللَّه جدلى - : بر امير مؤمنان عليه السلام وارد شدم و حسين عليه السلام كنار او بود. امام على عليه السلام با دستش بر شانه حسين عليه السلام زد و سپس فرمود : «اين كشته مى‏ شود و كسى او را يارى نمى‏ كند». گفتم: اى امير مؤمنان! به خدا سوگند اين كه زندگىِ بدى است! فرمود: «به هر روى اين مى‏ شود». 📚كامل الزيارات : ص ۱۴۹ ح ۱۷۶ بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۶۱ ح ۱۵ 🌾پيشگويى على عليه السلام درباره قاتل حسين عليه السلام‏ 1⃣ يزيد حسین علیه السلام را مى ‏كشد 📘الفتوح - به نقل از ابن عبّاس - : هنگامى كه على عليه السلام از صفّين باز گشت و كار نهروانيان را تمام كرد، اَعوَرِ همْدانى بر او در آمد. على عليه السلام به او فرمود : «اى حارث! آيا فهميدى كه من امروز از صبح، گرفته و اندوهگين و بى ‏تاب و مضطربم؟». حارث گفت: علّت چيست، اى امير مؤمنان؟ آيا از جنگ با شاميان و بصريان و اهل نهروان پشيمانى؟ امام عليه السلام فرمود: «نه، واى بر تو - اى حارث - كه من از آن شادمانم! در عالم رؤيا، سرزمين كربلا را ديدم و ديدم كه پسرم حسين با سرِ بريده بر روى زمين آن افتاده است و درختان را به رو افتاده و آسمان را شكافْ برداشته و بارهاى شتران را بر زمين افتاده ديدم و شنيدم كه مُنادى ‏اى ميان آسمان و زمين ندا مى‏ دهد و مى ‏گويد: اى قاتلان حسين! ما را ترسانديد. خدا شما را بترساند و بكشد! سپس بيدار شدم و به خاطر آنچه ديده بودم، در اضطراب افتادم». حارث به او گفت : چنين نيست. اى امير مؤمنان! آن رؤيا جز خير نيست. على عليه السلام به او فرمود : «نه، اى حارث! قانون خدا پيشى گرفته و قضاى او نافذ گشته و محبوبم محمّد صلى اللَّه عليه و آله به من خبر داده كه يزيد پسرم را مى‏ كشد. خدا عذابش را در آتش بيفزايد!». 📚الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۳ 2⃣ لعنت شده اين امّت حسین علیه السلام را سر مى‏ بُرد 📗الفتوح - به نقل از زهير بن ارقم - : هنگامى كه ضربه ابن مُلجم به على عليه السلام رسيد، بر او وارد شدم. او حسين عليه السلام را به سينه‏اش چسبانده بود و مى‏ بوسيد و مى ‏فرمود: «اى ميوه و دسته گل من، و اى ميوه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و برگزيده او، و اى ذخيره برگزيده جهانيان، محمّد بن عبد اللَّه! گويى تو را مى ‏بينم كه به زودى سرت را مى ‏بُرند!». گفتم: اى امير مؤمنان! چه كسى او را سر مى‏ برد؟ فرمود: «لعنت شده اين امّت او را سر مى ‏برد. آن گاه خداوند به او باز نمى ‏گردد (توفيق توبه پيدا نمى ‏كند) و هنگامى او را قبض روح مى‏ كند كه از شراب، سيراب شده و مست است». من گريستم و امام على عليه السلام به من فرمود: «اى زهير! گريه مكن كه آنچه قضاى خداوند است، مى ‏شود».   📚الفتوح : ج ۲ ص ۵۵۴ ادامه دارد
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت بیست و دوم (پیشگویی ها) 3⃣ سِنان بن اَنَس‏ 📘شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد - به نقل از فُضَيل از امام باقر عليه السلام - : هنگامى كه على عليه السلام فرمود: « از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد به خدا سوگند از من در باره گروهى كه صد نفر را گم‏راه و صد نفر را هدايت مى‏ كند. نمى‏ پرسيد، جز آن كه بانگ زننده و راهبَر آن را به شما خبر مى ‏دهم». مردى به سوى او رفت و گفت: به من بگو كه در سر و ريش من، چند تار موى است؟ على عليه السلام به او فرمود : «به خدا سوگند، دوستم (پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله) به من فرمود كه بر هر تار موى سر تو شيطانى است كه تو را لعنت مى ‏كند و بر هر تار موى ريش تو، شيطانى است كه تو را گم‏راه مى‏ كند و در خانه تو، بچّه عزيزكرده‏ اى است كه فرزند پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را مى‏ كشد». پسر او كه قاتل حسين عليه السلام شد، آن روز كودكى بود كه هنوز چهار دست و پا راه مى ‏رفت و او همان سِنان بن اَنَس نخعى است‏. 📚شرح نهج البلاغة ابن أبى الحديد : ج ۲ ص ۲۸۶ ، بحارالأنوار: ج ۳۴ ص ۲۹۷ 💫توضیح مکمل صدوق در الأمالى (ص ۱۹۶ ح ۲۰۷)، همين واقعه را به سعد بن ابى وقّاص نسبت داده و آن كودك را فرزند او، عمر بن سعد، دانسته است و شبيه به همين در كامل الزيارات (ص ۱۵۵ ح ۱۹۱) و خصائص الأئمّة (ص ۶۲) آمده است ؛ امّا سعد بن ابى وقّاص در روزگار خلافت امام على عليه السلام از فرماندارى كوفه عزل شد و از بيعت با امام عليه السلام خوددارى كرد و بيرون از كوفه مى ‏زيست. از اين رو حضور او در مجلس سخنرانى امام عليه السلام بعيد مى ‏نمايد. از سوى ديگر ولادت عمر بن سعد را در سال ۲۳ ق و برخى آن را در عصر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله دانسته ‏اند (تهذيب الكمال : ج‏۲۱ ص‏۳۵۷) و در هر حال او به هنگام سخنرانى امام على عليه السلام در كوفه [كه در محدوده سال‏هاى ۳۶ - ۴۱ هجرى انجام شده‏] نمى ‏توانسته كودكى باشد كه بر روى دست و پا راه مى ‏رود. بر اين پايه، آنچه ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغة (ج ۲ ص ۲۸۶)، به نقل از كتاب الغارات آورده، صحيح ‏تر مى ‏نمايد و شايد همين، دليل نام نياوردن شيخ مفيد (الإرشاد: ج ۲ ص ۳۳۰) از اسم سؤال كننده و پسر او باشد. 🌾پيشگويى على عليه السلام درباره مزار و زائران امام حسین علیه السلام 📗عيون أخبار الرضا عليه السلام - به سندش از امام على عليه السلام - : گويى بناهاى استوار را گرداگرد قبر حسين مى ‏بينم و گويى كاروان‏ هايى را مى ‏بينم كه از كوفه به سوى قبر حسين بيرون مى ‏آيند و شب‏ ها و روزهايى نمى ‏گذرد، جز آن كه از همه سو به سوى او حركت مى‏ كنند و اين به هنگام زوال پادشاهى مروانيان است. 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۲ ص ۴۸ ح ۱۹۰ صحيفة الإمام الرضا عليه السلام : ص ۲۴۸ ح ۱۶۱ 📔كامل الزيارات - به نقل از حارث اَعوَر، از امام على عليه السلام - : پدر و مادرم فداى حسينِ كشته شده در پشت كوفه باد! به خدا سوگند، گويى همه گونه حيوانات وحشى را مى‏ بينم كه گردن‏ هايشان را به سوى قبر او كشيده‏ اند و برايش مى ‏گريند و شب تا صبح برايش سوگوارى مى ‏كنند، و چون چنين است، مبادا كه شما جفا كنيد!  📚كامل الزيارات : ص ۱۶۵ ح ۲۱۴ بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۵ ح ۹ ادامه دارد..
🌴خاطرات کربلا🌴 🏳قسمت بیست و سوم [آخرین] (پیشگویی ها) 🌾پيشگويى امام حسن عليه السلام درباره شهادت امام حسین علیه السلام 📔الأمالى صدوق - به نقل از مفضّل بن عمر از امام صادق از پدرش از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام - : حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام روزى بر حسن عليه السلام در آمد و نگاهش كه به او افتاد. گريست. حسن عليه السلام به او گفت: «اى ابا عبد اللَّه! چرا گريه مى ‏كنى؟». گفت : به خاطر آنچه با تو خواهد شد، مى ‏گريم.  حسن عليه السلام گفت : «آنچه با من مى‏ شود، سمّى است كه به دسيسه به من مى‏ دهند و با آن كشته مى ‏شوم ؛ امّا هيچ روزى مانند روز تو نيست، اى ابا عبد اللَّه! سى هزار مرد جنگى به جنگ با تو مى‏ شتابند و همه ادّعا مى ‏كنند كه از امّت جدّمان محمّد صلى اللَّه عليه و آله هستند و خود را به اسلام مى‏ بندند و بر كشتن و ريختن خونت و هتك حرمتت و اسير كردن فرزندان و زنانت و تاراج اموالت، گرد مى ‏آيند، و همين هنگام است كه لعنت بر بنى اميّه فرود مى ‏آيد و آسمان خون و خاكستر مى ‏بارد و همه چيز، حتّى وُحوش بيابان و ماهيان دريا بر تو مى ‏گريند». 📚الأمالى صدوق : ص ۱۷۷ ح ۱۷۹ الملهوف ۶۹ (طبعة أنوار الهدى) : ص‏۱۹ 🌾پيشگويى سلمان درباره شهادت امام حسین علیه السلام 📙رجال الكشّى - به نقل از مُسيَّب بن نَجَبه فَزارى -: هنگامى كه سلمان فارسى به سوى ما [كوفيان براى حكمرانى‏] آمد. من نيز ميان پيشواز رفتگانِ او بودم. او آمد تا به كربلا رسيد و گفت: اين جا را چه مى ‏ناميد؟ گفتند: كربلا. گفت : اين جا قتلگاه برادران من است. اين جايگاه وسايلشان و اين جايگاه مركب‏هايشان و اين جايگاه ريختن خونشان است. بهترينِ پيشينيان در آن كشته شده و بهترينِ پسينيان نيز در آن كشته خواهد شد.   📚رجال الكشّى : ج ۱ ص ۷۳ ش ۴۶، بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۳۸۶ ش ۲۷ 🌾پيشگويى ابوذر درباره شهادت امام حسین علیه السلام 📘كامل الزيارات - به نقل از عُروة بن زبير - : شنيدم ابوذر - كه در آن زمان عثمان او را به رَبَذه‏ تبعيد كرده بود و مردم به او گفته بودند: اى ابو ذر! بشارت ده كه اين [تبعيد] در راه خداى متعال اندك و آسان است - گفت: «اين چه آسان است! امّا شما در چه حالى خواهيد بود. هنگامى كه حسين بن على عليه السلام به قتل مى ‏رسد ؟» و يا گفت: «ذبح مى‏ شود ؟». 📚كامل الزيارات : ص ۱۵۳ ش ۱۹۰ بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۱۹ ش ۴۷ 🌾پيشگويى ابن عبّاس درباره شهادت امام حسین علیه السلام 📗المستدرك على الصحيحين - به نقل از ابن عبّاس - : ما و بسيارى از خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ترديد نداشتيم كه حسين بن على عليه السلام در طَف كشته خواهد شد. 📚المستدرك على الصحيحين : ج ۳ ص ۱۹۷ ش ۴۸۲۶ مقتل الحسين عليه السلام خوارزمى : ج ۱ ص ۱۶۰ 🌾پيشگويى ياران امام على عليه السلام درباره شهادت امام حسین علیه السلام 📕الإرشاد - به نقل از عبد اللَّه بن شريك عامرى - : من مى‏ شنيدم هنگامى كه عمر بن سعد از در مسجد وارد مى‏ شد، ياران امام على عليه السلام مى‏ گفتند: «اين قاتل حسين بن على است» و اين سال‏ها پيش از شهادت امام حسين عليه السلام بود. 📚الإرشاد : ج ۲ ص ۱۳۱ كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۲۱ ادامه دارد https://eitaa.com/lahijan_news
🌴خاطرات کربلا🌴 🚩قسمت بیست و چهارم ( عدم بيعت با يزيد ) 🌾 آغاز حكومت يزيد ملعون 📙الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : معاويه در شب نيمه ماه رجب سال شصت هجرى در گذشت و مردم با يزيد بيعت كردند. 📚الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۲ أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۶۸ 📘البداية و النهاية : پس از وفات معاويه در ماه رجب سال شصت هجرى، با يزيد بيعت شد. سال ولادت يزيد ۲۶ هجرى است كه به هنگام بيعت ۳۴ سال عمر داشت. وى نمايندگان پدرش را درشهرها ابقا نمود و كسى را بركنار نكرد و اين، از زيركى او بود. 📚البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۴۶ 🌾درخواست بيعت از امام حسین عليه السلام‏ 📗الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) : يزيد نامه ‏اى را به وسيله عبد اللَّه بن عمرو بن اُوَيس عامرى - يا عامر بن لُؤَى -. براى وليد بن عتبة بن ابى سفيان فرماندار مدينه نوشت كه: «مردم را فرا بخوان و از آنان بيعت بگير و از سران قريش آغاز كن و نخستين كسى كه از او بيعت مى ‏گيرى حسين بن على باشد». 📚الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۴۲ تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۱۴ 📘تاريخ اليعقوبى : يزيد بن معاويه - كه مادرش ميسون دختر بَحْدَل كلبى بود - در آغاز ماه رجب سال شصت هجرى.... در حالى به حكومت رسيد كه بيرون از دمشق بود. چون به دمشق آمد نامه ‏اى براى وليد بن عتبة بن ابى سفيان، فرماندار مدينه نوشت: «هر گاه نامه ‏ام به دست تو رسيد حسين بن على و عبد اللَّه بن زبير را فرا بخوان و برايم از آنها بيعت بگير و اگر سر باز زدند، گردنشان را بزن و سرشان را برايم بفرست. از مردمان ديگر هم برايم بيعت بگير و هر كه امتناع كرد، همان حكم را در باره‏اش اجرا كن تمام». 📚تاريخ اليعقوبى : ج ۲ ص ۲۴۱ 📗تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - : هنگامى كه يزيد به حكومت رسيد، برنامه مهمّى جز بيعت گرفتن و آسوده خاطر شدن از سوى گروهى كه در زمان معاويه از بيعت كردن با يزيد و پذيرش ولايت‏ عهدى او سر باز زدند، نداشت. بدين جهت براى وليد اين نامه را نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان از يزيد امير مؤمنان به وليد بن عُتبه امّا بعد به راستى كه معاويه بنده‏اى از بندگان خدا بود كه خداوند گرامى‏ اش داشت و او را به خلافت رسانيد و [هر چه نياز داشت] به او بخشيد و امور را برايش هموار ساخت و او با تقدير الهى زندگى كرد و با قضاى الهى در گذشت. خداى او را رحمت كند ! با خوش‏ نامى زندگى كرد و با نيكى و پارسايى در گذشت. تمام». و در كاغذى ديگر كه [كوچك و] به اندازه گوش موشى بود نوشت: «از حسين و عبد اللَّه بن عمر و عبد اللَّه بن زبير بيعت بگير و چنان بر آنان سخت بگير كه بيعت كنند. تمام». 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۳۸ الأخبار الطوال: ص ۲۲۷ ✊لعنت خداوند بر قاصبین حق اهل بیت (ع) و دشمنان اهل بیت(ع) ادامه دارد
🌴خاطرات کربلا🌴 🚩قسمت بیست و پنجم (عدم بیعت با یزید) 🌾رايزنى وليد با مروان در بيعت گرفتن از امام حسین عليه السلام‏ 📔تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - : چون خبر مرگ معاويه به وليد بن عُتبه رسيد، اين امر برايش گران و سنگين آمد. پيكى را نزد مروان فرستاد و او را نزد خود فرا خواند... وقتى وليد نامه يزيد را براى مروان قرائت كرد، مروان استرجاع گفت و براى معاويه طلب رحمت كرد. وليد از وى مشورت خواست كه چه كند. مروان گفت : به نظر من به سرعت آنان را فرا بخوان و آنان را به بيعت با يزيد و گردن نهادن به فرامين او دعوت كن اگر پذيرفتند، از آنان بپذير و آنان را رها كن و اگر امتناع كردند، پيش از آن كه از مرگ معاويه مطّلع گردند، آنان را گردن بزن؛ چرا كه اگر آنان از مرگ معاويه مطّلع شوند. هر كدام به سمتى مى ‏روند و پرچم مخالفت و جدايى بر مى ‏دارند و مردم را به سمت خود فرا مى ‏خوانند. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۳۸ الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۲۹ 📙الملهوف : وليد، مروان بن حكم را نزد خود فرا خواند و درباره حسين عليه السلام از وى مشورت خواست. مروان گفت: او نمى‏ پذيرد و اگر جاى تو بودم، او را گردن مى‏ زدم. وليد گفت: كاش به دنيا نيامده بودم! آن گاه به دنبال حسين عليه السلام فرستاد. 📚الملهوف : ص ۹۷ مثير الأحزان : ص ۲۳ 🌾فرا خوانده شدن امام حسین عليه السلام از سوى وليد براى بيعت كردن‏ 📘تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف درباره فرا خوانده شدن امام حسين عليه السلام و عبد اللَّه بن زبير از سوى وليد - : وليد، عبد اللَّه بن عمرو بن عثمان را - كه جوانى كم سن و سال بود - به سوى آن دو فرستاد تا آنان را دعوت كند. عبد اللَّه آن دو را ديد كه در مسجد نشسته ‏اند. نزد آنان آمد - در زمانى كه وليد جلوس عمومى نداشت و در آن وقت آن دو نيز نزد وليد نمى‏ رفتند - و گفت: امير شما را دعوت كرده است، او را پاسخ گوييد. آن دو به عبد اللَّه گفتند: باز گرد هم‏اينك مى‏ آييم. آن گاه عبد اللَّه بن زبير به حسين عليه السلام رو كرد و گفت: گمان مى ‏كنى چرا در اين وقت كه جلوس عمومى ندارد، ما را فرا خوانده است؟ حسين عليه السلام فرمود: «گمان مى ‏كنم طاغوتِ آنان (معاويه) از دنيا رفته و دنبال ما فرستاده تا از ما بيعت بگيرد، قبل از آن كه خبر منتشر شود». عبد اللَّه بن زبير گفت: من نيز چيزى غير از اين گمان نمى‏ كنم. 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۳۹ الأخبار الطوال : ص ۲۲۷ 📗مثير الأحزان : وليد كسى را نزد آنان فرستاد. وقتى پيك وليد آمد، حسين عليه السلام به آنان گفت: «گمان مى‏ كنم طاغوتِ آنان (معاويه) از دنيا رفته است. ديشب خواب ديدم كه منبر معاويه واژگون شده و خانه ‏اش در آتش مى ‏سوزد». پيك آنان را به نزد وليد فرا خواند. 📚مثير الأحزان : ص ۲۳ ادامه دارد...
🌴خاطرات کربلا🌴 🚩قسمت بیست ششم (عدم بیعت با یزید) 🌾تدبير امام عليه السلام پيش از رفتن به نزد وليد 📔تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف - : [پسر زبير به حسين عليه السلام‏] گفت: شما چه مى ‏كنيد؟ [حسين عليه السلام‏] فرمود: «هم ‏اينك جوانان و هواداران خود را جمع مى ‏كنم و نزد وليد مى‏ روم، هنگامى كه به خانه وليد رسيدم. جوانان را بيرون خانه نگه مى ‏دارم و خود داخل مى ‏شوم». [پسر زبير] گفت: از او بر تو مى‏ ترسم،آن گاه كه وارد شوى. فرمود: «من بر او وارد نمى‏ شوم، مگر اين كه بر امتناع از بيعت قادر باشم». امام عليه السلام به پا خاست و دوستان و خويشاوندانش را جمع كرد و به سمت خانه وليد راه افتاد. وقتى به درِ خانه وى رسيد، به يارانش فرمود: «من داخل مى‏ شوم، اگر شما را فرا خواندم يا شنيديد كه صداى وليد بلند شد،تمامتان داخل شويد وگرنه از جاى خود حركت نكنيد تا من نزد شما بيايم». 📚تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۳۳۹ الإمامة و السياسة: ج ۱ ص ۲۲۶ 📙البداية و النهاية - به نقل از ابو مخنف - : حسين عليه السلام برخاست و دوستانش را جمع كرد و به درِ خانه امير آمد. اجازه ورود گرفت و به وى اجازه داده شد. او تنهايى وارد خانه شد و دوستانش را بر درِ خانه نشاند و فرمود: «اگر صدايى مشكوك شنيديد، وارد خانه شويد». 📚البداية والنهاية : ج ۸ ص ۱۴۷ 📘المناقب ابن شهرآشوب : وليد به دنبال آنان [يعنى : حسين عليه السلام، ابن زبير، عبد اللَّه بن عمر و عبد الرحمان ابن ابى بكر ]فرستاد و آنان كنار قبر پيامبر خدا بودند. عبد الرحمان و عبد اللَّه گفتند: ما به خانه‏ هاى خود مى ‏رويم و درِ خانه را به روى خود مى ‏بنديم. ابن زبير گفت: به خدا سوگند كه هرگز با يزيد بيعت نمى ‏كنم. حسين بن على عليه السلام فرمود : «من مى‏ بايد نزد وليد بروم و ببينم چه مى‏ گويد». آن گاه به خاندانش كه همراه وى بودند. فرمود: «وقتى نزد وليد رفتم و با او وارد گفتگو و مناظره شدم، شما بر درِ خانه باشيد و هر گاه شنيديد كه گفتگو بالا گرفت و صداها بلند شد، داخل خانه شويد ؛ ولى كسى را نكشيد و فتنه به پا نكنيد». 📚المناقب ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۸۸ ادامه دارد