احتیاج دارم به اون اطمینانی که با وجود موانع،بازم میدونی قراره اربعین کربلا باشی،به اون زمزمه ای که قلبت به اون آگاهه:﴿لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ ۖ إِنَّا مُنَجُّوكَ﴾.
در حالی که ما از عشق ورزیدن معمولی نسبت به انسان ها عاجزیم ، انتظار یک عشق ماورایی ، عمیق و شگفت انگیز را هم داریم.
أَشّعَر بأَنَّنِي لَا أمْتَلِكُ أيَّ أُمْنِية،
سِوَى زِيَارة الحُسَين عَليّهِ السَّلامْ
حس میکنم ، هیچ آرزویی جز زیارت
امام حسین علیه السلام ندارم.
احساسم؟ غریبی کردن نوزاد با هر آغوش و دستزدن و شکلک درآوردنی الا مادر. بهتر بگم با همهی دنیا غریبیم میاد الا کنج ششگوشه اباعبدالله.
دوران
پاشو کوله ات رو جمع کن ، به همه بگو می خوای بری کربلا ، امام حسین رو بذار تو رو دربایستی :)
«گاهی وقتا هم فکر میکنم چی واسم خوبه و میتونه نجاتم بده؟وخدا دوباره تو رو بهم یادآوری میکنه..»