حق تعالی مرا دو هزار مقام در پیش خود حاضر کرد و در هر مقامی مملکتی بر من عرضه کرد؛ من قبول نکردم.مرا گفت: ای بایزید! چه میخواهی؟گفتم: آنکه هیچ نخواهم.
-تذکرة الاولیاء
«خدایا شکرت به خاطر این مداحی ها، به اراده ای که خلق میکنن، به احساسی که تغییر می کنن. چی میگذره به شاعرش که انقدر عمیق بنویسه؟..»
لحنِ نگاه (روزمرگی های یک معلم)
https://t.me/baranitor/1130
کاملش:
«بارها زیر باران خواستمت، الان هم زیر باران دارم میرم که ببینمت..»
۱۴۰۳/۱۰/۲۳
«اون لحظه که..وسط جمعیت عباتو میکشی رو سرت و آروم گریه میکنی.»
یا مداحی بزاری و به کوله پشتی ات تکیه بدی و تو دفتر خاطراتت، حس اون لحظه ات رو می نویسی.
«به زبانهای بسیاری دوستت دارم،
و عمیقترینشان نگاه است.»