هدایت شده از حسینی
اول صبح به سمت حرمت روکردم
دست برسینه سلامی به تودادم ارباب🌼🍃
سرصبحی شده وبازدلم دلتنگ است
السلام عليك يااباعبدالله الحسین🌼🍃
سلام روزیکشنبه تون حسینی🍃🌼
https://eitaa.com/lahzaei_da_sh
هدایت شده از حسینی
اَلْسَّلاٰمُ عَلَیْکَ یٰا مَوْلايَ يا اَباٰصالِحَ اَلْمَهْدي
یا صاحب الزمان...
ای آخرین توسلِ سبز دعای ما /
آیا نمیرسد به حضورت دعای ما؟
بی تو چه زود میگذرد هفتههای ما؟&
اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ اَلْفَرَجْ وَ اَلْعٰافیَةَ وَ اَلْنَّصْرْ وَ جَعَلْنٰا مِنْ خَیْرِ اَعْوٰانِهِ وَ اَنْصٰارِهْ وَ اَلْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهْ
هدایت شده از حسینی
این روزها
ڪہ زمزمه یار مےڪنم
خیلے هواے
دیدن دلدار مےڪنم
در ماه مغفرت
نشد آقا ببینمت
بر بی لیاقتے خود
اقرار مےڪنم
🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
https://eitaa.com/lahzaei_da_sh
هدایت شده از حسینی
🌸پشت کردم به گناه ، پاک شوم در رمضان
🌸همه ترکم بکنند عیب ندارد ، تو بمان
🌤اللهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرجْ🌤
هدایت شده از حسینی
#خوشنام تویی_گمنام_منم
و تا ابد به آنانڪہ
پلاکشان
را از گردن خویش درآوردند
تا مانند مادرشان
#گمنام و
#بی_مزار
بمانند "مدیونیم"…
https://eitaa.com/lahzaei_da_sh
هدایت شده از حسینی
🔹من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی چیزها را از دست می دهد. چشم گنهکار لایق #شهادت نیست...
🌹مدافع حرم شهید هادی ذوالفقاری
https://eitaa.com/lahzaei_da_sh
هدایت شده از حسینی
ڪاش میشد
عاشقانه فهمیـد
تا عاشقانه پـرواز ڪرد ...
" شهـــــــدا "
دستی برای عاشق شدنمان
به سوی خــدا برداریـد ...
#زمان_عاشقی_با_معبود
#التمـاس_دعـا
دختر زیبایی که شب را در حجره طلبه خوابید!!!😳😱😱
🌙شب هنگام ؛ محمد باقر – طلبه جوان - در اتاق خود مشغول مطالعه بود📖
که به ناگاه😳دختری وارد اتاق او شد😰
در را بست😱و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.😥
دختر پرسید: شام چه داری؟؟🍳🍗
طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود🏃در گوشهای از اتاق خوابید.😴💤
صبح که دختر از خواب بیدار شد🌤
و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند .
شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!😡
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…😥
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟
و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟😳
محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد🖐🖐
و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و …😳🙁
علت را پرسید.
طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود👹هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم🕯تا طعم آتـش جهنم 🔥را بچشم 😋😔
و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم 😥
و به فضل خدا،شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.😌
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند👰 💐
و به او لقب مـیـردامــاد داد ☺️
⚛و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
🌺🌷🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌷🌺
❤️کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است❤️
جز 11.mp3
4.15M
🔻جز یازدهم قرآن کریم
🔸به روش تندخوانی (تحدیر)
🔹با صدای استاد #معتز_آقايی
4_5773670578338661287.mp3
1.92M
🎧 #مناجات فوق العاده زیبا❣
🎼 با آه سرد غفلت با اشک گرم
🎤 #محمدحسین_پویانفر
🌙 #ماه_مبارک_رمضان
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
1526565809342.mp3
7.17M
طلاییه قطعه ای از بهشت😭
انشاالله شفاعت شهدا شامل حال همه ما
هدایت شده از حسینی
هنوزهمـ شهادت مـی دهند
امابـہ اهل درد
نه بے خیال ها
فقط دم زدن ازشهـدا
افتخار نیست.....
↫باید زندگـی مان
حرفمان، نگاهمان
لقمہ هایمان، رفاقتمان
همـ بوے شـهدا بگیرد...
joghd & bolbol.mp3
2.99M
🔥بلبل_چمن_نشین
🔥جغد_ویرانه_نشین😭
شهید احمدکافی❣
🔸" حدیـــــثِ روز "....
قال الصادق (علیہ السلام):
إذا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمعڪَ و بصرڪَ و شعرڪَ و جلدڪ.
آنگاه ڪہ روزه مےگیرے،
باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند.
«یعنى از گناهان پرهیز كند.»
📚الڪافے/ جلد۴/ صفحه ۸۷
ازعزرائیل پرسیدند:
تابحال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
."خنده ام" زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم..
"گریه ام"زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم،او را دربیابانی گرم وبی درخت وآب یافتم که درحال زایمان بود..منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم.."ترسم"زمانی بودکه خداوندبه من امرکردجان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد وزمانی که جانش را می گرفتم ازدرخشش چهره اش وحشت زده شدم..دراین هنگام خدا وندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟..
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن،موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..