بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
⌛️22 آذر
🌷سالروز شهادت شهید محمدمهدی مرشدی
🔹🔸💠خستگی ناپذیر
آمدهبود مرخصی. از راه نرسیده، دست و صورتش را شست؛ لباسهایش را عوض کرد و راه افتاد. مادر با تعجب پرسید: «محمدمهدی کجا؟»
محمدمهدی گفت: «میرم سر ساختمان.» مادر گفت: «تو تازه از راه رسیدی! خستهای! لااقل یک ساعتی استراحت کن!»
محمدمهدی جواب داد: «استراحت یعنی چی؟ بهم بگو بچسب به کار! خیلی دوست دارم اون ساختمون زودتر تموم بشه!»
مادر گفت: «کارگرها سر ساختمونن!»
محمدمهدی جواب داد: «پس شاید بتونم باری رو از رو دوش کارگرا بردارم. کارگرا که گناهی نکردن.»
(به نقل از خواهر شهید)
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
☀️بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
⌛️ 23 آذر
🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم ابوالفضل شیروانیان
🌹نشانه شهادت
☄️زود جوش میآورد.
☄️آن صبری که بقیه داشتند او نداشت.
☄️همیشه هم میگفت، «شهدا نشانه دارند که من ندارم. پس شهید نمیشوم!»
🍃دو ماه پیش از شهادتش به طور غیر منتظرهای صبور شده بود، آنقدر که من سر به سر او میگذاشتم تا فریادش را بشنوم، اما هیچ فریادی نمیزد.
دلم میخواست فریاد بزند تا آن نشانهای که میگفت را هنوز هم نداشته باشد. به پدرش هم گفتم، «اگر اجازه بدهید ابوالفضل به سوریه برود، شهید میشود.»
راوی: همسر شهید
🎁🎁هدیه با واسطه
🌨از بس گریه کرده بودم چشمم نور نداشت. رفتم رو به روی عکسش نشستم و گفتم، «ابوالفضل، دیدی آنقدر قلم قرآنی برای من نگرفتی تا شهید شدی. اگر قلم قرآنی داشتم قرآن میخواندم، تا هم من آرام شوم، هم ثواب آن را به تو هدیه کنم.»
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
⏰ده دقیقه نشده بود که حاج آقا تماس گرفت و گفت، «آقای معدنی از طرف سپاه دارند میآیند دیدار.»
هنگام ورود بستهای را گرفتند سمت من و گفتند، «ببخشید اظلاع نداده آمدیم. قرار بود هفته دیگر مزاحم بشویم، اما یک ربع پیش تماس گرفتند که تا اینجا آمدید منزل شهید شیروانیان هم بروید.»
🧰📗داخل بسته یک کیف قرآن و قلم آن بود.
🌻🍃🌻🍂🌻
راوی: همسر شهید
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
☀️بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
⌛️24 آذر 1360
🌷سالروز شهادت شهید حمزه زینتی افخم
💠از همان کودکی 👨🏫منشی اسلامی و اعتقادی داشت و سعی می کرد در کنار درس و مدرسه ✏️در کلاس های قرآن و احکام و مراسم های حسینی و عاشورایی شرکت فعال داشته باشد تا درس آزادی و آزادگی بیاموزد.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☄️بسیار فعال و اهل کار بود و از انجام هیچ کاری برای کمک به مخارج زندگی خود و خانوادهاش فروگذار نبود.
💠معیارش برای انتخاب همسر در درجه اول ایمان بود، ما خرید عروسی به آن شکل نداشتیم، فقط یک دست لباس و حلقه خریدیم در مجموع شاید پولش به 10 هزار تومان هم نرسیده بود.
🍃حمزه فوق العاده خوب و مهربان و اهل بگو بخند بود در هر شرایطی خندیدن و شوخی کردن را ترک نمیکرد.
🍃سختی زیادی کشیده بود، حمزه عاشق امام رضا (علیه السلام) بود.
راوی: همسر شهید
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan
☀️بسم ربّ الشهداء و الصدیقین
⌛️24 آذر
🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم محمد شالیکار
💢زندگی و درآمد خوبی داشت، اما اعتقادش او را به دفاع از حرم کشاند
💢شهیدی که از سرمایه میلیاردی عبور کرد
💠✔️تلا شهای مستمر و شبانه روزی او در ساخت و ساز باعث شد تا از لحاظ مالی تحوّل زیادی در زندگی او رخ بدهد امّا مادیات، محمّد شالیکار را از اهداف و دغدغههای اعتقادی و عمیقی که در وجودش ریشه دوانده بودند نه تنها دور نکرد بلکه باعث شد تا با تدبیر و کیاست و با استفاده صحیح و خداپسندانه از این نعمت الهی در راه خدمت به خلق گام بردارد و مشکلات آشنا و غریبه را به مدد حق حل کند.
💠فرازی از وصیت نامه شهید
🌷🌷از خواهرانم میخواهم حجاب خود را حفظ کنند، مثل مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) که حجاب برتر همان چادر است.
🌷لاله های روشن 👇🏼
┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
https://eitaa.com/lalahayroshan