eitaa logo
کنگره ملی سرداران و۱۲۰۰۰شهیداستان تهران
377 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
300 ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگداشت یاد و خاطره شهدای عملیات کربلای ۸ ذیل کنگره ملی سرداران و۱۲۰۰۰شهید استان تهران در کنار تربت پاک شهیدان در گلزار شهدای بهشت زهرا س غروب پنج شنبه با شکوه تمام برگزار و با نماز جماعت و افطار خاتمه یافت
27.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 غرب کانال ماهی 18 فروردین سال 1366 قرارگاه تاکتیکی لشگر 27 حاج محمد کوثری و........................ @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 اردوگاه قلاجه تابستان 1362 🌹 سردار سرلشگر شهادت: شهر دمشق توسط رژیم صهیونیستی بردار محمد رضا آرین فرمانده آموزش نظامی لشگر10 سیدالشهداء(ع) @alvaresinchannel
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
31 سال گذشت 20 فروردین ۱۳۷۲ پرکشید 🏴 قرن‌هاست كه فرياد «هل من ناصر» سيدالشهدا(ع) پهنه‌ی زمان را پيموده است و چون نفخات حيات‌بخش روح القدس بر هر زمين مرده‌ای كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اينچنين، همه‌ی تاريخ تو گويی روزی بيش نيست و آن روز عاشوراست راهيان كربلا را بنگر و به ياد آر ورق‌پاره‌های تقويم تاريخ را كه می گويد هزار و سيصد و چهل و پنج سال است كه از عاشورا می گذرد. شهید سید مرتضی آوینی 🏴صلی اَللهُ عَلیکْ یا اباعبدلله (ع) @alvaresinchannel
🌷 مبارک باد ما نسل جوان، همیشه در میدانیم همواره به پایِ عهدمان می‌مانیم فردا همگی را با رهبر انقلابمان می‌خوانیم @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 شرحی دلنشین از حماسه (حسین) شهادت 22 فروردین 1362 ✅مزار : گلزار شهدای چیذر 🔶14 فروردین سال 62 ماموریت سه ماهه من به جبهه تمام می‌شد اما شنیدم عملیاتی در پیش است و در نامه ای برای مادرم که بی تاب شده بود نوشتم "مادرجان من پشت به امام حسین(ع) نمی کنم. او احتیاج به کمک دارد و من برای یاری او می‌مانم" و ماندم . زیباترین شب در عمر من شب عملیات بود. چون اون شب شب قرار و وصال بود. شب عملیات والفجر یک من هم مهیا شدم برای عملیات و با دیگر دوستان و همرزمان به یکی از گردانهای تیپ سیدالشهداء(ع) مامورشدیم. فکر کنم گردان حضرت علی اصغر(ع) بود. وظیفه ما گشودن معبر در میدان مین بود. هوا تاریک شده بود و ظلمات شب همه جا رو گرفته بود. همه گردان در یک ستون به پای کار رسیدیم. حدود 400 نفری می شدیم. گردان پشت یک تپه ای نشست و ما از گردان فاصله گرفتیم. خودمون رو پشت سیم خاردار اول میدون مین رسوندیم. همه جا سکوت بود. گاهی تیربار دشمن کار می‌کرد و منوری آسمون رو روشن می‌کرد. قرار شد حسین شاه حسینی مین‌ها رو خنثی کنه و من هم پشت سرش طناب معبر رو پهن کنم. آستین ها رو بالا زدیم و وارد میدون شدیم. طناب معبر رو باز می کردم و روی خاک خط سفیدی می‌کشیدم و گاهی هم به اطراف نگاه می‌کردم و سنگر کمین دشمن رو می پاییدم. حسین سرش پایین بود و یک یک مین‌های گوجه ای و والمرا رو کنار می‌گذاشت. از سنگر کمین اول دشمن رو عبور کردیم. اونقدر وجعلنا خونده بودم که فکم درد گرفته بود. نزدیک کمین دوم دشمن بودیم که تیربار دشمن شروع به تیر اندازی کرد. تیرهای دشمن به فاصله چند سانتی از زمین به سمت ما میومد. حسین اصلا توجهی به آتیش دشمن نداشت و جلو می‌رفت. تقریبا آخرای میدون مین رسیده بودیم و آخرین مینی که حسین کنار گذشت مین والمر بود. رسیده بودیم پشت سیم خاردار توپی آخر میدون مین و آماده بودیم تا رمز عملیات اعلام بشه و ما سیم خاردار آخر میدون مین رو قطع کنیم و گردان وارد معبر بشه و به دل دشمن بزنه که تیربار دشمن شروع به تیر اندازی کرد و گلوله ای به شکم حسین شاه حسینی خورد. فاصله من و حسین تا سنگر دشمن به اندازه چند توپ سیم خاردار بیشتر نبود. مثل اینکه دشمن حسین رو دیده بود و آتیش تیربار روی حسین متمرکز شد. حسین داشت تو خون دست و پا می‌زد اما من نمیتونستم کاری کنم. باید عقب میومدم و گردان رو می‌بردم و از معبر عبور می‌دادم. از جام بلند شدم و دولا دولا رفتم به سمت ابتدای میدون مین که گلوله خمپاره ای کنارم خورد و ترکش بزرگی پهلوم روشکافت. دستم رو به پهلو گرفتم و روی طناب سفید معبر به عقب می‌رفتم. تنهای تنها بودم، وسط میدون مین. اون لحظه آرزوی شهادت نداشتم. آرزوم این بود که زمین نخورم تا به اول میدون برسم و گردان رو از معبر رد کنم و بعد شهید بشم. اما نفهمیدم چی شد و رفتم روی مین والمر. با صدای انفجار چند تا از بچه ها وارد میدون مین شدند و می‌شنیدم یکی می‌گفت راه بازه...راه بازه! اما یه تخریبچی اول میدون مین افتاده و یه تخریبچی آخر میدون. خیالم راحت شد که مرا پیدا کردند. منو کنار معبر کشیدند و گردان شیر خواره اربابم امام حسین(ع) یعنی گردان حضرت علی اصغر(ع) از معبر به سلامت عبور کرد. من هم که دیدم کار تموم شده با اندک رمقی که داشتم مهر تربت کربلا رو از جیبم در آوردم و داخل دهانم گذاشتم و منتظر اومدن اربابم نگاهم به آسمان دوخته شد. هم تشنه بودم و هم تنها. 22 روز از بهار گذشته بود که از خاک مقدس منطقه شرهانی مرا به آسمان بردند و به سعادت رسیدم. از اینکه شرح ماوقع طول کشید شرمنده ام. و جمله آخرم اینکه بدانی برای چه هدفی رفتم. خواهشم این است که قلم و کاغذ دست بگیر و بنویس... ✅ رفتم تا دین خدا را یاری کنم رفتم تا ثابت کنم من غلام وفادار حسینم رفتم تا درخت اسلام را باخون خود آبیاری کنم رفتم تا فدای اسلام شوم رفتم تا رهرو راه شهیدان باشم (گزیده ای از وصیت نامه شهید حسین(سیامک)معمارزاده) راوی:جعفرطهماسبی @alvaresinchannel
🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁 🌹 یاد وخاطره 7 شهید (ع) که در بامداد 25 فروردین ماه 1365 در در حال مین گذاری آسمانی شدند گرامیباد. اونها هفت تن بودند و اهل صفا و صمیمیت... و به مشهور شدند. شبی که به معراج رفتند شبی بود که زاده ام البنین (ع) پا در جهان هستی گذاشت. 🌿 🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 @alvaresinchannel