eitaa logo
گام دوم|جهاد آخر
182 دنبال‌کننده
36 عکس
9 ویدیو
6 فایل
رصد محتوایی و اقدامات عملی برای فتوای جهاد ولی فقیه دوران موسوم به گام دوم انقلاب جایی برای ذخیره مهم‌ات مسیر ارتباطی: @MaNazari
مشاهده در ایتا
دانلود
سی روز سی آیه جهاد آیه هشتم انفال ۷۵: بسم الله الرحمن الرحیم وَ الَّذينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولئِكَ مِنْكُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ في‏ كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ و كسانى كه بعدا ايمان آوردند و هجرت كردند و همراه شما جهاد نمودند، اينان از شما هستند. و خويشاوندان نسبى در كتاب خدا بعضى‏شان نسبت به بعضى ديگر سزاوارترند. بى‏ گمان، خدا به هرچيزى داناست. آیه قبلی درباره مومنان حقیقی بود و این آیه اشاره می کند که تاخیر زمانی در ایمان آوردن ملاک نیست. جهاد یک مساله مداوم است که هر زمانی به شکلی وجود دارد و این خط مجاهدت یک خط مستمر در طول تاریخ است. مومنان حقیقی کسانی هستند که در این خط مستمر جهاد نقش آفرینی می کنند. بخش دوم آیه طبق آنچه علامه طباطبایی در المیزان فرموده است متعلق به بحث ارث است البته این کنار هم قرار گرفتن متضمن معنایی هست که فعلا در دایره درک ما نیست. البته اگر سوره را یک کل در نظر بگیریم که می خواهد یک معنایی را منتقل کند باید به ابتدای سوره بازگردیم که بحث انفال را مطرح کرده است و از موضوعی که ما در آن هستیم به صورت مستقیم خارج است اما برای آنهایی که به دنبال روشن تر شدن ماجرا هستند پیشنهاد می کنم آیه ابتدایی این سوره و آیه 10 سروه حجرات را هم ملاحظه کنند که معانی عجیبی از آن قابل دریافت است 🌐 @lastjihad
آیه نهم سی روز سی آیه جهاد التوبه: بسم الله الرحمن الرحیم أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ (16) آيا پنداشته‌‏ايد كه (بدون امتحان) ‏رها مى‏‌شويد؟ در صورتى كه خدا هنوز از ميان شما كسانى را كه جهاد كرده و در برابر خدا و پيامبر او و مؤمنان، همرازى از كفّار نگرفته باشند سراغ ندارد. و خدا از آنچه مى‏كنيد آگاه است. سوره توبه، سوره جهاد است. تقریبا یک سوم آیات جهاد در این سوره قرار دارد. سوره توبه در واقع سوره برائت است و داستان نزول و ابلاغ آن که پس از فتح مکه و گسترش اسلام در تمام جزیرة العرب واقع شده خواندنی است. نکته جالب آیه آنجاست که همه آنچه در سوره انفال بیان شده بود در باره مجاهدت مهاجرین و انصار همچنان ادامه خواهد داشت. آیه دوم جهاد(آل عمران ۱۴۲) هم این معنا را متذکر شده بود که جهاد برای دوره ای خاص نیست و شاید اصیل ترین حکم اسلام در تعیین اهل سعادت و شقاوت جهاد باشد. اما ادامه آیه یک قید به مساله جهاد فی سبیل الله اضافه می کند: اینکه مجاهدی باشد که همرازی از غیر خدا و رسول و مومنین ندارد. ولیجه چیز یا کسی را گویند که انسانی بدان اعتماد کند اما از اهل آن شخص نباشد. در واقع این بخش از آیه به ما خبر می دهد که خداوند فریب ظاهر مجاهدت ما را نمی خورد و صرف جهاد و قتال هم اصالت ندارد. آن چیزی که برای خداوند مهم است این است که هر نوع ارتباطی که بوی اعتماد و توکل به غیر در آن به مشام برسد باید توسط مجاهدان بریده شود. در انتهای آیه نیز تذکر داده است که خداوند به هر آنچه ما عمل می کنیم آگاه است. 🌐 @lastjihad
آیه دهم سی روز سی آیه جهاد توبه ۱۹ بسم الله الرحمن الرحیم أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (19) آيا سيراب كردن حاجيان و آباد ساختن مسجد الحرام را مانند [عمل‏] كسانى قرار داده‏ايد كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده‏اند؟ آنان نزد خدا مساوى نيستند، و خدا مردم ستمكار را هدايت نمى‏كند. گزاره های دین را می توان در سه حوزه دسته بندی کرد. گزاه های هستی شناسانه، گزاه هایی که نظام ارزشی اسلام را بیان می کند و گزاره هایی که نظام عملی اسلام را معرفی می کند. این سه دسته را عقاید اخلاق و احکام نیز می نامند. امام در حدیث 24 چهل حدیث و علامه در المیزان این تقسیم بندی را تبیین کرده اند و آن را مطابق با سه مرتبه وجودی انسان عقل نفس و جسم می دانند. نکته دیگری که در مواجهه با قرآن باید مد نظر داشت این است که حقایق در قرآن به صورت تمثیل بیان شده است. مثلا اینجا که مقایسه بین دو واقعیت خارجی صورت گرفته است در واقع مقایسه بین دو نوع عمل است که هر کدام از این دو نماد یکی از آن انواع است. آب دادن به حجاج و تعمیر مسجد الحرام که ظاهرا نوعی خدمت به مردم است اما در واقع تبدیل شده است به نوعی تفاخر در بین قریش مقایسه شده است با ایمان به خدا و روز قیامت و جهاد فی سبیل الله. تاکید شده است که این دو در نزد خدا مساوی نیستند هرچند شاید خیلی ها برای آن عمل ظاهری ارزش و اعتبار بیشتری قائل باشند اما برای خدا ارزشی ندارد. انتهای آیه عبارتی آمده است که معنایی جدید به کل آیه می بخشد. کسی که به واسطه ایمان به خدا خدمت به خلق می کند نمی تواند در شمار ظالمین باشد. پس آب دادن حجاج و تعمیر مسجد عمل غیر مومنین است. در آیه عمل غیر مومنین مقایسه شده است با خود مومنان. مقایسه بین دو چیز است که سنخیتی با هم داشته باشند. مثلا دو عمل یا دو شخص را با هم مقایسه می کنند! به نظر شما اینجا چرا دو چیز ظاهرا متفاوت با هم مقایسه شده است؟ 🌐 @lastjihad
آیه یازدهم سی روز سی آیه جهاد توبه ۲۰ بسم الله الرحمن الرحیم الَّذينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ كسانى كه ايمان آورده، و هجرت كرده، و در راه خدا با اموالشان و جان‏هايشان جهاد نمودند، نزد خدا رتبه‏اى والاتر دارند؛ و تنها آنان كاميابند قسمت اول آیه تکرار معنایی است که قبلا نیز بیان شده بود مجاهدان داری درجه عظیمی در نزد خداوند هستند. البته باید دقت کرد تکرار الفاظ در قرآن در واقع تکرار معانی نیست بکه هر کدام اشاره به حقیقتی معین دارد. در آیه سوم(نساء 95) سه مرتبه برتری مجاهدان بر قاعدان بیان شده بود اینجا نیز مرتبه چهارم است که این معنا با الفاظی دیگر ذکر می شود. این تکرار دو وجه می تواند داشته باشد یکم برتری مجاهدین بیش از آن چیزی است که بیان شده است کما اینکه اینجا نیز با صفت تفصیل بیان شده است. دوم می تواند نوع مجاهدت هایی که از آن ذکر شده است متفاوت باشد کما اینکه اینجا هجرت هم همراه با ایمان و جهاد ذکر شده است. هر چند مجاهدت در دل خود هجرت را نیز به همراه دارد. از مجموع آن چه بیان شد حاصل می شود که بین خود مجاهدین هم مراتبی وجود دارد. حالا باید پیش رفت و دید این برتری مجاهدین بر قاعدین چند مرتبه دیگر تکرار می شود؟ بخش انتهایی آیه نیز به فائز بودن مجاهدان اشاره دارد. كلمه فوز بطوري كه راغب گفته به معناي ظفر يافتن به خير بدون صدمه و با حفظ سلامت است، پس در اين كلمه هم معناي ظفر يافتن به خير هست و هم معناي نجات و خلاصي از شر. بیان قرآن به نحوی است که نوعی از حصر را در فائز بودن مجاهدان می رساند. این بیان محصور در آیات مومنون 111 و نور 52 و حشر 20 نیز ذکر شده است در اولی صبر را مایه جزا دادن به مومنان که فائزان واقعی هستند ذکر کرده است در دومی اطاعت خدا و رسولش وخشیت و تقوای الهی را و در انتها نیز متذکر شده است فوز واقعی نائل آمدن به جنت است. هر سه آیه و دیگر آیاتی که بحث از فوز شده است نیز همین معنای را تداعی می کند که اطاعت خدا و رسولش که نیاز به صبر دارد همان مجاهدت فی سبیل الله است. ظاهرا در قرآن هیچ اختلافی نیست و این از معجزاتی است که خود قرآن نیز بدان اشاره کرده است(نساء 82). 🌐 @lastjihad
آیه دوازدهم سی روز سی آیه جهاد توبه ۲4 بسم الله الرحمن الرحیم قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ في‏ سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خويشاوندانتان و اموالى كه به دست آورده‏ايد و تجارتى كه از كسادى آن بيم داريد و خانه‏‌هايى كه به آنها خشنوديد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه او محبوب‌‏ترند، پس منتظر باشيد تا خدا فرمان خود را بياورد. و خدا مردم نافرمان را هدايت نمی‌‏كند. آیه دوازدهم نیاز به تدبر ندارد همه چیز گویاست. 🌐 @lastjihad
آیه سیزدهم سی روز سی آیه جهاد توبه 41 بسم الله الرحمن الرحیم انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ چینش آیات قرآن بسیار منظم است. آیه دوازدهم تکلیف نافرمان‌بران(فاسقین) را مشخص کرده بود این آیه مصداقی از این نافرمان‌بری را بیان کرده است. لذا بدون توضیح اضافی باید مجموع این چند آیه را باهم دید که بنده ترجمه آنها را در ادامه از قرآن کریم سوره توبه آیات 38 تا 42 نقل کرده ام. 38: اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، چيست شما را كه چون به شما گفته می‌‏شود: در راه خدا [براى جهاد] كوچ كنيد، به زمين سنگينى می‌كنيد؟ 39: اگر كوچ نكنيد، [خدا] شما را به عذابى دردناك (شكست در برابر دشمن) عذاب می‌‏كند، و گروهى غير از شما را به جاى شما قرار می‌‏دهد، و هيچ زيانى به او نخواهيد رسانيد، و خدا بر هر چيزى تواناست. 40: اگر پيامبر را يارى نكنيد، [بی‌‏ياور نمی‌‏ماند، چرا كه‏] خدا او را هنگامى كه كافران [از مكّه‏] بيرونش كردند يارى نمود، درحالی ‏كه يكى از دو تن بود [و ياورى نداشت‏]؛ آن گاه كه آن دو تن در آن غار بودند، آن‏گاه كه به همراه خود مى‏گفت: غمگين مباش. بی‌‏ترديد، خدا با ماست. پس خدا آرامش خود را بر او نازل ساخت، و او را با لشكريانى كه آنها را نمی‌‏ديديد تأييد كرد، و كلمه كافران را پست‏‌ترين كلمه‏‌ها قرار داد؛ و كلمه خداست كه برترين كلمه است؛ و خدا عزّتمند و حكيم است. 41: [همگى‏] سبكبار و گرانبار كوچ كنيد و با نيروى مالى و بدنى خود در راه خدا به جهاد پردازيد. اين براى شما بهتر است اگر بدانيد. 42: اگر [آنچه بدان دعوت شده‏‌اند،] متاعى نزديك و سفرى آسان بود، از پى تو می‌‏آمدند، ولى اين راه پرمشقّت [تبوك‏] بر آنان دور می‌‏نمايد، و به زودى به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر می‌‏توانستيم با شما بيرون می‌آمديم. آنان [با اين سوگند دروغ‏] خود را به هلاكت می‌‏اندازند، و خدا می‌‏داند كه آنان قطعا دروغگويند. 🔴 مهمترین مساله ای که در این آیات مطرح شده است این است که جهاد همان یاری کردن رسول خداست و اگر هیچ کس هم یاری نکند این خود خداست که پای کار خواهد آمد. 🌐 @lastjihad
آیه چهاردهم سی روز سی آیه جهاد توبه ۴۴ بسم الله الرحمن الرحیم لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالْمُتَّقينَ خدا از تو بگذرد، چرا پيش از آن‏كه حال راستگويان براى تو آشكار شود و دروغگويان را بشناسى، به آنان اجازه [ترك جهاد] دادى؟ 44: كسانى كه به خدا و روز واپسين ايمان آورده‏اند، براى [ترك‏] جهاد با نيروهاى مالى و بدنى خود از تو اجازه نمى‏خواهند، و خدا به تقوا پيشگان داناست. فقط كسانى [براى ترك جهاد] از تو اجازه مى‏خواهند كه به خدا و روز واپسين ايمان ندارند و دل‏هايشان دچار شكّ است، از اين رو آنان در شك خود سرگردانند. آیه 44 در ادامه آیه قبلی آمده است و بحث از کسانی است که قصد تخلف از جهاد دارند. ایه اول قصد دارد اشاره کند که شناختن منافق کار سختی نیست فقط کافی است او را در یک امتحان قرار دهی تا باطن خود را آشکار کند. امتحانی که اینجا مطرح شده است این که به ایشان اجازه تخلف از جهاد را ندهی. در دو آیه بعدی به این حقیقت اشاره می کند که مومن واقعی وقتی دستور جهاد صادر شد به بهانه های واهی دنبال اذن برای فرار از جهاد نیست. این جا دوباره ایمان به خدا و آخرت با جهاد گره خورده است و نامی که خدا برای این دسته معین کرده است متقین است. آیه سوم که درباره کسانی است که دنبال ترک جهاد می گردند اینها علاوه بر اینکه به خدا و قیامت باوری ندارند دلهایشان دچار شک است و علاوه بر این شک سرگردان نیز هستند. به عبارتی نه از جهت علمی استقرار دارند و نه از جهت عملی... 🌐 @lastjihad
آیه پانزدهم سی روز سی آیه جهاد توبه ۷۳ بسم الله الرحمن الرحیم يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ اى پيامبر! با كافران و منافقان جهاد كن، و بر آنان سخت گير! و مقصدشان جهنّم است؛ و بد فرجامى است! پس از آن که در ابتدای سوره توبه بحث جهاد و ارتباط آن با تقوا و صبر و تقوا بیان شد و همچنین مشخص شد که جهاد یاری کردن رسول خداست و همچنین جهاد خودش ملاکی اساسی برای تشخیص ایمان است حالا به رسول خدا فرمان می دهد که با کفار و منافقان جهاد کند و بر ایشان سخت بگیرد. این فرمان اگر به نبی داده شده است برای این است که خبر جهاد با کفار و منافقان را به مردم برساند و کسانی که از این فرمان اطاعت می کنند مومن واقعی هستند. این آیه از آن معدود آیاتی است که در کنار جهاد از لفظ ایمان ذکری نشده است. یک سوال مهم این که چرا فرمان جهاد خطاب رسول نیست؟ 🌐 @lastjihad
آیه شانزدهم سی روز سی آیه جهاد توبه ۸۱ بسم الله الرحمن الرحیم فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوك)، از خانه‏‌نشينى خويش در مخالفت با رسول خدا شادمانى كردند و خوش نداشتند كه با جان و مالشان در راه خداوند جهاد كنند و گفتند: در اين گرما رهسپار نشويد؛ بگو: آتش دوزخ گرم‏تر است اگر در مى‌‏يافتند. این دومین آیه ای است که در آن سخن از ایمان به میان نیامده است چرا که از احوال متخلفان از فرمان رسول سخن می گوید، کسانی که اهل جهاد نیستند. آیه قبل از آن هم درباره فاسقان است که در آیه دوازدهم گفته شد هر چیزی از زندگی خود را بر جهاد ترجیح می دهند. آیات قبلی درباره منافقان است و این که اگر رسول خدا هفتاد بار هم برای ایشان طلب آمرزش کند آمرزیده نمی شوند. کسانی که گفتند اگر خدا به ایشان فضلی بدهد صدقه می دهند اما صدقه دهندگان را مسخره کردند، کسانی که سوگند دروغ خوردند مسلمان هستند در حالی که واقعا نبودند و بعد از اسلامشان کافر شدند. ایشان همان کسانی هستند که در آیه‌ی قبلی جهاد خداوند به رسولش فرمان جهاد با آنها را صادر کرده بود. معنایی که از آیه قبلی تا این آیه به ذهنم متبادر می شود این است که با کسانی که اهل جهاد نیستند باید جهاد کرد(البته به فرمان نبی نه به تشخیص خودمان) تذکر انتهایی آیه نیز قابل تامل است: بهانه جویی در راه جهاد نباید کرد چرا که دچار سختی های شدیدتر خواهیم شد. عبارت انتهای آیه که با لو آغاز شده است نشان می دهد که ایشان اهل فهم عمیق نیستند. به عبارت دیگر اهل جهاد داری فهم عمیق یا همان تفقه هستند. 🌐 @lastjihad
آیه هفدهم سی روز سی آیه جهاد توبه 86 بسم الله الرحمن الرحیم وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَكُنْ مَعَ الْقاعِدينَ و هنگامى كه سوره‏اى فرو فرستاده شود: »به خدا ايمان آوريد، و همراه فرستاده‏اش جهاد كنيد» سرمايه‌‏دارانِ از آنان (منافقان)، از تو رخصت مى‌‏خواهند و مى‌‏گويند: «ما را رها ساز تا با فرو نشستگان باشيم» این آیه نیز در ادامه آیه‌ی قبل و تایید معنای آن است که منافقان از فرمان جهاد تخلف می کنند. فرقی هم بین دارا و ندارشان نیست. سرمایه‌داران از منافقان نیز به دنبال تخلف از جهادند، قبلی ها اگر بهانه‌ای آوردند اینها آن بهانه را هم نمی‌خواهند. در شانزده سوره امر به جهاد شده است و سوره ای که بیشترین تکرار جهاد در آن هست همین سوره توبه است که برائت نیز نامیده شده. در آیه قبل نیز اشاره کردیم آن چه بر می آید این است که جهاد شامل مقابله با هر کسی که مخالف جهاد است می شود با این قید که به دستور نبی باشد اما مهمترین مخالف جهاد همین نفس خود ماست که آیات سور بعد بدان اشاره دارد. معنایابی قعود در قرآن نیز ضروری است چرا که از یک جهت مقابل جهاد است. 🌐 @lastjihad
آیه هجدهم سی روز سی آیه جهاد توبه 88 بسم الله الرحمن الرحیم لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ولى فرستاده [خدا] و كسانى كه با او ايمان آوردند، با اموالشان و جان‏هايشان جهاد كردند؛ و آنان، همه نيكى‏ها مخصوص آنهاست؛ و تنها آنان رستگارانند. این آخرین آیه جهاد در سوره توبه است. و حرف آخر را هم بیان کرده است: هر طور که شود رسول و مومنان همراهش اهل مجاهدت هستند. خیرات همه برای ایشان است. و رستگاران تنها ایشان هستند. در آیه بعدی متذکر می شود که خداوند بهشت را برای ایشان آماده کرده است و این همان کامیابی بزرگ است. سخن از فوز قبلا در همین سوره مطرح شده بود اما رسیدن به فلاح و رستگاری قبلا با شاید همراه بود اما در این آیه به صورت قطعی از این واقعیت خبر می دهد که رستگاری واقعا به جهاد گره خورده است. فلاح به معنی شکفتن است. فلاحت همان کشاورزی است که در آن بذر ها شکفته می شوند مفلح هم کسی می شود که به ثمر نشسته و ما معمولا به رستگار ترجمه می کنیم. رستگاری در قرآن با همین تعبیری که در این آیه ذکر شده به چند امر گره خورده است: تقوا(بقره ۵) امر به معروف و نهی از منکر(آل عمران ۱۰۴) تبعیت از حق(اعراف ۸ و مومنون ۱۰۲) تبعیت از رسول و یاری کردن او و ایمان آوردن به نوری که همراه اوست(اعراف ۱۵۷) جهاد همراه با رسول(همین آیه) اطاعت از رسول(نور ۵۱) ادای حق به اهلش(روم ۳۸) بر مسیر هدایت بودن(لقمان 5) از حزب الله بودن(مجادله 22) فداکار و ایثارگر بودن( حشر 9) شح نفس نداشتن(تغابن 16) همه این موارد را می توان از دریچه جهاد فی سبیل الله دید. از تقوا که مهمترین امر دین است تا رهایی از شح نفس که از مهمترین عناصر جهاد اکبر یا جهاد با نفس است. شح بخل همراه طمع است. اینکه انسان هر چیزی را برای خودش بخواهد و زیاد هم بخواهد. 🌐 @lastjihad
🔰در تجلیل از شهید گام اول شهید مطهری و شهیدی که این روزها نماد مرد است از جهات بسیاری شبیه هم هستند. مانند گریه کردن علنی دو رهبر انقلاب در شهادت ایشان، ارجاع هر دو رهبر به آثار ایشان و... حضرت آقا همین اواخر در تجلیل از فرمودند ایشان کارهایی کرده است که در حال حاضر نمی توانیم آنها را بیان کنیم. با این سرعت سیر که حرکت انقلاب پیدا کرده است حتما تا 40 سال آینده خیلی چیزها مشخص خواهد شد. اما هنوز خیلی ها در انقلابی بودن شهید مطهری مردد هستند. حالا که 42 سال از شهادت مطهری گذشته است چرا هنوز کسی نمی داند یکی از بانیان اصلی قیام 15 خرداد 42 شهید مطهری بود؟ آن هیات هایی که در تهران و اصفهان و مشهد به ائتلاف رسیده بودند از کجا مستبصر شدند که بین آن همه مرجع باید علَم امام را بلند کنند؟ یا نقشی که شهید مطهری در اعدام انقلابی منصور داشته برای شکستن فضای خفقانی که به واسطه کشتار 15 خرداد و تبعید امام ایجاد شده بود چرا بازگو نمی شود؟ نقش کلیدی که شهید مطهری برای تاسیس حسینیه ارشاد داشته و فضای آزاداندیشی را در آن خفقان قبل از انقلاب ایجاد کرده بود چرا الگو برداری نشده است؟ مگر کرسی های آزاد اندیشی از مطالبات اساسی رهبر انقلاب اسلامی نیست؟ تبیین صحیح تعالیم اسلامی و مبارزه با اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی توسط مطهری در مجامع علمی که ریشه آن را در ایران خشکاند چرا امروز در مقابل تفکرات لیبرالیستی به کار گرفته نمی شود؟(تعمیق معارف اسلامی پرتکرار ترین مطالبه رهبری از جوانان است) حالا هم اگر اندیشه های چپ در داخل کشور وجود دارد بازتاب آثار خارجی است نه تولید اندیشمندان داخلی. این جبهه‌ی نابود شده دشمن در داخل، مجاهدی غیر از علامه طباطبایی و شاگردانش خصوصا شهید مطهری نداشته است. مجاهدتی که از اوایل دهه‌ی 30 اغاز شد و تا ابتدای دهه‌ی 60 تداوم داشت. ثمره سی سال مجاهدت علمی و مبارزه عملی شهید مطهری بود که آن فاجعه عملی مجاهدین در ابتدای دهه 60 در نطفه خفه کرد و الا اگر نقدی بر مارکسیسم و پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم و انسان کامل وعلل گرایش به مادی گری و عدل الهی و صد اثر بی نظیر دیگر نبود منافقین داعشی مسلک ایرانی با نام مجاهدین خلق ریشه انقلاب اسلامی را از داخل ایران قطع می کردند و چهل سال پس از آن قطعا جمهوری اسلامی‌ای نبود که مدافعان حرم در آن پروده شوند. امروز هم راه از همین مسیر می گذرد. ما برای خشکاندن ریشه آمریکا در ایران و منطقه، باید نرم افزار مناسب و جایگزین تولید کنیم. این نرم افزار بدون در دست داشتن مبنای صحیح از معارف اسلامی غیرممکن است. نسخه های تجویزی برای این مهم بسیار است اما چهل و دو سال است توصیه هر دو رهبر انقلاب اسلامی پرداختن به آثار مطهری است. آن هم نه در بوغ بلکه در کلاس های درس مدرسه و حوزه و دانشگاه. باید انقلاب فرهنگی بر اساس آثار مطهری احیا شود تا انقلاب ظاهرا فرهنگی مثل تقی ارانی ها خشکیده شود. در پایان این نوید را هم بدهم که به لطف عنایت الهی در این مدت یک نفر بوده است که اندیشه مطهری را غیر از عمل در اثرات علمی خود یک قدم به پیش ببرد و به معنای دقیق کلمه از آثار مطهری عبور کرده باشد ان هم شخص شخیص و نفس نفیس سیدعلی خامنه‌ای است. ✅ ای کسانی که مطهری نمی خوانید، بیانات رهبری را با نگاه نه فقط سیاسی، بلکه با دقت نگاه علمی بخوانید. 🌐 @lastihad
آیه نوزدهم سی روز سی آیه جهاد نحل110 بسم الله الرحمن الرحیم ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيمٌ و نيز پروردگارت نسبت به آنها كه پس از محنت كشيدن مهاجرت كرده آن گاه جهاد كرده و صبورى پيشه كرده‏اند پروردگارت از پس آن، آمرزگار و رحيم است آیه درباره گروهی از مسلمانان است که بعد از هجرت رسول ایمان آوردند اما ایمان خویش را پنهان کردند. خداوند به ایشان از طریق مومنان دیگر خبر می رساند که اگر هجرت کنید و عواقب هجرت(جهاد و صبر) را بپذیرید خداوند نسبت به شما غفور و رحیم است. غفور یعنی بسیار آمرزنده و رحیم رحمت خاص خدا است که اگر کسی اهل هجرت و جهاد شود و نسبت به آن صبور باشد آن دو شامل حالش می شود. این رحمت خاص و غفران برای روزی است که هر کسی به حسب کاری که کرده است پاداش می بیند و کارهایی که ما در این دنیا می کنیم در همین جا نابود شده و چیزی برای آخرتمان باقی نخواهد ماند جز آنچه برای خودمان کسب کرده ایم. در آیات بعدی تمثیلی از شهری زده است که در امن و امان بودند و امکانات دنیوی ایشان کامل بود اما در عوض ناسپاسی نعمات الهی دچار فقر و گرسنگی و ترس شدند. اینها به خاطر تکذیب رسولی از خودشان بود. حتی اگر ناسپاسی موجبات عذاب را هم فراهم نکند این نعمات از این دنیا به آخرت قابل انتقال نیست. آنچه که قابل انتقال به آخرت است ایمان و هجرت و جهاد و صبر است. اینها چیزهایی است که برای نفس انسان باقی می ماند. 🌐 @lastjihad
آیه بیستم سی روز سی آیه جهاد حج ۷۸ بسم الله الرحمن الرحیم وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في‏ هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصيرُ برای خدا جهاد كنيد، آنگونه كه حق جهاد برای اوست؛ او شما را برگزيد، و در دين بر شما هيچ تنگنايى قرار نداد. آيين پدرتان ابراهيم (را پيروى كنيد). او(خدا) در اين (قرآن) و پيش (از اين در كتاب‏هاى الهى) شما را» مسلمان «ناميد، تا فرستاده (خدا) گواه بر شما باشد، و [شما] گواهان بر مردم باشيد. پس نماز را بر پا داريد، و زكات را بپردازيد، و به خدا تمسّك جوييد، در حالى كه او سرپرست شماست، و چه نيكو سرپرست، و چه نيكو ياورى! شاید زیارت امین الله را خوانده باشید. اولین شهادت آن زیارت در مواجهه با ابتدای همین آیه است: اشهد انک جاهدت فی الله حق جهاده تدبر در همین بند اول آیه خودش مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. اما راه درک الگوی جهاد کوتاه است، نمونه بارزش امیرالمومنین علی علیه السلام. اگر بازگردیم از ابتدای آیات تا حالا را دوباره بخوانیم جز علی کسی مصداق واقعی مجاهد نخواهد بود. حالا که مفهوما رسیدیم باید ببینیم خدا در این آیه جهاد که به نظرم اصلی ترین و صریح ترین فرمان جهاد است و همه انواع جهاد را در بر می گیرد چه نکاتی را متذکر شده است: امر بر جهاد. هدف جهاد خود خداست. تاکید بر ادای حق جهاد. اجتباء نوع خاصی از برگزیدگی است که با جمع کردن حاصل می شود. در دین حرج و سختی نیست. ظاهرا جهاد هم آنگونه که ما تصور می کنیم سخت نیست. این دین همان آیین ابراهیم است. نام مسلمانی را خدا بر ما برگزید. اسلام فقط ایین قرآن نیست کتب آسمانی قبل هم دعوت به اسلام می کردند. رسول خدا شاهد بر اعمال ماست(عمل ما با او سنجیده می شود). امت رسول شاهد بر اعمال دیگر امت ها هستند. اصل اسلام تا اینجا بود بعد از این لوازم و فروعات دین ذکر شده است: 1. اقامه صلات 2. ایتاء زکات 3. چنگ زدن و تمسک کردن به خدا بشارت این که خدا مولای ماست: چه مولای خوبی و چه یاور خوبی... نکات خارج از متن: این آیه آخرین آیه سوره حج است. حج البیت در فقه از فروعات برشمرده شده است اما هیچ کجا با دیگر فروعات مثل نماز و زکات ذکر نشده است. سوره حج با فرمان تقوا آغاز شده است و با فرمان جهاد. می توان مهمترین مصداق تقوا را جهاد فی الله برشمرد. انتهای آیه بشارت ولایت و نصرت الهی داده شده است که پی گرفتن این موارد در قرآن ما را به جاهای خیلی خوبی می رساند مانند ثبات قدم در هدایت الهی که همان صراط مستقیم است. 🌐 @lastjihad
آیه بیست و یکم سی روز سی آیه جهاد الفرقان ۵۲ بسم الله الرحمن الرحیم فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً رهبری در این آیه تدبری کرده اند که عینا همان را مطرح می کنم: (([امروز] جنگ نظامى مطرح نيست؛ امروز براى كشور ما جنگ نظامىِ سنّتى و متعارف احتمال بسيار بسيار ضعيفى است لكن جهاد باقى است؛ جهاد يك چيز ديگر است. جهاد فقط به‌معناى قتال نيست، فقط به‌معناى جنگ نظامى نيست؛ جهاد يك معناى بسيار وسيع‌ترى دارد. در بين جهادها جهادى هست كه خداى متعال در قرآن آن را «جهاد کبیر» نام نهاده: وَ جٰاهِدْهُمْ بِهِ جِهٰاداً كَبِيراً ؛ در سوره‌ى مباركه‌ى فرقان است؛ «بِه» يعنى به قرآن، «جاهِدهُم بِه» يعنى به‌وسيله‌ى قرآن با آنها جهاد كن؛ جِهاداً كَبيرًا. اين آيه در مكّه نازل شده. درست توجّه كنند جوانهاى عزيز! در مكّه جنگ نظامى مطرح نبود؛ پيغمبر و مسلمانها مأمور به جنگ نظامى نبودند، كارى كه آنها ميكردند كار ديگرى بود؛ همان كار ديگر است كه خداى متعال در اين آيه‌ى شريفه ميگويد: وَ جٰاهِدْهُمْ بِهِ جِهٰاداً كَبِيراً. آن كارِ ديگر چيست‌؟ آن كارِ ديگر، ايستادگى و مقاومت و عدم تبعيّت [است]. فَلاٰ تُطِعِ الْكٰافِرِينَ وَ جٰاهِدْهُمْ بِهِ جِهٰاداً كَبِيراً ؛ از مشركين اطاعت نكن. اطاعت نكردن از كفّار همان چيزى است كه خداى متعال به آن گفته جهاد كبير. اين تقسيم‌بندى غير از تقسيم‌بندى جهاد اكبر و جهاد اصغر است: جهاد اكبر كه از همه سخت‌تر است، جهاد با نفْس است، همان چيزى است كه هويّت ما را، باطن ما را حفظ ميكند؛ جهاد اصغر، مجاهدت با دشمن است، منتها در بين جهاد اصغر يك جهاد هست كه خداى متعال آن را «جهاد كبير» نام نهاده كه آن همين است. جهاد كبير يعنى چه‌؟ يعنى اطاعت نكردن از دشمن، از كافر؛ از خصمى كه در ميدان مبارزه‌ى با تو قرار گرفته اطاعت نكن. اطاعت يعنى چه‌؟ يعنى تبعيّت؛ تبعيّت نكن. تبعيّت نكردن در كجا؟ در ميدانهاى مختلف؛ تبعيّت در ميدان سياست، در ميدان اقتصاد، در ميدان فرهنگ، در ميدان هنر. در ميدانهاى مختلف از دشمن تبعيّت نكن؛ اين شد جهاد كبير)) 🌐 @lastjihad
آیه بیست و دو و بیست و سوم سی روز سی آیه جهاد العنکبوت 6 و 8 بسم الله الرحمن الرحیم وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما يُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعالَمينَ (6) وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ(8) سوره عنکبوت هم در آن سه مرتبه سخن از جهاد به میان آمده است. در آیات قبلی بحث از مصادیق جهاد بود و اینکه در کجا باید جهاد کرد در این سوره احکام کلی جهاد ذکر شده است. در آیه ششم این سوره ذکر کرده است که هر کسی که جهاد می کند این جهاد نفعش به خودش می رسد و خداوند هیچ نیازی به جهاد ما ندارد. سوره با بحث از ایمان واقعی آغاز می شود و اینکه ایمان صرفا یک سخن و باور صرف نیست. اگر گزاره ای بیان می شود باید صدق و کذب ان مشخص شود و خداوند با مواجه کردن انسان با فتنه های آن را مشخص می کند. در آیه ابتدایی جهاد سخن از امید به خدا بود و اینجا نیز در آیه پنجم به امیدواران به لقای الهی به صورت ضمنی آماده باش جهاد می دهد و در آیه بعد متذکر می شود که این جهاد به نفع خودتان است و پروردگار عالمیان از جهاد شما بی نیاز است. در ادامه جهاد را به عنوان عمل صالح مومنین معرفی می کند و این نوید را می دهد که جهاد ایشان بدی‌هایشان را می‌پوشاند و خدا در قبال این جهاد پاداشی نکوتر از آن به ایشان عطا می کند در آیه هشتم هشدار می‌دهد که مومنان در برابر جهاد مشرکان حتی اگر والدینشان باشند بایستند و این ظاهرا همان جهاد کبیری است که در سوره فرقان بدان امر شده بود. مجاهدت با شرایطی که در این آیات ذکر شده است زمینه ورود مومنین را به جمعیت صالحین فراهم می کند. البته باید مراقب باشیم با کوچکترین زحمتی شانه از جهاد خالی نکنیم که در این صورت طبق گزارش قرآن از منافقان خواهیم بود. گویی مجوعه ده آیه ابتدایی مومنین را ترغیب می کند برای آمادگی در هر نوع جهادی کما اینکه مثالهایی که از پیامبران در ادامه آیات ذکر می کند در هیچ کدام از آنها بحث از قتال و جنگ نیست. 🌐 @lastjihad
آیه بیست و چهارم سی روز سی آیه جهاد عنکبوت ۶۹ بسم الله الرحمن الرحیم وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ و کسانی که برای ما جهاد کنند قطعا راه هدایتمان را به ایشان نشان خواهیم داد و به راستی که خدا با نیکوکاران است. برخلاف سوره توبه که عمده جهاد ناظر به جنگ و مبارزه با مشرکین و کافران است این سوره هیچ اشاره ای به جنگ سخت با کافران ندارد. بیشتر همان تقابل عملی با مشرکان است که تحت عنوان جهاد کبیر ذکر شد و اینکه برائت کامل از عمل مشرکانه ایشان جست و واقعا زندگی مومنانه را در پیش گرفت. کما اینکه مثالهایی از قوم حضرات نوح و ابراهیم و لوط را مطرح می کند و از نماز نیز به عنوان ذکر الله اکبر یاد می کند. تفاوت دیگری که این آیات با آیات قبلی جهاد خصوصا سوره توبه دارد این که عبارت فی سبیل الله در آین آیات ذکر نشده است و در این آیه نیز مانند آیه آخر سوره حج سخن از جهاد فی الله است. در آیات ابتدایی سوره عنکبوت ذکر شد که این سوره سوره جهاد با نفس است. شاید آیه 41 سوره که نام سوره هم از همین آیه اخذ شده است علاوه بر همه مصادیق خارجی که می تواند داشته باشد تعبیری از تمایلات نفسانی انسان نیز باشد. واقعیت نیز همین گونه است که هوای نفس انسان از خانه عنکبوت نیز سست‌تر است. این واقعیت به انسان نوید پیروزی قطعی به انسان در جهاد با نفس می دهد ضمن اینکه آیه آخر نیز مژده ای بزرگ به مجاهدان داده است. کسانی که جهاد فی الله می کنند قطعا خداوند ایشان را به راه نجات که به خودش ختم می‌شود هدایت می کند. این مجاهدان که در واقع مجاهدان جهاد اکبر هستند قطعا با محسنین همراهند. محسنین هم گروهی هستند که مجموعه ای از آیات قرآن کریم ویژگی های ایشان را بر شمرده است و به صورت مجزا می تواند موضوع پژوهش در قرآن باشد. عبارت محسنین در قرآن دقیقا 30 مرتبه تکرار شده است. ان شاء الله توفیق نصیبمان شود در یکی از ماه های پیش رو به این گروه در قرآن بپردازیم. 🌐 @lastjihad
آیه بیست و پنجم سی روز سی آیه جهاد لقمان ۱۵: بسم الله الرحمن الرحیم وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِكَ بي‏ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ و اگر تو را وا دارند تا آنچه را كه نمى‏‌دانى براى من شريك آورى، از آنان فرمان نبر و در اين جهان با آنان به شايستگى همراهى كن و راه كسى را كه به درگاه من باز مى‏‌گردد پيش گير، سپس بازگشتتان به سوى من است آنگاه شما را از آنچه مى‏‌كرده‏‌ايد مى‏‌آگاهانم. این آیه نیز مانند آیه هشتم عنکبوت نسبت انسان را در مواجهه با والدین مشرک مشخص می کند. اگر چه باید با شیوه معروف باید با ایشان مصاحبت کرد اما به هیچ وجه در اموری که تلاش می کنند تا ما را به عمل مشرکانه دعوت می کنند نباید ایشان را اطاعت کنیم. اگر وضعیت انسان نسبت به والدینش که این همه توصیه به ملاحظه ایشان شده است اینگونه باشد نسبت به مابقی انسان ها تکلیف روشن است. این آیه بیشتر نسبت به تلاش مخالفان دین است اما عبارتی در آیه وجود دارد که قابل تامل است. تبیعت از راه کسانی که به سوی خود خدا انابه دارند. انابه همان بازگشت و رجوع است اما با توبه و اخلاص. در ادامه توجه می دهد که چه انابه داشته باشید یا خیر، بازگشت همه به سوی اوست و او به آنچه عمل کرده ایم ما را آگاه خواهد کرد. 🌐 @lastjihad
دروغ چیست؟ دروغ گو کیست؟ پرتکرارترین محل وقوع دروغ خبر است. ما دائما در حال تولید گزاره یا همان جمله هستیم. جملات ما عموما خبری است خبر را گزاره ای تعریف می کنند که قابلیت اتصاف به صدق و کذب دارد. ما همه دنبال خبر راست یا همان صدق. البته جمله قسم دیگری هم دارد که انشائی است ولی جمله انشائی را نمی توان متصف به صدق و کذب کرد مثل دعا و امر. البته گزاره انشائی هم در دل خود به نوعی اخبار دارد که بررسی آن فعلا مد نظر نیست. اما دروغ ها یا همان کذب چند نوع است؟ ابتدا باید ابعاد گوناگون خبر را بررسی کرد: 1. واقعیتی در عالم وجود دارد 2. بخشی از واقعیت که از نظر ما را جلب می کند 3. راوی که قصد اِخبار دارد 4. زاویه دیدی که به واقعیت نگاه می کند 5. روایتی که برای گزارش واقعیت انتخاب می کند. 6. رسانه ای که برای انتقال خبر انتخاب می کنیم 7. مخاطبی که برای خبر انتخاب می کنیم. اگر بیشتر تامل کنیم حتما ابعاد جدیدتری برای خبر خواهیم یافت ضمن اینکه هر کدام از اینها نیز حتما جزئیاتی مفصل دارد که اگر بخواهیم به انها ورود کنیم خروجش به سادگی میسر نخواهد بود. ما معمولا بررسی صدق و کذب را در همان مرتبه اول متوقف می کنیم و به ما بقی ابعاد معمولا توجه نمی کنیم اگر بخواهیم برای هر یک از هفت بعدی که ذکر شد فقط دو حالت درست و غلط در نظر بگیریم یکصد و بیست و هشت حالت ایجاد خواهد شد که فقط در یک حالت همه ابعاد آن درست و صدق خواهد بود در مابقی ابعاد مرتبه ای از خطا وجود دارد. چند ملاحظه مهم: 1. همه ابعاد به یک اندازه اهمیت ندارد، قطعا مهمترین بعد همان واقعیت است و مابقی به نسبت خود واقعیت باید سنجیده شود که هر بعد چه میزان از اهمیت را واجد است. 2. همان طور که گفته شد هر یک از این ابعاد می تواند حالت های مختلف داشته باشد که لزوما یکی درست و دیگری غلط نیست انتخاب بین درست و درست تر است و این خود واقعیت است که برای ما هر بعد را حدی معین می کند و انتخاب های ما را محدود. 3. غیر از صدق و کذب، در برخی ابعاد حق و باطل هم مطرح است و این بعد از خبر بر روی همان صدق و کذب بار می شود یعنی گاهی گزاره صادقی وجود دارد که باطل است. مثلا رژیم اشغالگر اسرائیل از سوی بسیاری کشور ها به رسمیت شناخته شده است. اما باز گردیم به دروغ و کذب علامه طباطبایی کذب را اینگونه تعریف کرده است: «كلمه كذب به معناي دروغ است كه ضد راستي است. و حقيقتش عبارت است از اينكه خبري كه گوينده مي‌دهد با خارج مطابقت نداشته باشد، پس صدق و كذب وصف خبر است. ولي چه بسا مطابقت در صدق و مخالفت در كذب به حسب اعتقاد خبر دهنده را هم صدق و كذب مي‌نامند، در نتيجه خبري كه بر حسب اعتقاد خبر دهنده مطابق با واقع باشد، صدق مي‌نامند، هر چند كه در واقع مطابق نباشد، و مخالفت خبر به حسب اعتقاد خبر دهنده را دروغ مي‌نامند، هر چند كه در واقع مخالف نباشد. نوع اول را صدق و كذب خبري، و نوع دوم را صدق و كذب مخبري مي‌گويند.» آیه اول منافقون را هم به عنوان شاهد کذب مخبری ذکر کرده است. منافقان خبر از شهادت به رسالت رسول خدا می دهند و خداوند خبر کاذب بودن ایشان. در واقع خداوند شهادت ایشان را تکذیب می کند. پس وقتی با یک خبر مواجه می شویم صرفا اصل واقعیت برای ما مهم نیست. این مطلب با انظر الی ماقال تعارضی ندارد. رسالت رسول خدا مطلب حقی است هر کسی که بگوید خدشه ای به این مطلب وارد نیست. اما شهادت به رسالت از جانب یک نفر غیر از خود رسالت است. نکته ای که از این مطلب حاصل می شود این است: در هر گزاره یا خبری که به ما می رسد اشراف به حد و اندازه آن خبر بسیار مهم است حتی شاید مهمتر از خود خبر. اینکه گوینده در حال انتقال چه مطلب و یا مطالبی است. آیا همه اش گزارش واقعیت است یا در کنار واقعیت مطالب دیگری هم منتقل می شود؟ اینجا آن ابعاد مختلف خبر یکی یکی وارد ماجرا می شود و حد و اندازه واقعی خبر به دست می آید. یکی از ابعاد مهم خبر روای خبر است نیت و قصد گوینده از مهمترین ابعاد خبر است و خود به تنهایی می تواند تمام ابعاد خبر را زیر و رو کند. مثلا کسی در حال گزارش از وضعیت عده ای محروم در کشور است وضع حال ایشان را با الفاظی خاص بیان می کند و در همین حال بغض گلویش را می فشارد. خبر راست است. حالت و نگاه گوینده هم چیز بدی نیست اما وقتی خودش از اسباب وضعیت حاکم باشد این رفتار چیزی ورای دروغ است. با این چند سطر حق دروغ ادا نمی شود چرا که دروغ یک طرف مهم خبر است و ما لحظه به لحظه با خبر سروکار داریم خصوصا در این ایام انتخابات که خیلی ها می خواهند خبر از آینده بدهند. لذا بسیار بسیار مراقب خودتان باشید. درباره آثار مخرب دروغ جداگانه مطبی خواهم نوشت.
بسم الله الرحمن الرحیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. از آنجا که خیلی ها را تشویق به دیدن مناظره کردم برخودم فرض می دانم که نکات مهمی را که لابلای بگومگوها گم شد پررنگ کنم. ۱. لیبرالیسم یک فریب بزرگ است که از سوی سرمایه داران برای افیون توده‌ها توسط بوغچی های عالم دائما تکرار می شود تا ذهن مردم به پشت پرده‌ی چیزی که علم نامیده و عاری از هرگونه ایدئولوژی معرفی می‌شود راه پیدا نکند. ۲. لیبرالیسم که مهمترین تکیه گاه ایدئولوژیک سرمایه داران است تنها اقتصادی نیست. دکتر درخشان به خوبی توضیح دادند که فرهنگ و سیاست و اقتصاد یک جامعه مقوم همدیگر است و از هم جدا نیست. آنچه در غرب رخ می‌دهد این است که در همه ابعاد حیات انسان علوم اجتماعی مدرن در خدمت حفظ سرمایه است. اقتصاد لیبرال برای حفظ و رشد و توسعه سرمایه سرمایه‌داران است نه برای خدمت به مردم و رشد و تعالی ایشان. ۳. فریب نام‌ها و اسامی را نباید خورد. مهم کنش‌ها و ابزار و هدف است. نیچه و راسل حتی اگر به اسم لیبرال نباشند و منتقد چیزی که به اسم لیبرالیسم در زمان خودشان بر مردم غالب شده است باید رویه و نتیجه کارشان را دید و یا اگر سیاست تغییر اسم پیش گرفتند و از لیبرالیسم به نئولیبرالیسم روی آوردند باید دید آیا روندها تغییر کرده است یا صرفا یک تغییر پوسته بوده است. ۴. از فحش‌ها خصوصا از فحش چپ یا کمونیسم نباید هراسید. اشاره دکتر درخشان به بیان امام بسیار دقیق بود. ۵. انقلاب اسلامی فقط نه به کمونیسم نبود، مهمتر از نه شرقی که دیگر رسمی از آن در عرصه قدرت جهانی به جا نمانده است نه غربی است که نماد آن سرمایه‌داری با پوشش لیبرالیسم است. پیمانکار این طیف اکثر دانشکده‌های اقتصاد و سیاست و علوم اجتماعی جمهوری اسلامی است و رسانه هایی که تحت نفوذ ایشان است. ایشان هنر خاصی در دروغ‌پردازی برای مدیریت اذهان دارند و بر دانشمندان و مسئولان و مردم عادی اثر سوء می‌گذارند. ۶. دکتر درخشان با آن سابقه علمی دست به یک انتحار زد و با یک ژورنالیست طرف شد برای این که راه را برای نشان دادن دروغ‌پردازی‌هایشان باز کند. این وظیفه شاگردان و ارادتمندان به آن اندیشه والاست که این راه گشوده را ادامه دهند. ۷. یک تعارض مهم برای در رفتن و لیز خوردن عدم استقرار بر یک موضوع ثابت است. دکتر درخشان نمونه عملی اقتصاد اسلامی را نظرات رهبری و امام معرفی کردند در نفی و اثبات(نه شرقی نه غربی، اقتصاد مقاومتی) اما به نظر آقای غنی نژاد لیبرالیسم هیچ استقراری در هیچ جایگاهی ندارد و یک ایده فرضی است. ۸. آقای غنی‌نژاد در کمال تعجب گفتند که ماتریالیسم تعارضی با دین الهی ندارد. ایده آلیسم را مقابل ماتریالیسم معرفی کردند. کسانی که می خواهند عمق این فریب را متوجه شوند باید کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم با شرح شهید مطهری را مطالعه کنند. ۹. آقای غنی‌نژاد گفتند امام کشور را از دست کمونیسم نجات دادند کمونیسمی که با اندیشه‌های بنی صدر در قانون اساسی ورود کرده بود اما هیچ اشاره ای به دولت چپ میرحسین که خود را مفتخر به حمایت امام می داند نکرد و از ان مهمتر حکومت اندیشه لیبرالیسم بر ذهن تمامی روسای جمهور پس از جنگ را پنهان کرد. ۱۰. روش آقای غنی نژاد این بود که یک پهلوانی از خودش می ساخت و ان را نقد می کرد و از اثبات ارتباط انچه خودش ساخته بود با موضوع مورد نظر طفره می رفت. مصداق بارزش چپ خواندن بخش اقتصادی قانون اساسی بود و از این قبل شهید بهشتی را متهم به چپ بودن کرد. ۱۱. دکتر درخشان نشان داد که آقای غنی‌نژاد برخی از آثار هایک را از روی عمد ترجمه نکرده است. علاوه بر این نشان دادند که آثار دیگری هست که در نقد اندیشه‌های هایک که حتی آقای غنی‌نژاد از آن خبر ندارد. ۱۲. بیانی که دکتر درخشان از حاکمیت قانون در منظر هایک ارائه داد بسیار عمیق‌تر از بیان آقای غنی‌نژاد بود. تفاوتشان در تعبیر بود نظم طبیعی و نظم خودانگیخته بود. نظم خودانگیخته پوسته‌ای جدید است که هایک بر روی دین طبیعی انگلیسی‌ها که امثال هیوم آن را تئوریزه کرده است کشیده و هیچ حرف جدیدی نیست. ۱۳. آقای غنی‌نژاد هیچ اشاره‌ای به جنایات امریکایی‌ها در حق مردم ایران نکرد. چه اینکه با موضعی که علیه مصدق گرفت معلوم می شود با کودتای 32 هم مشکلی ظاهرا ندارد. ۱۴. دکتر درخشان: دولت جمهوری اسلامی غیر از دولتی است که کینز از حضور آن دفاع می‌کند. دولت ما دولت سرمایه‌داری نیست. البته جای دیگر اشاره کردند که اتاق فکرهای سرمایه‌داری با قدرت علم و رسانه بر ذهن مدیران ما اثرگذارند. پ.ن: ۱. شجاعت استادی چون استاد درخشان در نامبردن از امام و رهبری به عنوان رهبران فکری قابل ستایش است. ۲. تعریف ایشان از اقتصاد اسلامی قابل تامل است.(سیاست های اقتصادی ابلاغی از سوی رهبری و امام که بر روی زمین مانده است.) ۳. برای عملیاتی کردن اقتصاد اسلامی راهی جز مبارزه با لیبرالیسم و ریشه‌کن کردنش نداریم.
َشب خوب علم اقتصاد ایران 🖌حسین مهدیزاده 📍مدیر میز نظریه اجتماعی فرهنگستان علوم اسلامی قم نمی دانم دقیقا چند سال پیش بود، اما احتمالا در حال نزدیک شدن به یک دهه می شود که در سایت مکتبخونه، تدریس اقتصاد خُرد دکتر فرهاد نیلی را گوش می دادم. نمی دانم جلسه یک و یا ابتدای جلسه دو بود که ایشان تاکید می کرد که علم اقتصاد، علم باید و نباید نیست، علمی است برای پس از مشخص شدن باید و نباید، شایست و ناشایست! علم اقتصاد متعارف در یک قرن اخیر، علمی است که «پس» از مشخص شدن باید و هنجار، نباید و ناهنجار، رفتار انسانی را بهینه می کند و توسعه می دهد. آنجا یادم هست که فرهاد نیلی تاکید داشت که شایست و ناشایست را سیاست مشخص می کند و ما در قرن بیستم، دیگر اقتصاد سیاسی نداریم، یا اقتصاد می خوانیم یا سیاست و دیگر این دو، علم یک علم نیستند! چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید، اسلامگرایانی که انقلاب 57 را رقم زدند، مواجهه علمی ناچیزی با مدرنیته داشتند و برای پاسخ به این سوال بسیار ضعیف تر از امروز بودند. آن سالها هنوز فکر می شد که علم، یک دستگاه همه فن حریف است که هر کس، با هر غایتی می تواند از آن استفاده کند و به هیچ کس نه نمی گوید! این حرف به راحتی در طلبه های حجره نشین قم و دانشجویان از فرنگ برگشته جا باز کرد تا جایی که نتیجه این خطای بزرگ این وضعیت قر و قاطی امروز شد که حزب اللهی ها، با عزم و اراده پولادی و جهادی و مومنانه، روز به روز سفره مردم را تنگ تر می کنند و عدالتخواهان پیشین، دولتشان را دو دستی به بنگاه دارنی که چیزی جز سود شخصی سازی شده نمی فهمند، تحویل داده اند و از بسیج و نیروی انتظامی و روحانی و هیات و امام حسین و... توقع دارند که این کلاف سردرگم را حمایت کنند و لخت بودن این انسان را به معنی انقلابی بودن آن بگیرند! مناظره دوشنبه شب مسعود درخشان و موسی غنی نژاد، شاید برای نخستین بار اقتصاد را به سر جای خودش برگرداند: «اقتصاد دین مدرن است!» و اساسا این یک گزارش غلط از جایگاه علم از بیخ غلط بوده! آن سالهایی که انقلابی ها، مکتب اسلام واقعی را می دانستند، اقتصاد مدرن دین واقعی همان کشورها بود. دوشنبه اما همه چیز سر جای خود برگشت! غنی نژادِ حسابدار و مترجم هایکِ حقوق-سیاست دان با مسعود درخشان، نابغه اقصادسنجی و اقتصاد انرژی دو ساعت و نیم روبروی هم نشستند و یک کلمه هم از جزئیات نگفتند و نمودارها و سنجه ها را به رخ هم نکشیدند و با عصبانیت و جدیت تمام از آنچه باید یک اقتصاددان به آن «ایمان» داشته باشد گفتند! غنی نژاد ایمان خودش به را فریاد زد! تو گویی مردان پارسی قرار است آنچه لیبرال های اروپایی و آمریکایی هیچگاه روی زمین ننشسته است را از ثریا بیاورد و به زمین بنشاند و هیچ ابایی هم نداشت که آنکسی که جلوی او نشسته است هم یک پروفسور کامل اقتصاد است و باید با او با زبان اقتصاد حرف بزند! درخشان هم مدام از آرمان ادیان و انقلاب اسلامی و ولایت فقیه می گفت و اینکه ما باید تابع حکم حکومتی رهبری باشیم که مشخص می کند امروز چه جامعه ای اسلامی است و چه جامعه ای اسلامی نیست و ما باید علم اقتصاد مورد نیاز او را تولید کنیم! دوشنبه شب حقیقت علم اقتصاد با حقیقت علم اقتصاد مناظره کرد و تنها کسانی که نمی خواهند این حقیقت ایدئولوژیک و الاهیاتی خودش را آشکار کند و همچنان می خواهند ایران مصرف کننده طرح هایی باشد که نمی دانند چه رویایی در سر دارند، از این مناظره ناراحت هستند و البته آنهایی که به اشتباه فکر می کنند دعوای لیبرالیسم با ادیان را باید در جعبه إجورث تعیین تکلیف کنند، این شب را «شب بد اساتید» نامیدند! روزهای خوب علم اقتصاد ایران در حال آغاز است. پیرمردهای استخوان خرد کرده ای که خودشان درس مخفی شدن پشت فرمولها را به شاگردانشان داده بودند، حالا خودشان دست برداشتند و لخت و عور نشان دادند که اقتصاد بخشی از تکنولوژی تحقق ، در کف زندگی است و یگانه نیست و آسمان ریاضی باز نشده است و این کودک یگانه را فروفرستاده باشد! می دانم که نه چپ از این ماجرا خوشحال است و نه راست! چون هر دو سالها، برج و باروهایی دور این لایه مخفی شده علم ساخته بودند که کسی دیگر به سوی آن باز نگردد و حالا رستم ها آمده اند تا با پتک این دیوارها را خراب کنند، تا معلوم کنند که مساله از رکود در آمدن نیست، مساله تورم نیست، حالت بهینه گردش مالی نیست، بلکه مساله این است که چه غایتی داریم و چه انسانی می خواهیم بسازیم و چه کیفیتی از جامعه برای این انسان مناسب است؟! مشخص شدن مرزها، فقط برای آدمهای کوچک دلسرد کننده است، آدمهای جدی از اینکه مرزهای دانش شفاف تر می شوند، فقط لذت می برند.
هدایت شده از پرفسور مسعود درخشان
1440358145_699812070.mp3
13.61M
اقتصاد اسلامی به زبان ریاضی پرفسور مسعود درخشان: مسائل جامعه با مطالعه کتاب‌های خرد و کلان حل نمی‌شود، بلکه با نگاه جامع اقتصاد اسلامی و توجه به قیود و ارزش‌های الهی حل خواهد شد. ۶ دیماه ۱۳۹۹ 💠 @Profderakhshan
هدایت شده از روزنه
زندگی بر دهانه آتشفشان در ستایش انقلاب اسلامی [صفحه 1از 2] 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 استاد شهید ، شاگرد برجسته آیات بروجردی، علامه طباطبایی و امام خمینی است. عقبه مطالعات حوزوی او به اندازه ای هست که هیچ کس را یارای آن نباشد که او را از سرآمدان علمای معاصر حوزه قم نشناسد. مطهری یک حقیقت است؛ حقیقتی انکارناشدنی و البته همچنان ناشناخته. شهید مطهری هنوز و همچنان مسئله جامعه ایرانی است؛ شناخت سلوک سیاسی و مشرب علمی او، همچنان گره گشاست و تکثیر و تکرار مطهری، همچنان خلأ راهبردی حوزه علمیه در عصر استقرار است. مطهری گرچه به فلسفه دانی و فقاهت و قلم و خطابه و روزآمدی و انقلابی گری و نوگرایی مشهور است اما هنوز ابعاد ناشناخته ای از زندگانی او وجود دارد که استفاده کامل از برکت وجودی وی در گرو دستیابی بدان است. شهید مطهری در نیمه دوم دهه 30 و در دوران زعامت آیت الله بروجردی، همپای برخی استادانش و همراه با بعضی هم طرازانش، بر طرح متمرکز بود. طرحی که بعد از مدت ها هم اندیشی نخبگان و بزرگان حوزه قم، به نتیجه رسید و تنها یک قدم مانده به اجرا، در اتفاقی تلخ و باورناپذیر، تأییدیه اولیه زعیم قم را از دست داد و ناگزیر همه رشته ها به چشم برهم زدنی پنبه شد و به تاریخ پیوست! شکست طرح تحول حوزه در دهه 30 ریشه در دو عامل اصلی داشت؛ 1- کهنه اندیش و ایستایی که هر تغییری را دشمن دیانت و روحانیت تلقی می کردند و این طرح را عامل برهم خوردن روزگار عافیت می پنداشتند. همینان مهم ترین جریان مخالف در مقابل بعض اصلاحات حوزوی آقای بروجردی در قم و نجف بودند. 2- معدود اطرافیان و بعض اعضای بیت آیت الله بروجردی که مع الاسف علاوه بر کج اندیشی، آلوده به هم بودند! همین جماعت ایضا زمینه تحریک و سرکوب فدائیان و فاصله گرفتن برخی فضلای وقت از بیت آقای بروجردی(خاصه امثال امام خمینی و مطهری و بهجت و...) را فراهم کردند. شکست اصلاحات حوزه علاوه بر آنکه زمینه روزآمدی و تحول ساختاری نهاد روحانیت را از بین برد، کناره گیری امام از بیت آقای بروجردی، قهر آقا مرتضای حائری از قم و کوچ مرتضی مطهری به تهران را در پی داشت! در واقع با این اتفاق تلخ، سه نسل مؤثر از حوزویان از نقش آفرینی جدی در تحولات حوزه، برکنار ماندند. زندگانی مرحوم مطهری در بدو ورود به تهران، با تلخی های فراوانی همراه بود؛ شاید مرور آن مقطع، تسکینی باشد برای طلاب مجاهدی که این روزها با سختی معیشتی به مجاهده علمی مشغولند. مطهری اما آبدیده بود، صبر کرد، تلاش کرد و دوام آورد. او در مدتی نه چندان طولانی با محیط جدید خود را وفق داد بدون آنکه رنگ محیط به خود بگیرد. دوران تأثیرگذاری مجتهد اراده مند قم در تهران آغاز شد؛ او در دانشگاه تدریس داشت اما برخلاف برخی علمای تهران، به درس و بحث بسنده نکرد و این بود که به مرور از محافل مذهبی مانند گرفته تا مجامع روشنفکری مانند انجمن های اسلامی معلمان و مهندسان و حسینیه ارشاد، رد پایش پیدا شد. روح حقیقت طلب مطهری موجب شد پرسش های تازه را به معارف دین عرضه کند و با استنطاق از منابع دینی، پاسخ های عمیق، اجتهادی و روزآمد را به مخاطب ارائه دهد و همین روند بود که بر محبوبیت و تأثیرگذاری جدی او در پایتخت افزود. در کنار برداشت های اجتهادی و تعامل گسترده با طیف های مختلف فکری، شاخصه مهم مطهری اما، فاصله گذاری عقیدتی و فکری او با پیروان مکاتب انحرافی و نحله های التاقاطی بود. مطهری گرچه به اقتضای تکلیف با همگان نشست و برخاست داشت (که البته ممکن است در تحلیل های پسینی نقدهایی نیز بدان وارد باشد)، اما هم مطهری و هم همنشینان او خوب می دانستند که نمی توان در او طمع کرد. این است که مطهری گرچه از تاسیس متاع تا تشکیل حسینیه ارشاد، با امثال بازرگان و سحابی و دیگران همنشین بود اما هرگز هضم نشد و هیچ کس نتوانست او را مصادره کند. او خودش بود! چنانکه همنشینی با امثال هم نتوانست طهارت سیاسی او را به ننگ و عار درباری بودن بیالاید. ادامه یادداشت در: https://eitaa.com/rozaneebefarda/8188 @rozaneebefarda ادامه👇