ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﺳﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﯼ ﮐﻔﺶ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﺭﻗﺎﺑﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ.
ﺍﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺭﻭﯼ
ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ!
ﺩﻭﻣﯽ ﻧﻮﺷﺖ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻔﺶ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ!
ﻭ ﺳﻮﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﺵ
ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺑﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ :
ﺩﺭ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺍﺻﻠﯽ 😆🙄😁😂😂✌
بچه رو به مادرش : مامان چرا بابا کچله
مادر : بخاطر اینکه بابات خیلی فکر میکنه
بچه : پس چرا موهای تو اینقدر بلنده
مادر : ساکت شو 😂😂😂
مامانم بهم گفت پسرم تو همیشه از ما میخواستی که مثل پدر مادر های خارجی رفتار کنیم و روشنفکر باشیم
حالا ما هم تصمیم گرفتیم به رسم اونا که تو ۱۸ سالگی بچشون میفرستن پی کار خودشون همین کارو کنیم
وسایلتو جمع کن
🤦♂😂
پسر من انقد از مهاجرت کردن فاصله دارم که الان داشتم بهش فکر میکردم دیدم من حتی چمدونشم ندارم.
ینی اگه همین الان اوکی بشه که برم باید وسایلمو بریزم تو کیسه زباله😂😂
مینا : ﺍﯾﻦ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮ ﻣﻦ ﺭﻭﺷﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ملیحه : ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺑﺮﻕ
مینا : ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ملیحه ﺗﻮ ﻣﺦ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﯼ😐😐😂
ده سال پیش تو تشییع جنازه همسایهمون داشتن تابوت رو میبردن که تابوت خورد به دیوار، یهو صدای ناله از تابوت بلند شد
نگو بندهی خدا سکته کرده بود فکر کرده بودند که مرده...
خلاصه بعد از ده سال دیشب بالاخره فوت کرد.
امروز موقع حمل جنازه، زنش داد میزد که:
چشم کورتونو باز کنین دوباره تابوت به دیوار نخوره!😂😂😂
بابام مریض شده بود کلی واسه عیادت کمپوت
و آبمیوه اوردن،خیلی حال داد
قراره این آبمیوه ها که تموم شد ایندفعه پای
دادشمو بشکونیم😂
بابات میدونه که تو عضو گروه ما هستی؟
⚪️ بله
⚪️ خیر
اینجانب.............سرپرست آقای/خانم....................
به فرزندم اجازه میدهم که در گروه شما عضو شود
امضاء سرپرست: .......................
اعضای گروه فرم پر کنین فردا بیارین همراه با 50 هزار تومان برا مدیر😁😂
سرشمای سال 1401 هست😂
بزودی مهریه در ایران:
آینه و شمعدون،
یک کیلو گوشت چرخ کرده بدون چربی،
ده عدد مرغ،
به انضمام دو دست کله پاچه کامل، عندالمطالبه😂😂😂😂
روی مایه ظرف شویی نوشته هنگام مصرف از دستکش استفاده شود
خبر نداره ما باهاش دست می شوریم😂😂😂😅