فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان. آجرک الله
🪻🌷🌹💐🌺
به نزد توست کلید خزانههای علوم
نگردد آنکه نشیند به سایهی تو ملوم
جناب نرجس عظمی چنین سروده به فخر
گدای سامره برتر ز شاهزادهی روم
ابراهیم لایق برحق
با سلام
میلاد #امام_حسن_عسکری علیهالسلام
بر شما و همهی شیعیان مبارک
۱۴۰۳-۰۷-۲۱
🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ای فاطمهی عالمهی خانهی موسا
حق داشت «فداها» به لبش داشت «ابوها»
#بداهه
ابراهیم لایق برحق
۱۴۰۳۰۷۲۳
سالروز شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
امروز پنجشنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳ ، ناخودآگاه وقتی از اداره برگشتم به بچههام گفتم خوبه امشب بریم به والدین آقاسیداسماعیل سر بزنیم
الان یادم افتاد که دیروز سالگرد شهادتش بود
میخوام بگم : این ما نیستیم که به یاد شهدا هستیم، این شهدا هستند که میآیند و خاطر ما را نورانی میکنند
حواسشان به ما هست
آنها زندهاند
و
امثال من میت !
#رفیق_شهیدم
#سید_اسماعیل_سیرت_نیا
#مدافعان_حرم
مدعی : ابراهیم لایق برحق
#سید_زهرایی
🌱 نوشتاری خواندنی از برادرم علیرضا شعبانی نژاد برای دیگر برادرم #سید_اسمعیل
👇👇👇
#سید_زهرایی
🌱 نوشتاری خواندنی از برادرم علیرضا شعبانی نژاد برای دیگر برادرم #سید_اسمعیل
👇👇👇
به نام خدا
قصه های مادر
کاری از علیرضا شعبانی نژاد
به سفارش شهدا
این قسمت:
سید اسماعیل
بعد از شهادت سید اسماعیل هر کس داستانی از شهادتش داشت. در حزن و اندوه رشت کم و بیش همه مشتاق شنیدن روایت درست شهادتش بودند و دریافت درست ترین ماجرا سخت بود.
برای مراسم گرامیداشت سید اسماعیل جمعی از لشکر 27 محمدرسول الله صلی الله علیه و آل و سلم آمده بودند. مهدیه رشت شلوغ بود. سردار اسداللهی فرمانده لشکر هم حضور داشت. همرزمانش می گفتند سردار اسداللهی خود در صحنه شهادت حضور داشته است. فرصتی بهتر از این پیدا نمی شد. باید با او مصاحبه می کردم ولی کجا؟
دل را به دریا زدیم و با یکی از نزدیکان سردار مطرح کردیم. دست بر قضا سردار به راحتی پذیرفت. من گمان کردم خودش هم تمایل دارد از سید اسماعیل بگوید. بزرگوارانه پذیرفت که در قسمت حیاط پشت مهدیه رشت در گوشه ای خلوت صحبت کنیم. خدا شاهد است با کلی بدبختی توانستیم یک صندلی جور کنیم تا سردار بنشیند و عملاً هیچ امکانی برای مصاحبه طولانی نداشتیم ولی مصاحبه مفصل با سردار در زمان دیگری ممکن نبود و باید از همان فرصت نهایت استفاده را می کردیم.
آن روز سردار اسداللهی نه مثل یک سردار بلکه به مانند یک بسیجی ساده مقابل من قرار گرفت و وقتی شروع به سوال کردم فضا اصلاً سنگین نبود. شاید کسانی خرده بگیرند ولی به واقع خودم و او را در کنار خاکریز حس می کردم.
«وقتی اجازه دادم سید مثل فنر از جا پرید؛ بقیه نیروها پنجاه متری جلو رفته بودند. سید اسماعیل به سرعت خودش را به آنها رساند. جنگ مغلوبه شده بود. کارزاری سنگین و دشوار بود. از همه جهت روی ما آتش می ریختند و خط مشخصی هم وجود نداشت. سوریه آن سال در واقع کربلا بود و من دیدم که سید اسماعیل و دوستانش عاشورائی می رزمند...»
سردار اسداللهی با بغض سخن می گفت. اسم نیروهای شهیدش در دفاع از حرم آل الله که می آورد انگار بی تاب می شد.
«گلوله که پهلوی سید را شکافت...»
دیگر صدای سردار اسداللهی را نمی شنیدم. صدای زنگ دار سید به وقت خواندن زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها در گوش هایم طنین داشت. سید اسماعیل عاشق مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها بود و به وقت شهادت هم به ایشان تأسی کرده بود.
سید اسماعیل سیرت نیا زهرائی شهید شد.
امروز فاطمیه است. یاد سید اسماعیل در یادم می جوشد. سردار اسداللهی هم به سید اسماعیل پیوسته است.
امروز ایام فاطمیه است و سید اسماعیل شک ندارم که با گردنی که همیشه برای عزا کج می کرد کنار سفره حضرت مادر نشسته و مورد لطف ایشان است.
سید اسماعیل امروز مهمان حضرت مادر است...
الحمدلله
هر روز دارم خبرهای خوب میشنوم
تدبیر حزب الله
و
مقاومت جانانهش
و دعاهای مؤمنین
باعث شده در جنوب لبنان همه چیز به نفع حزب الله باشه
این خونها اثر داره. خون مظلومین و مجاهدین
#قطعا_سننتصر
عارض باشم :
بچهها خیلی نزدیک شدن و اسرائیلیها دارن تسلیم میشن
اما رژیم صگیونیستی بخاطر اینکه توی مذاکرات بخاطر اسرا مجبور نباشه شروط حزب الله رو قبول کنه داره با پهپادهای خودش، ارتش خودش رو میکشه تا اسیر نشن.
#الحمد_لله
#یا_زهراء