.
امروز میخوام برات یه داستان
بگم ،یه داستان زیبا و دلنشین
از دختری که ناامید بود ولی بعد
مدتی امیدواری شو جشن گرفت 💫🙍♀️
.
.
نازنین در حال قدم زدن در ساحل
با دوست قدیمیاش، مریم، که به
تازگی از سفر به یه جزیره برگشته
ملاقات میکنه👩❤️💋👩
.
مریم:"نازنین❕ چه خبر❔
چرا اینقدر ناراحتی❔"
نازنین:"پوستم خیلی کدر شده
و نمیدونم چیکار کنم❔"
.
مریم با لبخند به نازنین نزدیک
میشه و یه جعبه زیبا رو از کیفش
بیرون میاره....😊
من یه محصول فوقالعاده پیدا کردم❕
.
.
نازنین با اشتیاق به مریم نگاه میکنه
"واقعا❔من هم باید امتحانش کنم❕"