امروز توی مراسم روضه،حاجآقایی که سخنران مراسم بودن میگفتن نگاه کنید به اطراف که هرکس به هر نحوی داره ارادت خودشو به امام حسین اعلام میکنه،یکی سیاه میپوشه،غذا میده،پرچم سیاه میزنه و…
ولی خوش به حال اونی که برای عزای این امام،روال معمول زندگیش تغییر میکنه و به زحمت میافته...
اونجا که تو بین الحرمین نشستی و همونجا آرزو میکنی دوباره قسمتت بشه
آره، ما وسط آرزوهامونم آرزو میکنیم دوباره رسیدن به شمارو آقای امام حسین جان
رفتم خونه پیش مامانم
میگه: چای میخوری یا شربت؟
میگم: چای
برام شربت میاره
بعد ده دقیقه میگه: میوه میخوری یا چای؟
میگم: میوه
برام چای میاره
میگم: شما که هر چی دوست داری میاری ، چرا ازم سوال میکنی؟
میگه: یکی اینکه بهت احترام میذارم و نظرت رو میخوام ، دوم اینکه یادت بمونه رئیس کیه:))))
میگن خدا نورِ
قلبت که میشکنه راه واسه نفوذ نور بیشتر باز میشه
و خدا محکم تر بغلت میکنه..
شخصیت نقی تو پایتخت چی بود؟ بچهپررو. کم نمیاورد. لااقل نشون نمیداد. وقتی اون کشتی رو باخت هم باز پررو بود. اما یادتونه؟ رفت سر قبر مادرش و تا نشست بغضش ترکید. گفت مامان بهت گفتم من کشتی رو باختم؟ تو قبلنا بودی، یه دستی سر من میکشیدی. دلم گرم میشد…
پ.ن :
مادرها حضورشون همیشگیه حتی اگر روی زمین نباش...🌱
یکی از سخت ترین کارای دنیا اینکه بری واسه کسی که تکه ای از وجودت بوده و الان کنارت نیست برای مراسم از دست دادنش خرید کنی ...
واسه همین که ریحانه سادات همیشه میگه مراقب عزیزانتون باشید
تا هستند دوستشون داشته باشید و ببیندشون بغلشون کنید و عطر تنشون رو به جون بخرید...
گاهی وقتها خیلی زود دیرمیشه😔
Lena|لِنا
یکی از سخت ترین کارای دنیا اینکه بری واسه کسی که تکه ای از وجودت بوده و الان کنارت نیست برای مراسم ا
اگر در آن دنیا باز هم دیدمت و دوباره باهم در یک خانه چایی خوردیم ،
برایت تعریف میکنم که این روزها
چقدر سخت و دور گذشت...
ولی به نظرم هیشکی دیگه مثل محمود درویش دلتنگی رو قشنگ توصیف نمی کنه:
قطعه ای از من كنار توست؛
و قطعه ای كنار خودم.
و قطعاتم دلتنگ یکدیگرند،
میشود بیایی؟