eitaa logo
Lena|لِنا
3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
0 فایل
• • لِنا؟ پرتو نور . . کاش کارواني با بارِ لبخند برسه:)>>> روزمرگی های منو مامانم:)> نیمچه عکاس:)> کپی؟! نه گیانَم:).. تبلیغات:) @lena_ir آنلاین شاپمون:) @Reyhaneh_SAdAt_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا یه راهی جلوی پام بذار که تا میتونم به خلق خدا خدمت کنم....🌱
+کی اوضاع بهتر میشه؟ _از وقتی بفهمی همه چیز به خودت بستگی داره! امروز خودت رو بیشتر دوست داشته باش🌱
Lena|لِنا
مادر...
ساعت دیواری ساعت دیواری من عزیزم رفته تو چرا بیداری...
زندگی مو میدم که فقط برگرده...
روزمرگی های نابهنگام ریحانه سادات... این قسمت :موی سفید مامان آهو یه روسری ژاکارد مشکی داشت یا بهتر بگم داره که برای ماه محرم خریده بود و اولین باری که خرید من سرم کردم و اربعین رفتم کربلا و دفعه بعدی خودش زائر امام حسین شد و با خودش برد این روسری رو.‌. انگار رو سرنوشت این روسری مشکی نوشته شده بود متبرکی کربلا که هردفعه یا تو روضه ی امام حسین ازش استفاده میشد یا تو کربلا.... گذشت و گذشت تا اینکه مادر از دنیا رفت و من با همه ی گنگ بودن و گیج بودن از داغ مادر چند ساعت بعد از آسمونی شدنش اومدم خونه ی مادر و روسری مشکی مادر رو سرم کردم و چند تا از لباس هاش رو که هنوزم عطر تنش رو حفظ کرده بود برداشتم و گرفتم به بغلمو رفتم ... امروز بعد ۴ سال و خورده ای الینا روسری مشکی مادر رو سر کرد و ازش یه موی سفید پیدا کرد و داد دستم منم سپردمش به دست باد .... روسری رو نشسته بودم چون نمیخواستم عطر تنش رو به آب بسپارم... آهو آزاد و رها بود بدون هیچ تعلق خاطر و وابستگی به این دنیا درست عین باد ... یادم چند روز قبل آسمونی شدنش خودم خرمن موهای سفید و خوش حالتش رو کوتاه کردم چقدر اون روز نازش رو کشیدم و قربون اون تار موهاش رفتم ...