امیرالمومنین علی(ع)🌱
دُنیا می چرخد
سخت نگیر
وَ صبر پیشه کن
تا نوبت تو هم برسد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا یه راهی جلوی پام بذار که تا میتونم به خلق خدا خدمت کنم....🌱
روزمرگی های نابهنگام ریحانه سادات...
این قسمت :موی سفید
مامان آهو یه روسری ژاکارد مشکی داشت یا بهتر بگم داره که برای ماه محرم خریده بود و اولین باری که خرید من سرم کردم و اربعین رفتم کربلا و دفعه بعدی خودش زائر امام حسین شد و با خودش برد این روسری رو..
انگار رو سرنوشت این روسری مشکی نوشته شده بود متبرکی کربلا که هردفعه یا تو روضه ی امام حسین ازش استفاده میشد یا تو کربلا....
گذشت و گذشت تا اینکه مادر از دنیا رفت و من با همه ی گنگ بودن و گیج بودن از داغ مادر چند ساعت بعد از آسمونی شدنش اومدم خونه ی مادر و روسری مشکی مادر رو سرم کردم و چند تا از لباس هاش رو که هنوزم عطر تنش رو حفظ کرده بود برداشتم و گرفتم به بغلمو رفتم ...
امروز بعد ۴ سال و خورده ای الینا روسری مشکی مادر رو سر کرد و ازش یه موی سفید پیدا کرد و داد دستم منم سپردمش به دست باد ....
روسری رو نشسته بودم چون نمیخواستم عطر تنش رو به آب بسپارم...
آهو آزاد و رها بود بدون هیچ تعلق خاطر و وابستگی به این دنیا درست عین باد ...
یادم چند روز قبل آسمونی شدنش خودم خرمن موهای سفید و خوش حالتش رو کوتاه کردم چقدر اون روز نازش رو کشیدم و قربون اون تار موهاش رفتم ...