در طول سالیان بعد هم دائما از زمین مرکزی بد گفتند و قدما را مورد تمسخـر قرار دادند.

اما متاسفانه کمتر کسی سعی کرده است منظور قدما را متوجه شود...

حقیقت این است که اگر از منظومه شمسی بیـرون برویــم و بـه گـردش اجـرام آن نگاه کنیم، خواهیـم دید که همـه اجـرام منظـومه شمسـی گرد خورشید می گردند...

اما اگر روی زمین بایستیم و سرمان را رو به آسمـان بگیـریـم، خواهیـم دیـد که همـه اجـرام در حـال گـردش بـه دور زمیـن اند.

یعنی هیچ کدام از نظریات زمین مرکزی و خورشید مرکزی اشتباه نیستند. تفاوتشـان تنهـا در اختـلاف منظـر اسـت.

جالـب تر از همـه این که قدمـا از نظریـه خورشید مرکزی هم آگاه بوده اند. یعنی می دانستند که اگر به جای نگاه کـردن از روی زمین، از جایی در بالای آسمان به کل این مجموعه نگاه کننـد، همـه سیارات این منظومه به دور خورشید می گردند...

پس چرا اصرار داشتند که ساختار ریاضی افلاک را طـوری رسـم کننـد که زمیــن مرکـز عالـم باشد؟

دلیلش آن بود که می دانستند همه اجرام آسمانی، بر روی اشیاء و موجودات سطح زمین اثر می گذارند.

مثلاً می دانیم که حرکات ماه هنگام گردش بــه دور زمیــن، موجــب بــه وجــود آمــدن جزر و مد می شود. یعنی حرکات ماه بر آب های سطح زمین اثر می گذارد.🌖🌗🌘

همین طور حرکات مریخ و مشتری و دیگـر اجـرام، بر طبایع بدن انسـان و بعضی چیـز های دیگر اثر می گذارند.

اندیشمندان قدیم دنبال بررسی و قانونمند کردن اثرات اجـرام آسمانی دیگـر، بر روی موجودات سطح زمین بودند. بنابراین طبیعی اسـت که زمین را مبدأ و مرکز در نظر بگیرند. چون نقطه ای است که می خواهند تاثیر بقیه اجـرام بر روی آن را بررسی کنند.