eitaa logo
کتابخانه عمومی فجر شوش
765 دنبال‌کننده
391 عکس
31 ویدیو
14 فایل
در کانال کتابخانه فجر، اطلاع رسانی ها، اشتراک منابع تازه وارد شده به مخزن، معرفی کتاب، جستجو و تمدید کتاب، میز مرجع مجازی(درخواست مقاله یا پایان نامه) و…انجام می شود لینک دعوت: eitaa.com/lib_fajr_shoush پیام به مسئول و کتابدار: @din_arvand @Adminfajr1402
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابخانه عمومی فجر شوش
💥 از کتاب های تازه اضافه شده به کتابخانه . مت هیگ در کتاب کتابخانه نیمه شب به روایت داستان زندگی دختری به نام نورا می‌پردازد که بعد از گذر دورانی پرتنش و مملو از پشیمانی وارد کتابخانه‌ای جادویی می‌شود و نگاهش به تمام مسائل زندگی تغییر می‌کند. این رمان محصورکننده و پرفروش که در سال 2020 موفق به دریافت جایزه گودریدز شد، شما را با تأثیرات تصمیمات بزرگ و کوچکی که در زندگی می‌گیرید، آشنا می‌کند. درباره‌ی کتاب کتابخانه نیمه شب: تا به حال به این فکر کرده‌اید که یک انتخاب می‌تواند سرنوشت شما را به کلی تغییر دهد؟ یا اگر این فرصت را داشتید تا دوباره به گذشته‌ی خود سفر کنید، دست به چه انتخاب‌هایی می‌زدید؟ بیشتر ما در زندگی پا روی رویاهایمان گذاشته‌ایم و حسرت انجام دادن کارهای زیادی را داریم. حقیقت این است که ما هرگز قادر نیستیم تمام زندگی‌هایی که دوست داریم را تجربه کنیم؛ هیچ وقت نمی‌توانیم تمام مهارت‌های مورد علاقه‌مان را یاد بگیریم؛ اما می‌توانیم با خواندن رمانی این تجربه لذت‌بخش را در زندگی به دست آوریم. فرض کنید بین زندگی و مرگ کتابخانه‌ای بی‌انتها وجود دارد. هر کتاب فرصتی برای امتحان زندگی دیگری‌ست که می‌توانستید تجربه کنید؛ زندگی‌هایی که مملو از تصمیم‌های بزرگ و کوچک هستند. در این شرایط دست به چه انتخاب‌هایی می‌زدید؟ چه چیزهایی را در زندگی کنونی‌تان تغییر می‌دادید؟ آیا با تغییر انتخاب‌هایتان باز هم همین سرنوشت را داشتید؟ کتابخانه نیمه شب (The midnight library) به شما این فرصت را می‌دهد که تمام زندگی‌هایی که می‌توانستید داشته باشید را تجربه کنید. مت هیگ در این کتاب سرگذشت دختری به نام نورا را به تصویر می‌کشد که از زندگی ناامید و خسته شده است و قصد خودکشی دارد. اما دقیقاً در جایی بین زندگی و مرگ روزنه‌ی امیدی را می‌بیند که با کمک آن می‌تواند سرنوشتش را تغییر دهد. او با وارد شدن به کتابخانه‌ی نیمه شب این فرصت را دارد تا تمام زندگی‌هایی که می‌توانست داشته باشد را مشاهده کند؛ که اگر دست به انتخاب‌های بهتری می‌زد، برایش چه پیش می‌آمد. اما قبل از تمام این فرصت‌ها او باید به این سوال پاسخ دهد «بهترین راه برای زندگی کردن کدام است»؟
کتابخانه عمومی فجر شوش
💥 از کتاب های تازه اضافه شده به کتابخانه . مت هیگ در کتاب کتابخانه نیمه شب به روایت داستان زندگی دخ
خواندن کتاب کتابخانه نیمه شب به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟ اگر می‌خواهید به انتخاب‌هایی که می‌توانستند سرنوشت شما را تغییر دهند، بیندیشید و می‌خواهید با تمام وجوه زندگی افراد گوناگون آشنا شوید، این رمان شگفت‌انگیز را مطالعه کنید.
کتابخانه عمومی فجر شوش
با مت هیگ بیشتر آشنا شویم: وی از روزنامه‌نگاران و نویسندگان بریتانیایی‌ست که در سال 1975 در شهر شفیلد چشم به جهان گشود. مت هیگ (Matt Haig) وقتی 24 سال داشت به بیماری افسردگی مبتلا شد اما خوشبختانه پس از سال‌ها مبارزه توانست آن را شکست دهد. مت از نحوه‌ی مقابله با این بیماری در کتاب حاضر نیز سخن می‌گوید. او نویسنده‌ی کتب برجسته‌ای با عناوین «چگونه زمان را متوقف کنیم؟» و «انسان‌ها» است و یکی از پرفروش‌ترین و موفق‌ترین مؤلفان نیویورک تایمز و آمازون محسوب می‌شود.
کتابخانه عمومی فجر شوش
در بخشی از کتاب کتابخانه نیمه شب می‌خوانیم: نورا سید نوزده سال قبل از اینکه تصمیم به مردن بگیرد، در گرمای کتابخانۀ کوچک در مدرسه هیزلدین در شهر بِدفور پشت یک میز کوتاه، خیره به صفحۀ شطرنج نشسته بود. کتابدار، خانم اِلم، درحالی‌که چشمانش برقی زد، گفت: «نورای عزیز، طبیعی است که نگران آینده‌ات باشی.» خانم اِلم اولین حرکتش را انجام داد. یک مهرۀ اسب از بالای ردیف مرتب سربازهای سفیدرنگ پرید. «البته، نگران امتحان‌ها هستی. اما تو می‌توانی هر چیزی که دلت می‌خواهد شوی نورا. به تمام احتمالات فکرکن. هیجان‌انگیز است.» «آره، به نظرم همین‌طور است.» «یک زندگیِ کامل پیش روی توست.» «یک زندگیِ کامل.» «می‌توانی هر کاری انجام دهی، هر جایی زندگی کنی. جایی که مثل اینجا سرد و مرطوب نباشد.» نورا یک سرباز را دو خانه جلو برد. مقایسه نکردن خانم اِلم با مادرش سخت بود، مادری که با نورا مثل اشتباهی که نیاز به اصلاح دارد، رفتار می‌کرد. برای مثال وقتی نورا کودک بود، مادرش خیلی نگران بود که گوش چپ نورا بیشتر از گوش راست او بیرون زده و برای حل این مشکل از نوار چسب استفاده می‌کرد، و آن را زیر یک کلاه نوزادی پشمی پنهان می‌کرد. خانم اِلم برای تأکید افزود، «من از سرما و رطوبت متنفرم.» خانم اِلم موهای خاکستری کوتاه و صورت بیضی شکل مهربان و ملایم و کمی چروکیده داشت که روی یقه‌ اسکی سبز لاک‌پشتیِ کم رنگش نشسته بود. او کمابیش پیر بود. اما همچنان بیشتر از کل مدرسه در مدار فکری نورا قرار داشت، و حتی در روزهایی که بارانی نبود نورا زمان استراحت عصرگاهی خود را در کتابخانۀ کوچک می‌گذراند.
⭕ با توجه به گرمای بی سابقه هوا در روزهای جاری، به منظور حفظ سلامت شهروندان، هیات دولت در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه اعلام تعطیلی سراسری کرد. لذا کتابخانه در روزهای ذکر شده تعطیل می باشد.
تازه های کتاب امروز
کتابخانه عمومی فجر شوش
⭕ معرفی کتاب"من و عباس بابایی" به مناسبت سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی کتاب من و عباس بابایی نوشته علی اکبری مزدآبادی درباره خاطرات حسن دوشن از عباس بابایی است. دوستی و آشنایی «حسن دوشن» و «شهید عباس بابایی» به قبل از انقلاب برمی‌گردد. عمر این دوستی تا پایان عمر عباس بابایی بوده است. آقای حسن دوشن ۹۶ خاطره را از شهید بابایی تعریف کرده و نویسندهٔ این کتاب یعنی علی اکبری مزد آبادی آن‌ها را در کتاب من و عباس بابایی جمع‌آوری کرده است. علاقه‌مندان به زندگی‌نامهٔ شهدا می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند. 🔸برشی از کتاب «من «حسن دوشن» فرزند اسماعیل متولد ۱۳۳۱ هستم. اصل فامیلی ما «جهان‌دیده» است. بر اثر اختلافات پدرم با برادرش او نام خانوادگی خود را عوض می‌کند و «دوشن» می‌گذارد که در آذری به معنی «افتاده» است. از طرفی نام دوشن برگرفته از روستای آباء و اجدادی ما ندوشن است. پدر بزرگ‌های ما اهل آن جا بودند و یزدی به‌حساب می‌آمدند؛ اما من بچهٔ شاهیام، بچهٔ قائم‌شهر. آنجا به دنیا آمدم. ما هشت تا بچه هستیم؛ پنج تا پسر، سه تا دختر. از این پنج تا پسر، اوراقشان فقط من درآمدم؛ بقیه همه ماشاءالله مهندس و دکتر شدند. من بچهٔ وسطی‌ام. بین پسرها وسطی‌ام؛ دو تا پسر از من بزرگ‌تر هستند، دو تا پسر کوچک‌تر. در دخترها هم یک خواهر کوچک‌تر دارم، دو تا خواهر بزرگ. در اصل من فرزند پنجم خانواده هستم. مادرم بچه زنجان و بزرگ‌شدة آنجا بود خیلی اهل خدا و پیغمبر بود. امکان نداشت قرآنش قطع شود امکان نداشت؛ مثلاً در ماه رمضان ختم قرآن نکند. او یکی‌یک‌دانه بود. پدرش هم از آن پول‌دارها؛ اما طوری که مادرم تعریف می‌کرد اموالش را خوردند پدر من هم یکی از آنها که خورد. فقط دو تا مغازهٔ لاله‌زارش را بابای ما یک‌شبه توی قمار باخت خدا بیامرزدش، بعد توبه کرد و عابد و زاهد شد. واقعاً مرد شریفی شده بود مسجد راه می‌انداخت و از این کارها می‌کرد. به اقتضای شغل پدرم که کارمند راه‌آهن، بود ما به ساری رفتیم و همان جا ماندگار شدیم. نمی‌توانم بگویم یزدی نیستیم؛ ولی وقتی پنجاه سال در شمال زندگی کنی، دیگر شمالی به‌حساب می‌آیی.»
وسایل مورد نیاز کلاس کاردستی وخلاقیت روز یکشنبه ۰۵/۱۵ کاغذهای رنگی چسب ماتیکی قیچی
کتاب راهنمای جامع 504 واژه کاملا ضروری تالیف رضا دانشوری، شامل 42 درس می باشد و هردرس به معرفی 12 کلمه جدید پرداخته است. واژگان انتخابی این کتاب، واژگان اصلی و ضروری می باشد که زبان آموزان باید با این واژگان آشنا شوند. در کتاب راهنمای کامل 504 واژه ضروری متن و تمام لغات به فارسی ترجمه شده است. ارائه تلفظ های صحیح بر مبنای فرهنگ آکسفورد، ارائه لوح فشرده رایگان ، مثال جمله ای و مقاله ای برای هر کلمه و آشنایی با نمونه تست واژگان، از ویژگی های این کتاب است.
💥 از کتاب های نورسیده 📚 معرفی کتاب آرام نشستن مثل قورباغه مؤلف در کتاب حاضر، مبانی داشتن حضور ذهن را به شیوه‌ای ساده، قابل‌فهم و بازی گونه به کودکان و حتی والدین آموزش می‌دهد و آن‌ها را در مسیر پرورش حضور ذهن، حضور قلب و آمادگی جسمانی راهنمایی می‌کند. حضور ذهن زمانی معنا پیدا می‌کند که تجربه‌های درونی‌مان در لحظه پدیدار می‌شود، رشد می‌یابد و عمق می‌گیرد. این کتاب مسیر روشنی را به والدین نشان می‌دهد تا در مورد حضور ذهن یاد بگیرند و آموخته‌های خود را به کودکانشان یاد دهند.