اهدای کتاب دایره المعارف فضا
از طرف خانم هانیه اسماعیل زاده
اهدای کتاب اهدای دانایی🙏🙏🙏
#اهدای_کتاب
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
💡 *اجرای پویش «آفتاب مهربانی» کمک به زلزله زدگان خوي و كشورهاي تركيه و سوريه*
🔊 @qompl
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
#حدیث_روز
❤️حضرت امیرالمؤمنین عليه السلام:
الكَذّابُ و المَيِّتُ سَواءٌ، فإنّ فَضيلَةَ الحَيِّ علَى المَيِّتِ الثِّقةُ بهِ، فإذا لم يُوثَقْ بكَلامِهِ بَطَلَت حَياتُهُ
دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادی نشود، زنده نیست
📗 غررالحكم حدیث2104
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
✅محبت
✍دکتر برنیز سیگل در کتاب خود می نویسد: «اگر من به بیمارانم بگویم که سطح گلوبین های ایمنی خون خود را بالا ببرند، هیچ یک نمی دانند چگونه باید این کار را انجام دهند اما اگر به آنها یاد بدهیم که خود و دیگران را دوست بدارند، در حقیقت بطور ناخودآگاه همین تغییرات در بدن آنها رخ خواهد داد.»
هنگامی که فرد ابراز محبت می کند، سیستم ایمنی بدن او این قدرت را پیدا می کند که در برابر بیماری ها بایستد .محبت، محل عبور موادشیمیایی مغز را تغییر می دهد و این امر بر مقاومت بدن تأثیرگذار است.
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
#قصه_گویی
حضور اعضا در بخش کودک کتابخانه علامه امینی و قصه گویی از کتاب خال مخالی و گردن به ان بلندی نوشته لعیا اعتمادی .
معصومه بداقی،کتابدار
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
مسواک کوچولوی تنها_صدای اصلی_417493-mc.mp3
7.03M
#قصه_صوتی
#قصه_کودکانه
🌃 قصه شب 🌃
🌼 مسواک کوچولوی تنها
🌸🌸🌸🌸
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
🔴 ترک گناه
✍ دانشجو بود… دنبال عشق و حال، خیلی مقید نبود، یعنی اهل خیلی کارها هم بود، تو یخچال خونه ش مشروب هم میتونستی پیدا کنی….
از طرف دانشگاه اردو بردنشون قم…قرار شد با مرحوم آیت الله بهجت(ره) هم دیدار داشته باشن..از این به بعد رو بذارید خود حمید براتون تعریف کنه…
وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت…بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت و تعارف میکرد که وارد بشن…من چندبار خواستم سلام بگم…منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن…اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن… درحالیکه بقیه رو خیلی تحویل میگرفتن…یه لحظه تو دلم گفتم:
”"حمید،میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه…تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره…! تو که خودت میدونی چقدر گند زدی…! خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…
تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن…
اینبار که رسیدیم خدمت آقای بهجت، من دم در سرم رو پایین انداخته بودم، اون دفعه ایشون صورتش رو به سمتم نگرفته بود، تو حال خودم بودم که دیدم بچه ها صدام میکنن: "حمید..حمید…حاج آقا باشماست." نگاه کردم دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر…آهسته در گوشم گفتن: یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی…
⭐️«اللهم عجل لولیک الفرج»⭐️
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini
اهدای 20 نسخه کتاب از طرف خانم ملکی به کتابخانه
اهدای کتاب اهدای دانایی🙏🙏🙏
#اهدای_کتاب
#کتابخانه_عمومی_علامه_امینی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 @libalamehamini