برگزاری کلاس آموزش کاردستی و قصه گویی از کتاب امام زمان (ع)📚
#کتابخانه_های_عمومی_استان_اصفهان
#اداره_کتابخانه_های_عمومی_شهرستان_خوروبیابانک
#کتابخانه_عمومی__یغما_جندقی
#جشنواره_رضوی
#قصه_گویی
#آموزش_کاردستی
🖤⚫⚫⚫⚫⚫
🖤ای که بر جود تو عیسای نبی رو می زند
🖤روبروی گنبد تو نوح زانو می زند
🖤صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند
🖤شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند
🖤بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است
🖤در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است
🖤ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد
🖤در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد
🖤زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد
🖤زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد
🖤باز یا رب بی وفایی زنی در اهل بیت
🖤روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت
🖤زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند
🖤رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند
🖤گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند
🖤قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند
🖤در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
🖤مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🖤سالروز شهادت امام جواد علیه السلام تسلیت باد🖤
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⚫⚫⚫⚫⚫
@maaee_maeen
#معرفی_کتاب 📚📚
🔰 عماد و کاروان غول ها
🔹برداشتی آزاد و کودکانه از روایتی مربوط به دوران کودکی #امام_جواد علیه السلام🔹
✏️"اسمم عماد بود.
من از همه چیز می ترسیدم؛ حتی از سایه خودم!
یک روز وقتی داشتیم بازی می کردیم بچه ها داد زدند:((غول ها آمدند))
من از پشت گاری به کوچه نگاه می کردم و از ترس می لرزیدم.
یکی از بچه ها وسط کوچه روبه روی غول بزرگ، ایستاده بود و از جایش تکان نمی خورد.
غول بزرگ گفت: تو چرا مثل بقیه ی بچه هافرار نکردی؟؟!
وقتی ترسناک ترین غول جهان را دیدم که آن طوری رو به روی یک پسر بچه زانو زده بود.
دهانم از تعجب باز مانده بود!..."
......📚......📚......
✍️نویسنده:سیده نرگس میر فیضی
📜ناشر:معاونت تبلیغات آستان
قدس رضوی (زائر رضوی)
@maaee_maeen