eitaa logo
رفاقت با خدا
793 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
معبودم‌! کیست‌که‌شیرینی‌محبتت‌را‌چشید پس‌به‌جای‌تو‌دیگری‌را‌برگزید؛ وکیست‌آنکه‌با‌مقام‌قرب‌تو‌اُنس‌یافت‌ پس‌مایل‌به‌روی‌برتافتن‌ازتوشد؟! ❤️‍🩹" . . . . . -کپی‌از‌مطالب‌کانال‌حلاله‌رفیق😉🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸زندگی دیگران🔸 ⚪️رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): 🔵مَنْ أَتْبَعَ بَصَرَهُ مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ كَثُرَ هَمُّه‏. 🔴هرکه مدام به امکانات زندگی دیگران چشم بدوزد، غم و اندوهش فراوان می شود. 💬کافي: ج2، ص315. 🌱 💚 ●▹‌ᶦⁿᵀ‌ᴴ‌ᴱ‌🚛 @life_tayebeh
🔻 ✍ بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می‌نمود. شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است جلو آمد و گفت: اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه را که به همین رنگ است به تو می‌دهم! بهلول چون سکه‌های او را دید دانست که سکه‌های او از مس است و ارزشی ندارد؛ 🔺به آن مرد گفت : به یک شرط قبول می‌نمایم. اگر سه مرتبه مانند الاغ عرعر کنی شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود. بهلول به او گفت: تو با این خریت فهمیدی سکه‌ای که در دست من است از طلاست. چگونه من نفهمم که سکه‌های تو از مس است؟ 🌱 💚 ●▹‌ᶦⁿᵀ‌ᴴ‌ᴱ‌🚛 @life_tayebeh
🚨؟ ✍ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ(ع) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻴﺨﻮﺭی؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ : ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﺍی ﻛﺮﺩ... ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎد!!! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎل... 🔺ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک ﻭ ﻧﻴﻢ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ !! ﭘﺲ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮﺍ؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ وقتیکه ﻣﻦ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ داشتم ﺧﺪﻭﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻴﻜﻨﺪ... ﻭلی وقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی!!! 🔺ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﻳﻜﺴﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ !!! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ میفرمایند : ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍی ﺑﺮ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ مگر آنکه روزی او بر عهده خداست... ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور صيادان شدند!! 🚨آشوب های زندگی حكمت خداست. از خدا، دل آرام بخواهيم، نه دريای آرام! ✍دلتان همیشه با خدا و آرام باد....🙏🏻❤️❤️ 🌱 💚 ●▹‌ᶦⁿᵀ‌ᴴ‌ᴱ‌🚛 @life_tayebeh
🌸بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌸 ✅ ما را کرد ✍در قیامت بارها میان اهل بهشت و جهنم گفت و گو رخ می دهد ٬ که قرآن ترسیمی از آن گفت و گوها را بیان فرموده است. یکی از آن صحنه ها که در سوره آمده این است که : اهل بهشت از مجرمان می پرسند : چه عاملی شما را به دوزخ روانه کرد؟ ⚫️ آنها می گویند : ۴ عامل : 🔸۱-« لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلّینَ » پای بند به نماز نبودیم. 🔸۲-« لَمْ نَکُ نُطْعِمُ المِسْکینَ » به گرسنگان اعتنا نمی کردیم. 🔸۳-« کُنّا نَخوُضُ مَعَ الْخائِضینَ » ما در جامعۀ فاسد هضم شدیم. (جملۀ غلطِ خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!) 🔸۴-« کُنّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدّین » قیامت را هم نمی پذیرفتیم. 📚 قصص الصلاة/ص۱۸۹ 🌱 💚 ●▹‌ᶦⁿᵀ‌ᴴ‌ᴱ‌🚛 @life_tayebeh
🚨 ✍شبلی نقل نموده است : من همسایه ای داشتم که وفات نمود. او را خواب دیدم، از او پرسیدم : خدا با تو چه کرد ؟ گفت : ای شیخ ! هول های بزرگ دیدم، و رنج های عظیم کشیدم. از آن جمله به وقت سوال منکر و نکیر، زبان من از کار باز ماند. با خود می گفتم : واویلاه، 🔺این عقوبت از کجا به من رسید ؟ آخر، من مسلمان بودم، و بر دین اسلام مُردم. آن دو فرشته با غضب از من جواب طلبیدند. ناگاه شخصی نیکو موی و خوش بوی آمد، میان من و ایشان حایل شد، و مرا تلقین کرد تا جواب ایشان را به نحو خوب بدهم، از آن شخص پرسیدم : 🔺تو کیستی –خدا تو را رحمت کند– که من را از این غصه خلاصی دادی ؟ گفت : من شخصی هستم که از صلواتی که تو بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرستادی آفریده شده ام، و مامورم در هر وقت و هر جا که درمانی به فریادت برسم. 📚 آثار و برکات صلوات ص131 🌺۵صلوات هدیه به امام زمانمون🌺 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌱 💚 ●▹‌ᶦⁿᵀ‌ᴴ‌ᴱ‌🚛 @life_tayebeh
🌺بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌺 🚨 : ✍هرلحظه و هر زمان در حال از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند. ❶⇦ناظر اول〖خــدا〗 است. 🍀 ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛ ‏آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟ 📖سوره مبارکه علق آیه ۱۴ ❷⇦ناظر دوم〖ملائک مقرب خدا〗 هستند؛ 🍀 الله تعالی میفرماید : ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛ از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند. 📖سوره مبارکه قاف آیه ۱۸ ❸⇦سومین ناظر 〖زمین〗 است. 🍀 خداوند در قران کریم میفرماید : یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛ در آنروز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند. 📖سوره مبارکه زلزال آیه ۴ ❹⇦ چهارمین ناظر 〖اعضاء و جوارح خود ما〗 می‌باشند. 🍀 الله سبحان میفرماید : تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ در آنروز دست‌ها و پاها شهادت می‌دهند که چه کاری کرده‌اند. 📖سوره مبارکه یس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌱 💚 ●▹‌ᶦⁿᵀ‌ᴴ‌ᴱ‌🚛 @darolghoranap
🚨⚠️اطلاعیه ستادخبری وزارت اطلاعات 🔺هموطن گرامی! با توجه و حساسیت به جا در پیرامون خود می‌توانید از بروز تهدید علیه امنیت ملی ممانعت و در کشف و خنثی سازی توطئه دشمن سهیم باشید. فقط کافی است در صورت مشاهده موارد مشکوک زیر، موضوع را با سامانه 113 در میان بگذارید: 🔴دریافت پیشنهاد کار غیر معمول از خارج کشور 🔴پیشنهاد دریافت ارز دیجیتال در قبال انجام کار 🔴مشاهده تردد و تحرکات افراد مشکوک در محل کار یا سکونت 🔴اصرار بر پرداخت وجه نقد هنگام خرید و اجاره منزل و خودرو و عدم ارائه مدرک شناسایی  👆حتما به اشتراک بگذارید
🚨 ✍مردی از حکیمی سؤال کرد: اسرار حکمت و معرفت چگونه آموختی؟ حکیم گفت: روزی در کاروانی مال‌التجاره می‌بردم که در نیم‌روزی در کاروانسرا در استراحت بودیم که یکی از کاروانیان گوش بر زمین نهاد و برخاست و گفت : صدای سُم اسب‌ها را می‌شنوم، بی‌تردید راهزنان هستند. 🔹هرکس هر مال‌التجاره‌ای از طلا و نقره داشت آن را در گوشه‌ای چال کرد. من نیز دنبال مکانی برای چال‌کردن بودم که پیرمردی را در پشت کاروانسرا در سایه دیواری نشسته دیدم. پیرمرد گفت : قدری جلوتر برو، زباله‌های کاروانسرا را آنجا ریخته‌اند. زباله‌ها را کنار بزن و مال‌التجاره خویش در زیر خاک آنجا دفن کن. 🔸من چنین کردم. قافله راهزنان چون رسیدند زرنگ‌تر از اهل کاروان بودند. وجب‌به‌وجب اطراف کاروانسرا را گشتند. پس هرجا که زمین دست خورده بود کَندند و هرچه در زمین بود برداشتند. و فقط یکجا را نگشتند و آن مزبله بود که تکبرشان اجازه نمی‌داد به آن نزدیک شوند تا چه رسد مزبله کنار زنند و زمین را تجسس کنند. 🔹آن روز از آن کاروان تنها من اموال باارزش و گران‌قدر خود به سلامت در آن سفر به منزل رساندم. و یاد گرفتم اشیای نفیس گاهی در جاهایی غیر نفیس است که خلق از تکبرشان به آن نزدیک نمی‌شوند. از آن خاطره تلخ ترک تجارت کردم و در بازار مغازه‌ای باز کردم و مس‌گری که حرفه پدرانم بود راه انداختم. 🔸روزی جوانی را که چهرۀ خشن و نامناسبی داشت در بازار مس‌گران دیدم که دنبال کار کارگری می‌گشت و کسی به او اعتمادی نمی‌کرد تا مغازه‌اش به او بسپارد. وقتی علت را جویا شدم، گفتند: از اشرار بوده و به‌تازگی از زندان حکومت خلاص شده است. وقتی جوان مأیوس بازار را ترک می‌کرد یاد گفته پیرمرد افتادم؛ که اشیای نفیس گاهی در جای غیرنفیس پنهان هستند. 🔹پس گفتم: شاید طلایی بوده که به جبر زمان در زندان افتاده است. او را صدا کردم و کلید مغازه را به او دادم. بعد از مدتی که کندوکاو کردم چیزهایی از توحید از او فراگرفتم که در هیچ کتابی نبود. یافتم صاحب معرفت و حکمت است که از بد حادثه در زندان رفته است. آری! هر حکمتی آموختم خدا به دست او بر من آموخت. 🚨 و برای یافتن طلا باید از تکبر دور شد و گاهی مزبله را هم برای یافتن آن زیرورو کرد.
✔️خاطره‌ای بسیار زیبا، که کلید حل اغلب مشکلات کشور است. ❄️روستای شاقاجی در حوالی رشت است آن زمان چهل تا پنجاه خانوار جمعیت داشت. استاندار آن‌وقت استان گیلان، مهندس علی انصاری یک شب در جمع مردم شاقاجی حاضر و سخنرانی کرد، بعد از سخنرانی مردم روستا دور او جمع شدند و گفتند: آقای استاندار! برق فشار قوی از بالای روستای ما برای معدن سنگرود رد می‌شود، اما ما اینجا برق نداریم فکری به حال ما کنید. استاندار قول داد که این کار را پیگیری کند. ❄️فردا رئیس شرکت برق گیلان را به استانداری دعوت کردیم و ماجرا را برایش توضیح دادیم و گفتن چون مشکل شبکه وجود ندارد، این کار عملی است، اما نیاز به اعتباری در حدود۹میلیون تومان دارد و بر اساس آیین نامه نیمی از این مبلغ را باید اهالی بپردازند قضیه را به استاندار گفتیم. مهندس انصاری گفت: مردم آن روستا توان پرداخت چهار و نیم میلیون تومان را ندارند،سهم مردم را ما از استانداری می‌دهیم و این مبلغ را از اعتبارات استانداری در وجه اداره‌ برق چک کشیدند. ❄️مدتی از این ماجرا گذشت و اتفاقی نیفتاد. علت را از رئیس اداره برق جویا شدیم. گفت: اعتبارات دولتی تامین نشده است. مهندس انصاری چک دوم را هم کشید و گفت: این هم سهم دولت، هر چه زودتر مشکل برق شاقاجی را حل کنید. مدتی گذشت اما باز هم خبری نشد. رئیس اداره‌ برق بهانه آورد که تیر و کابل و... وجود ندارند. مهندس انصاری از طریق شرکت چوکا، این تجهیزات را تهیه کرد. ولی باز مدتی گذشت و خبری از برق روستا نشد. قضیه را به مهندس گفتند. او ناراحت شد و گفت: اعتبار و کابل و مقره بهانه بود، این آقا مریض است. اتفاقا آن روز آقای ابوالحسن کریمی دادستان گیلان در اتاق مهندس انصاری حضور داشت و متوجه قضایا شد. با ناراحتی گفت: علی رغم فراهم نمودن این مقدمات، از دستور شما سرپیچی کرد جرم است و اگر شما از ایشان شکایت کنید، من به عنوان دادستان ایشان را جلب می‌کنم. ❄️گذشت تا آنکه یک روز ما جلسه کمیته برنامه ریزی استان را در اتاق همین رئیس اداره برق داشتیم. شهید محمود قلی پور، فرمانده وقت اطلاعات عملیات سپاه، درحالی که نام کسی را در دست داشت، وارد شد. پرسید: این آقا کیست؟ گفتم: رئیس اداره برق است. گفت: ایشان بازداشت هستند. این‌طور شد که مدیرکل اداره برق در اتاق کارش بازداشت شد. کمتر از ۱ ساعت بعد، از دفتر وزیر وقت نیرو زنگ زدند و گفتند با استاندار کار داریم. عباسپور وزیر نیرو بود، علت بازداشت مدیرکل اداره برق را جویا شد. مهندس انصاری موضوع را برایش توضیح داد. مهندس عباسپور گفت: شما ایشان را آزاد کنید من دستور می دهم به آن روستا برق بکشند. ولی مهندس انصاری خیلی سریع پاسخ داد: خیر! اول باید برق روستا وصل بشود، من به عنوان شاکی خصوصی از ایشان شکایت دارم. تا پایان آن شب از دفتر نخست وزیری گرفته تا دفاتر بقیه وزرا بارها با ما تماس گرفتند و درخواست آزادی رئیس اداره برق را کردند. اما مهندس انصاری لحظه ای از نظری که داده بود عقب نشینی نکرد. ❄️صبح ساعت ۷ دیدیم هواپیمایی اختصاصی در فرودگاه رشت به زمین نشست. آنها تعدادی از کارشناسان و مسئولین وزارت نیرو، وزارت کشور و ریاست جمهوری بودند که یک راست آمدند استانداری و رفتند به اتاق استاندار. استاندار در حالی که پشت میزش نشسته بود پرسید: چه شده و برای چه تشریف آورده اید؟ پاسخ دادند: آمده ایم بررسی کنیم چرا مدیرکل برق استان را بازداشت کرده اید. مهندس انصاری با دلخوری گفت: من خیلی متاسفم! که می بینم سال‌ها تعدادی از مردم مظلوم، اینجا از نعمت برق در این کشور محروم بودند اما کسی نه با هواپیما، بلکه با الاغ هم نیامد تا به وضعشان رسیدگی کنند، ولی برای یک آدم متمرد و مدیری که از فرمان مافوق خود سرپیچی کرده و فقط یک شب در بازداشت بوده، این همه کارشناس با یک هواپیمای اختصاصی به اینجا می‌آیند، تا به وضعش رسیدگی کنند. واقعا برای این وضع متاسفم آن روز آفتاب غروب نکرده بود، که از روستا تماس گرفتند و اعلام داشتند که برق روستا وصل شده است! بعد از آزادی مدیرکل برق، مهندس انصاری به ایشان گفت: در سطح استان گیلان حق نداری بمانی و حق نداری در هیچ جایی مشغول خدمت شوید، از این استان بروید. 📚کتاب استاندار آسمانی ▪️هر سه عزیز نامبرده بالا : 🌷شهید ابوالحسن کریمی 🌷شهید محمود قلی پور 🌷و شهید علی انصاری جاوید اثر گردیدند. 🌷برای شادی روح شهدای اسلام خصوصاً این سه شهید صلوات بر محمد و آل محمد(ص) جریان نفوذی که بوده و هست و خواهد بود، ملت باید بیدار و مطالبه گر باشند.
اسرای صهیونیست اسرای فلسطینی تفاوت فلسطین با اسرائیل مرز بین انسانیت و حیوانیت است.
🔺تصویری از شهید مقیسه در کنار شهید رئیسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️🎥 چقدر آب روی زمین هست؟ 💧حجم آب روی زمین در مقایسه با حجم‌ کرۀ زمین چه نسبتی داره؟ ❄️هم‌جالبه و هم ترسناک😳