4_5988053136479094333.mp3
6.64M
🎧آقا جون قربونتم..
ضامن آهو رضا
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
اگر تو نبودی عشق نبود
همین طور
اصراری برای زندگی
اگر تو نبودی
زمین یک زیرسیگاری گلی بود
جایی
برای خاموش کردن بیحوصلهگیها
اگر تو نبودی
من کاملا بیکار بودم
هیچ کاری در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو ...
عصرپنجشنبه
غریب ترین روز هفته است
نه می تواند
خودش را
به دلخوشی هاے اول هفته
پیوند دهد
نه دلتنڪَی عصر
آخر هفته ها را باور دارد...
عصرهامنم
معلق مانده بین زمین وآسمان !
عصرتون بدور از دلتنگی
دوست داشتنت
همه چیز را زیباتر کرده است
همه چیز را ..
باور کن
من هم زیباتر شده ام
از وقتی که
به تو فکر می کنم ...
.
و در انتها...
ما به هم خواهیم رسید
کلاغ ها راهِ خانه را خواهند یافت
قصه تمام می شود
عشق می ماند ❤️
و آغوشی قدِ ما دونفر ...
🤍🤍
نوش جانت شعرهایم، تحفه ای ناقابل است
خط به خط، دفتر به دفتر،شرح حال این دل است
با تمام عشق و احساسم سرودم بهر تو
سینه ام آتش نگیرد از فراقت، مشکل است
جویبار شعر من سرچشمه اش چشمان توست
جوشش شعر از نگاهت ،شمع بزم محفل است
باغ لبهایت رسیده میوه های نوبرش
لب گزیدنهای تو، تاراج دل را عامل است
جعد گیسوهای تو چون موج دریا پرخروش
آرزویم دیدن این موج اندر ساحل است
هر نفس با یاد تو شوری به جانم می رسد
نوش جانت، شعرهایم تحفه ای ناقابل است
برای چشمانت نقشه دارم
نگاهت را به من بدوز
چشمانت زیباست
از نگاه تو
راهی باز می کنم
ب دل عاشقم ک
عاشقی کند
با دل عاشقت
#بهرام___دلداده
ای عشق...
تمام گلها را برایت پر پر می کنم
ای جان عاشق...
من..
چشمانت را دوست دارم
چه ساده عاشقم کردی..
ای گل دل پسند
سزاوار گلچینی تو
آغاز عشق من ، تو هستی
وفای من به تو...
پایان ندارد
#بــهرام_دلــداده
.
اجازه هست؟
میخواهم دوستت داشته باشم
میخواهم عاشقت باشم
میخواهم لبهایم را
سوار بر بالِ واژههای عاشقانهیِ همین شعر کنم
تا وقتی که تو میخوانیاش
بی اختیار ببوسمت...
میخواهم مست از عطر تنت شوم
خیالت، طعم خواستن میدهد
نفسهایت، عطر عشق میدهد
وَ لبت، طعم دلبریهای عاشقانه،،
حس دوست داشتنم به...
تو،
فرق میکند،
چون..
من دچارت شدهام...
🤍🤍
عطـرت ؛
هـــــــوا می شود براے نفس
نامت ؛
ضربآهنڪَ در قلب ..
و
چشمهایت آرامش خاطر ..
مڪَر می شود
ڪسی یڪـ تنہ
نبض زندڪَی دیڪَرے شود ..!!
رضوان_قلاوند
.
ای جان تو جانم را از خویش خبر کرده
اندیشه تو هر دم در بنده اثر کرده
ای هر چه بیندیشی در خاطر تو آید
بر بنده همان لحظه آن چیز گذر کرده
از شیوه و ناز تو مشغول شده جانم
مکر تو به پنهانی خود کار دگر کرده
بر یاد لب تو نی هر صبح بنالیده
عشقت دهن نی را پرقند و شکر کرده
از چهره چون ماهت وز قد و کمرگاهت
چون ماه نو این جانم خود را چو قمر کرده
خود را چو کمر کردم باشد به میان آیی
ای چشم تو سوی من از خشم نظر کرده
از خشم نظر کردی دل زیر و زبر کردی
تا این دل آواره از خویش سفر کرده
🤍🤍