- هروقت دعوا میکردیم اون میومد واسه آشتی ؛
حتی اگه مقصر بودم .
دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم .
اونقدری ك اون بود ، من نبودم .
خوشی زده بود زیر دلم . .
اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم یه جا واسم ریدن .
یکی از همون شبا که دعوا کرده بودیم . .
دیدم خبریش نیست .
گرفتم خوابیدم بی شب بخیر .
بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی .
بیخیال رفتم با رفیقام دور دور . .
آخر شب که شد ؛
یهویی حس کردم . .
‹خیلی تنهام .
حجم نبودنش رو خیلی حس کردم!›
گوشیو برداشتم پیامش بدم .
دیدم همه جا دیلیت زده .
زنگش زدم خاموش بود .
یه جور رفته بود . .
انگار از اول نبود .
از اون شب ؛
هر شب حس میکنم خیلی تنهام .
خیلیا اومدن و رفتن .
ولی هیچکس اون نشد . .
از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی ك دست یارشو تو خیابون گرفته .
بگم میشه تا هست قدرشو بدونی . . )؟
گاهی وقتا میدونی خیلی گزینه های بهتر برات وجود داره، ولی اینم میدونی اگه بری همیشه یه تیکه از قلبت کنارش میمونه
فرق اونو بقیه اینه اون میگفت تو برام بسی تو بدترین شرایطش
بقیه میگن تو باش کناربقیه