- گفت بیا منطقی باشیم ؛
ما واقعا به درد هم نمیخوریم و شرایطمون جور نیست .
گفتم بعد اینهمه مدت فهمیدی به درد هم نمیخوریم؟!
بعد اینهمه عاشقی؟!
گفت آره تا اینجام اشتباه کردیم ادامه دادیم . یه مورچه رو زمین بود که یه تیکه نون که شاید سه برابر وزن خودش بود رو داشت میبرد ؛ نشونش دادم گفتم این مورچه رو میبینی؟!
گفت آره . .
گفتم اگه بخوای منطقی حساب کنی اون نون سه برابر وزنشه پس نمیتونه جا به جا کنه .
ولی این مورچه داره با عشق این کارو میکنه . عشقِ ك باعث شده بتونه اینقدر قوی باشه . منطق و این حرفارو بزار کنار . .
عاشق نیستی جانم .
گناه این منطق بیچاره رو نشور . .
دل بریدی جانم ، دل بریدی :))))!🖤'🔓
- هروقت دعوا میکردیم اون میومد واسه آشتی ؛
حتی اگه مقصر بودم .
دلش نمیومد یک شب هم قهر بخوابیم .
اونقدری ك اون بود ، من نبودم .
خوشی زده بود زیر دلم . .
اونقدر پرروم کرده بود که فکر کرده بودم یه جا واسم ریدن .
یکی از همون شبا که دعوا کرده بودیم . .
دیدم خبریش نیست .
گرفتم خوابیدم بی شب بخیر .
بیدار شدم دیدم نه پیامی نه زنگی .
بیخیال رفتم با رفیقام دور دور . .
آخر شب که شد ؛
یهویی حس کردم . .
‹خیلی تنهام .
حجم نبودنش رو خیلی حس کردم!›
گوشیو برداشتم پیامش بدم .
دیدم همه جا دیلیت زده .
زنگش زدم خاموش بود .
یه جور رفته بود . .
انگار از اول نبود .
از اون شب ؛
هر شب حس میکنم خیلی تنهام .
خیلیا اومدن و رفتن .
ولی هیچکس اون نشد . .
از اون روز دلم میخواد برم جلوی هر کی ك دست یارشو تو خیابون گرفته .
بگم میشه تا هست قدرشو بدونی . . )؟
گاهی وقتا میدونی خیلی گزینه های بهتر برات وجود داره، ولی اینم میدونی اگه بری همیشه یه تیکه از قلبت کنارش میمونه