eitaa logo
[اܩـاܩ زَܩــانـےـہا عـجـღ]
1هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
98 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج:) آقا جان! اگࢪ دیدم‌ونشناختم سلامٌ علیڪم(: کپی: با ذکر یک صلوات برای سلامتی امام زمان(عج) 🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
˼یڪ‌نگاه‌حرام!˹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ گاهـۍیڪ‌نگاھ‌حرام‌شھـٰادت‌ را‌براۍڪسی‌ڪہ‌لیاقت‌شھـٰادت‌دارد، سالھاعقب‌می‌‌اندازد،چه‌برسد‌بہ‌ڪسۍ که‌هنوز‌لایق‌شھـٰادت‌بودن‌را‌نشان‌ندادھ..(:! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ~🖤𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ⋮❥⸽ @lmamaj
میدونی معجزه خون شهید یعنی‌چی؟! 🙂💔 🌹 ~🖤𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ⋮❥⸽ @lmamaj
اونجایۍ‌ڪہ‌یہ‌آدم‌..؛ بہ‌درجہ‌ے‌شھادت‌میرسہ..؛ خدا‌براش‌میخونہ..: یہ‌جورے‌عاشقت‌میشم‌؛ صداش‌دنیارو‌بردارھ . . . ‹📕🖇› •• ↳﹝🍂@lmamaj
دلانہ✨ ‌ گذشتـے از روزهای خوش ِ جوانی‌ات! دعا کن برایم .. تا این جوانی ، مرا بھ بازی نگیرد :)💔 ،، ↳﹝🖤🥀@lmamaj
مَرد‌فَقَط‌اونایی‌کِه‌ قِطعِه‌یِ‌شُهَدایِ‌بِهِشت‌زَهرا آروم‌خوابیدن‌...シ🌿 ~🖤𝓙𝓸𝓲𝓷↷ ⋮❥⸽ @lmamaj
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیکر شهیدی که با صحبت‌های همسرش اشک ریخت!🥺😳 وقتی بهش گفتم: سلام خوبی؟ دلمون برات تنگ شده بود؛ یهو رَگِ چشمش سبز شد و...✨ دلتون شکست التماس دعا💔
♡ صورتش نگاه كردم، ديدم پير شده. حاجي با آن كه 28 سال سن داشت همه فكر مي كردند جوان بيست و دو، سه ساله است؛ حتي كمتر. اما من آن شب براي اولين بار ديدم گوشه چشم هايش چروك افتاده، روي پيشاني اش هم. همان جا زدم زير گريه 😭گفتم : «چه به سرت آمده ؟ چرا اين شكلي شده اي ؟ ». حاجي خنديد، گفت: « فعلاً اين حرف ها را بگذار كنار كه من امشب يواشكي آمده ام خانه. اگر فلاني بفهمد كله ام را مي كَند! » بعد گفت: «بيا بنشين اين‍جا، با تو حرف دارم.» نشستم. گفت: « تو مي داني من الان چي ديدم ؟ » گفتم: «نه!» گفت: « من جدايي مان را ديدم.» به شوخي گفتم: «تو داري مثل بچه لوس ها حرف مي‍زني! » گفت: « نه، تاريخ را ببين. خدا هيچ وقت نخواسته عشّاق، آن هايي كه خيلي به هم دل‍بسته اند، با هم بمانند.» من دل نمي دادم به حرف هاي او. مسخره اش كردم. گفتم: « حالا ما ليلي و مجنونيم ؟» حاجي عصباني شد، گفت: « من هر وقت آمدم يك حرف جدي بزنم تو شوخي كن! من امشب مي خواهم با تو حرف بزنم. در اين مدت زندگي مشترك مان يا خانه مادرت بوده اي يا خانه پدري من، نمي خواهم بعد از من هم اين ‍طور سرگرداني بكشي. به برادرم مي‍گويم خانه شهرضا را آماده كند، موكت كند كه تو و بچه ها بعد از من پا روي زمين يخ نگذاريد، راحت باشيد.» بعد من ناراحت شدم، گفتم : «تو به من گفتي دانشگاه را ول كن تا باهم برويم لبنان، حالا … » حاجي انگار تازه فهميد دارد چقدر حرف رفتن مي زند، گفت: « نه، اين‍طورها نيست. من دارم محكم كاري مي‍كنم. همين» همسر شهید همت🌺 روح شهدا صلوات❤️
🌷 اگر شکر نعمت های خدا را انجام دهید خداوند زیادش می کند. یکی از ویژگی های شهید ابراهیم هادی شکر گذاری از نعمت های خدا، بخصوص نعمت جمهوری اسلامی بود.
نشسـت‌سـرمـزار‌وگفـت‌خدایا بسـھ‌دیگه نگاه‌ڪن‌سـرزانوهام‌زخـم‌شدھ-! ازبـس‌شیطون‌منـوزدھ‌زمیـن میشھ‌دستمـوبگیـرۍ💔🖐🏽
این‌دختࢪها...! واسه‌ࢪوسری‌وچادࢪ،پدࢪمیدن💔:)! 🍃 ‌
✍🏼خاطره ای از شهید آرمان علی ‌وردی ⊹ ⊹ ،، ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باهم‌رفتیم‌قم‌جلوضریح‌بهم‌گفت: احمد‌،آدم‌باید‌زرنگ‌باشه مااز‌تهران‌اومدیم‌زیارت‌باید‌یه‌ هدیه‌بگیریم گفتم‌چی‌میخوای؟گفت:شهادت🌱'!