202030_2114402766.mp3
1.47M
آقــــــــــا گنجیشکه 🐤🐤
استـــــاد ساجدے نیا
⏱۹۰ ثانیه
●کم حجم ولی بسیـار زیبا
#رزق_معنوی 🌸 🍃
@lml0000
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه در دعوا چاقو نخوریم...
این کلیپ رو حتما ببینید و واسه دوستاتون بفرستید، شاید باعث نجات جان یک نفر بشید...
😂😂 😂
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موش مردگی به روایت فیلم
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
همسایمون سگ داره ، هرچی تذکر محترمانه دادیم جواب نداد!
من هم رفتم گوسفند خریدم ، بستمش توی پارکینگ 😄
هرکس هم اعتراض کرد گفتم، لطفا بین حیوانات تبعیض قائل نشین😜
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه های اکشن فیلم "جان ویک" که با جلوه های ویژه و پرده سبز ساخته شدن
خداییش چقدر از دست فرمونشون حال میکردم، نگو که..... 😂😂
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
یه نماز خوب!
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم۲
نماز خوب:
یه بحث منحصر به فرد!
🔸🔹🔸🔹🔸✅
☀استاد پناهیان
میخوایم با نماز خوب آشنا بشیم😊
✅چگونه یک نماز مصداق آیه ی إنَّ الصَلاةَ تَنها عَنِ الفَحشاء وَالمُنكَر رو پیدا میکنه؟؟؟؟!!!
🌻یک داستان:
💠به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفتند:
آقاجان اون جوانی که پشت سر شما نماز میخونه، #چشم_چرانی هم می کنه! و بعضی گناه های ازاین قبیل هم داره!
نصیحتش کنید حالا که پشت سر شما نماز میخونه اون عیبش رو هم کنار بذاره!
❗❗❗
رسول اکرم جواب دادند:
گفتید که پشت سر من نماز می خواند؟
گفتند :بله
آقا فرمودند: نماز درستش می کنه.😳
نیازی نیست،
رهاش کنید،
نمازش اونو اصلاح می کنه و این عیبش رو هم کنار می ذاره....
🌹🌺🌹💥🌺💥
🌺دوست بزرگوار به این داستان توجه کن.
چندبار بخونش!
ببین که نماز چقدر میتونه مشکل گشا باشه....
💠👆💠
ما با نماز میتونیم مانع بسیاری از گناهانمون بشیم.
فعلا تا اینجارو داشته باشید تا بعد...☺🌺
#نماز_خوب
@lml0000
#تلنگر🔔
هر وقت مغرور شدی !
هر وقت مقام و پولے بدست آوردی!
هر وقت دیدی همه بهت احترام مےگذارن !
هر وقت از عبادت خدا جلوی دیگران خجالت کشیدی !
هر وقت توی دَرسِت پیشرفت کردی !
یا...
باخودت زمزمه کن
هذا مِن فَضلِ رَبی
یادت نره هرچے داری از #فضل خدا داری !
🌷اِلتِماسِ دُعا
#حرف_قشنگ 🌸 🌱
@lml0000
✨﷽✨
داستان امام حسین(علیه السلام) و شیخ رجبعلی خیاط
شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید:
« یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان! ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم.
وقتی اینگونه آرزو می کند،می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ.
شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد.
وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد....
او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند:
شیخ رجبعلی!
روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ولی هیچ کدام جا خالی نکردند
و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی.
مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟
منبع 📚: طوبای کربلا، صفحه۱۴۱
#داستان_واقعی
@lml0000
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
💠 شروع یک روز نورانی با ذکر
#یا_ذالجلال_والاکرام
سلام وعرض ادب به ائمه وصاحبان روز یکشنبه💫
🌷السّلام علیکَ یا #امیر_المؤمنین(ع)
🌷السّلام علیکِ یا #فاطمة_الزهرا (س)
آمدن هر صبح🌞
پیام خداوند برای آغاز
یک فرصت تازه است...
برخیز و در این فرصت تازه
زندگی را زندگی کن👌
و از یک روز دوست داشتنی
لذت ببر! بخند و شاکر باش...☺️
صبحتون بخیر و سرشار از آرامش
@lml0000
چقدر به خواب صبح علاقه داری؟
برای داشتن خواب صبح، چقدر حاضری بپردازی؟
توی این علاقه تنها نیستی😂👇👇
شاه فردریک هفتم در سال 1863 با امضای توافقنامه ای از #سلطنت دانمارک استعفا داد. گفته می شود که او پس از این کار با خوشحالی گفت: شکر خدا دیگر مجبور نیستم صبح زود از خواب بیدار شوم!😳😳😂😂
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
#حـــالـــ_خـــوبــــ🌹
🌱همین طور که تلاش می کنی
به نداشته هایت برسی😊
🌱به داشته هایت هم فکر کن و
از این بابت شکرگزار خدا باش👌
#_انگیزشی
#حرف_قشنگ 🌸 🌱
@lml0000
🔆 ضدانقلابیون میگن: چقد بدمون میاد از این آخوندا ؛ مملکت رو به فنا دادن!!!
📖 پاسخ دکتر علی شریعتی: "تا آنجا که من میدانم زیر تمام "قراردادهای استعماری" را کسانی که امضا گذاشته اند، همگی از میان ما " تحصیلکرده های دکتر و مهندس و لیسانسه" بوده اند. و همین " ما از فرنگ برگشته ها" !!
"یک اخوند، یک از نجف برگشته، اگر امضایش بود، منم مثل شما اعلام میکنم که آخوند دوست ندارم. "☺️
📚منبع: کتاب قاسطین، مارقین، ناکثین، ص ۲۴۱_ ۲۴۴
#تاریخ
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
توریست در میدان نقش جهان
ازش پرسیدم مسلمونی؟
گفت نه.
گفتم پس چرا عکس امام رو لباسته؟
گفت این تصویر رهبری هست که جلوی ظلم و ظالم ایستاده.
#امام_خمینی (ره)
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
20% زندانیان زن ژاپنی پیرزنهایی هستن که دزدی میکنن تا به زندان برن و از تنهایی دربیان!
نگهبانهای زندان تبدیل به پرستارهایی شدن که معمولا مدت زیادی تو این کار دووم نمیارن!
👈👈بچه ها اگه متاهل هستین، حتما بچه دار بشین و گرنه فردا برای رهایی از تنهایی مجبورین، خلاف کنین تا برین زندان. 😢😱
#عجایب
🎒 مجله کوله پشتی 🎒
@lml0000
✨ بہ آن ڪس ڪه درسایہے نورحق
❣ نگهبان دین اسٺ و ڪشور، درود
✨ بہ میثم، بہ عمار و هر عاشقے
❣ ڪه دارد بہ دل مهر #رهبر، درود
#رهبرم_سیدعلی
#أللَّہُمَ_عـجِّڸْ_لِوَلیِڪَ_ألْفَـرَج 🤲
@lml0000
✨﷽✨
نون سنگک
مامان صدا زد: امیرجان، مامان بپر سه تا سنگک بگیر.
اصلاً حوصله نداشتم، گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
مامان گفت: خب، دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان نون نداریم.
گفتم: چرا سنگک، مگه لواش چه عیبی داره؟
مامان گفت: میدونی که بابا نون لواش دوست نداره.
گفتم: صف سنگک شلوغه. اگه نون میخواید لواش میخرم.
مامان اصرار کرد سنگک بخرم. قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت: بس کن، تنبلی نکن مامان، حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا.
این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شسته بودم، داد زدم: من اصلاً نونوایی نمیرم. هر کاری میخوای بکن!
داشتم فکر میکردم خواهرم بدون این که کار کنه توی خونه عزیز و محترمه اما من که این همه کمک میکنم باز هم باید این حرف و کنایهها رو بشنوم. دیگه به هیچ قیمتی حاضر نبودم برم نونوایی. حالا مامان مجبور میشه به جای نون، برنج درسته کنه. اینطوری بهترم هست.
با خودم فکر کردم وقتی مامان دوباره بیاد سراغم به کلی میافتم رو دنده لج و اصلا قبول نمیکنم اما یک دفعه صدای در خونه رو شنیدم. اصلاً انتظارش رو نداشتم که مامان خودش بره نونوایی. آخه از صبح ۱۰ کیلو سبزی پاک کرده بود و خیلی کارهای خونه خستهاش کرده بود. اصلاً حقش نبود بعد از این همه کار حالا بره نونوایی.
راستش پشیمون شدم. هنوز فرصت بود که برم و توی راه پول رو ازش بگیرم و خودم برم نونوایی اما غرورم قبول نمیکرد. سعی کردم خودم رو بزنم به بیخیالی و مشغول کارهای خودم بشم اما بدجوری اعصابم خرد بود.
یک ساعت گذشت و از مامان خبری نشد. به موبایلش زنگ زدم، صدای زنگش از تو آشپزخونه شنیده شد. مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود.
دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خرد میکرد.
نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم تصادف شده و مردم میگفتند به یه خانم ماشین زده. خیابون خیلی شلوغ بود. فکر کنم خانمه کارش تموم شده بود.
گفتم: نفهمیدی کی بود؟
گفت: من اصلاً جلو نرفتم.
دیگه خیلی نگران شدم. رفتم تا نونوایی سنگکی نزدیک خونه اما مامان اونجا نبود. یه نونوایی سنگکی دیگه هم سراغ داشتم رفتم اونجا هم تعطیل بود.
دلم نمیخواست قبول کنم تصادفی که خواهرم میگفت به مامان ربط داره. تو راه برگشت هزار جور به خودم قول دادم که دیگه تکرار نشه کارم.
وقتی رسیدم خونه انگشتم رو گذاشتم روی زنگ و منتظر بودم خواهرم در رو باز کنه اما صدای مامانم رو شنیدم که میگفت: بلد نیستی درست زنگ بزنی؟
تازه متوجه شدم صدای مامانم چقدر قشنگه!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: الهی شکر و با خودم گفتم: قولهایی که به خودت دادی یادت نره!
*پدر و مادر از جمله اون نعمتهایی هستند كه دومی ندارند پس تا هستند قدرشون رو بدونيم!
افسوسِ بعد از اونها هيچ دردی رو دوا نمیكنه؛
نه برای ما، نه برای اونها...*
#داستان
@lml0000